آنچه در ادامه میخوانید، گزارشی است از نشست «انجمن فرهنگیآموزشی ویرایش و درستنویسی» در نخستین سالگشت درگذشت استاد ابوالحسن نجفی. نشست غلط ننویسیم از چاپ نخست تا ویرایش دوم در تاریخ ۳بهمن۱۳۹۵ بهمیزبانی سرای اهل قلم و با همکاری مؤسسهٔ «ویراسـتاران» برگزار شد. سومین سخنران نشست «یادکرد ابوالحسن نجفی در نخستین سالروز کوچش» آقای دکتر امید طبیبزاده بودند. ایشان دانشیار گروه زبانشناسی دانشگاه بوعلیسینا هستند. گزیدهٔ سخنان دکتر امید طبیبزاده را از نظر بگذرانید:
۱. زمانی که غلط ننویسیم چاپ شد، بهدلیل اینکه با زمان جنگ و بمباران شهرها مقارن بود، هیچکس حتی خود آقای نجفی هم انتظار نداشت که این کتاب مطرح شود؛ ولی ناگهان در کمتر از دو هفته چندینهزار نسخه از این کتاب فروش رفت.
۲. آقای دکتر محمدرضا باطنی قبل از ویراست دوم غلط ننویسیم که سه سال پس از چاپ اول کتاب بود، نقدی کوبنده بر آن نوشت و بعد از آن، آقای کریم امامی نقد کوبندهٔ دیگری نوشت و بهدنبال آن، سیل نقدها نوشته شد.
۳. آقای نجفی جواب نقدها را دادند و پس از اینکه ویراست دوم غلط ننویسیم منتشر شد، طی مقایسهای معلوم شد که بدون کوچکترین اغراق، آقای نجفی تمام نقدها را خوانده بودند؛ تمام نقدها را و تکتک مدخلها را در کتابشان جواب داده بودند؛ برخی را اعمال کردند و برخی را گفتند که چرا اعمال نمیکنند.
۴. با جمعآوری و فیشکردن و بررسی تمام نقدها و با مقایسهٔ آنها با ویراست دوم، کتابی حاصل شد با نام غلط ننویسیم از چاپ دوم تا ویرایش دوم که قرار شده است فرهنگستان زبان و ادب فارسی تا پایان امسال این کتاب را چاپ بکند.
۵. کتابهایی نظیر غلط ننویسیم در تمام دنیا فراوان چاپ میشود؛ مخصوصاً در زبانهایی که دارای گونههای متفاوتی هستند، مثل انگلیسی و فرانسه و آلمانی.
۱.۵. زبانها پیچیدگیهای اجتماعی بسیار زیادی دارند که این پیچیدگیها در زبان منعکس میشود. در جوامعی که ابتداییتر هستند و بهلحاظ اجتماعی پیچیدگی کمتری دارند، حتی در ویژگی سادهای مثل لباسپوشیدن، افرادی که در چادر زندگی میکنند، همان لباسی را در چادر میپوشند که بیرون آن میپوشند. با همان لباس میخوابند. لباس عزا و عروسیشان یکی است؛ ولی هرچه جامعه پیچیدهتر میشود، تنوع لباس بیشتر میشود. لباس عزا و عروسی، با جشن، با کار، با خرید، با منزل، با خواب فرق میکند.
۲.۵. این اتفاق دربارهٔ زبان هم رخ میدهد. این پیچیدگی دربارهٔ زبان بهمراتب بیشتر رخ میدهد؛ بنابراین یک گونهٔ زبانی وجود ندارد؛ چندین گونهٔ زبانی وجود دارد. یکی از این گونهها در جوامعی که پیچیده هستند، گونهٔ معیار یا همان گونهٔ استاندارد است. در این جوامع، کتابهایِ متعددی نوشته میشود برای اینکه گونهٔ معیار را چگونه بنویسیم. نمیگویند غلط ننویسیم، درست بنویسیم؛ بلکه میگویند معیار بنویسیم.
۳.۵. اولین انتقادی که به کتاب غلط ننویسیم وارد است و استاد نجفی هم قبول کردند، این است که این عنوان باعث میشود عدهای فکر کنند «چرا غلط؟ چرا درست؟» خود استاد نجفی بعداً فرمودند که بهتر بود میگفتیم «نثر فصیح فارسی» یا «نثر معیار فارسی» یا اینچنین عنوانی باید میگفتیم.
۶. کتاب غلط ننویسیم در جهت معیارکردن نثر فارسی است.
۷. گرچه مردم در محاوره گاه از مصدرِ گسسته (split infinitive) استفاده میکنند و در آن با to که نشانهٔ مصدر است، بین فعل و قید فاصله میاندازند (رک مثال ۱)، این ساخت «غیرمعیار» است و در کاربردِ معیار زبان انگلیسی باید to بلافاصله پیش از فعل بیاید (رک مثال ۲).
- To boldly go where no man has gone before.
- Boldly to go where no man has gone before.
- w. Lawinger, The Penguin Dictionary of American English Usage and Style (2002)
این ساخت محاورهای اگرچه در زبان انگلیسی بسیار کاربرد دارد؛ چه در انگلیسیِ بریتانیایی، چه در انگلیسیِ آمریکایی، همه کاربردش را هنگام نوشتن نهی کردهاند.
۸. هنری واتسون فاولر انگلیسیزبانان دنیا را به این چند گروه تقسیم کرده است:
الف. آنهایی که نه میدانند مصدر گسسته چیست و نه برایشان مهم است که بدانند؛
ب. آنهایی که نمیدانند مصدر گسسته چیست؛ اما برایشان مهم است که بدانند؛
پ. آنهایی که میدانند مصدر گسسته چیست و ردّش میکنند؛
ت. آنهایی که میدانند مصدر گسسته چیست و تأییدش میکنند؛
ث. آنهایی که میدانند مصدر گسسته چیست و تشخیصش میدهند [که کجا بهکارش ببرند و کجا بهکار نبرندش]. در این میان، اکثریت با آن گروهی است که نه میدانند چیست و نه برایشان مهم است که بدانند و اینها همان جماعت خوشبختی هستند که آن اقلیت دیگر باید به حالشان غبطه بخورند.
Henry Watson Fowler, A Dictionary of Modern English Usage, Second Edition, 1965, Oxford University Press: New York, Oxford, pp. 579–582
وقتی کسی که در حوزهٔ خودش مرجعیت دارد، میگوید بگذار مردم هرطور که میخواهند بنویسند، مانند این است که کسی بگوید بگذار مردم هرطور که میخواهند، لباس بپوشند و با هر لباسی که میخواهند، به عزا، به شادی، به خانه یا به خیابان بروند؛ هیچ اِشکالی ندارد. این برای جامعهٔ بدوی میتواند کارا باشد؛ ولی برای جوامعی که دارای پیچیدگیاند، نمیتوانیم هرطور که بخواهیم، بنویسیم. در این میان، اکثریت با آن گروهی است که نه میدانند چیست و نه برایشان مهم است. قبول است؛ ولی قرار نیست مطابق با رأی اکثریت عمل کنیم.
۹. بحث درستنویسی مطلقاً جدال بین زبانشناس و ادیب نیست. این اشتباهی بود که مرحوم کریم امامی در مقالهاش مرتکب شد و به این اشتباه دامن زده شد که مباحثهٔ میان ابوالحسن نجفی و مخالفانش، جدال میان زبانشناس و ادیب است. در زبان انگلیسی زبانشناسان کتابهایی را در حوزهٔ درستنویسی و معیارنویسی تدوین میکنند و هیچکس هم به آنان اعتراض نمیکند.
۱۰. غلط ننویسیم از معدود کتابهایی است که در زبان فارسی هر اهلقلمی اگر سیری هم در صفحاتش نکرده باشد، دستِکم فراوان دربارهاش شنیده است و نظری دربارهٔ آن دارد. دههزار نسخهٔ چاپ نخست این اثر (۱۳۶۶) در همان نخستین ماه انتشار تماماً به فروش رسید. در زمانی که شهرهای ایران را بمباران میکردند. چنین شمارگان و استقبالی در ایران البته بیسابقه نبوده است؛ اما با اینکه کتابی آموزشی و جدی دربارهٔ زبان نوشتار فارسی موفقیتی بدین شکل بهدست بیاورد، البته حیرتآور است.
۱۱. افراد مختلفی غلط ننویسیم را نقد کردهاند؛ ولی نظرهای کاملاً متضادی دربارهٔ این کتاب ابراز شده است. از سویی، دکتر باطنی دربارهٔ این کتاب چنین گفتهاند: «کتابی است فاقد اساس علمی زبانشناسی و دربردارندهٔ نگرشهای نادرست و غیرعلمی.» از سوی دیگر محمدجواد شریعت چنین میگوید: «مؤلف دانشمند کتاب با زمینهٔ تخصص زبانشناسی و احاطه به دستورزبان فارسی، صالحترین فردی است که میتواند در این زمینه اظهارِنظر کند.»
۱۲. تفاوت آرای منتقدان تنها محدود به عقاید کلّی آنان دربارهٔ کتاب و نَفسِ وجود چنین کاری نبود؛ بلکه در این نقدها، گذشته از مباحث نظری و کلّی دربارهٔ زبان، سخنان بسیاری نیز دربارهٔ مسائل فنیِ دستورزبان فارسی بهمیان آمد. با نگاهی اجمالی به این بحثها درمییابیم که هنوز دربارهٔ بسیاری از مسائل ظاهراً سادهٔ دستورزبان فارسی، میان صاحبنظران اتفاقنظر وجود ندارد. در هر حال، این نقدها که همه بر چاپ نخست غلط ننویسیم نگاشته شده بود، تأثیر بسیاری بر ویرایش دوم این اثر گذاشت.
۱۳. من کلیات نظر دکتر باطنی را بههیچوجه قبول ندارم. اینکه بگوییم بگذار مردم هرطور میخواهند بنویسند، بههیچوجه فرمایش صحیحی نیست؛ اما واقعیت این است که سه نقد دکتر باطنی بیشترین تأثیر را بر کتاب غلط ننویسیم گذاشت و این کتاب را بهتر کرد. فایدهٔ دیگر نقدهای دکتر باطنی این بود که عدهٔ دیگری این کتاب را نقد کردند؛ فهمیدند که میشود این کتاب را نقد کرد. برخی کوبیدند؛ برخی هم دفاع کردند. بهقول آقای علی صلحجو، فرهنگ از درون همین بحثها بیرون میآید. اگرچه کلیات نقد دکتر باطنی را قبول ندارم، جزئیات نظر و نقد ایشان در اغلب موارد درست بود.
۱۴. غلط ننویسیم بحث زبان معیار است؛ نه زبان درست و غلط. این دو باهم فرق دارند. ممکن است در گفتار روزمره بگوییم «زِمین»، بگوییم «تِریاک»؛ اما وقتی بخواهیم رسمی حرف بزنیم، باید بگوییم «زَمین» و «تَریاک». «تِریاک» و «زِمین» غلط نیستند؛ بلکه غیرمعیارند. یکی از ویژگیهای زبان معیار این است که از بین صورتهای متفاوت فقط یکی را انتخاب میکند. معیاربودن و تثبیتشدن یعنی همین. در همهٔ زمینهها هم چنین است. در عروض، وزنِ شعرهای بسیار متعددی داشتهایم که بهمرور زمان از بین رفته است. برخی تقویت شدهاند و برخی فراموش شدهاند. در تمام جلوههای فرهنگی با مسئلهٔ معیارشدن مواجهیم؛ البته در کتاب غلط ننویسیم مدخلهایی مانند «سپاسگذار» و «سپاسگزار» هستند که املاییاند و جزو مسئلهٔ غلط و درست هستند؛ ولی اغلب مدخلهای غلط ننویسیم مربوط به معیار و غیرمعیار است؛ مثلاً زمانی «تهران» را برخی با «ط» مینوشتند. پس از مدتی، هم با «ط» مینوشتند، هم با «ت». الان همه تهران را فقط با «ت» مینویسند. همچنین «اتاق» و «اطاق»، «طَیّب» و «طِیّب»، «ارامنه»، «افاغنه»، «اتراک»، «الوار»، «اکراد»، «فوارس» و… همه تغییر کردهاند و شدهاند «ارمنیها»، «افغانها»، «ترکها»، «لرها»، «کردها»، «فارسها».
۱۵. معیارشدگی و تثبیت زبانی امری است که درخصوص هر زبانی با گونههای اجتماعی و جغرافیایی متعدد، خودبهخود و بهصورت طبیعی رخ میدهد. همچنین دربارهٔ زبانهایی که عامل برقراری ارتباط میان اقوامی با زبانهای گوناگون هستند، معیارشدگی با قدرت و سرعت بیشتری صورت میگیرد؛ اما بیشترین سرعت و میزان معیارشدگی مربوط به زبانهای بینالمللی مانند انگلیسی است که علاوهبر دو ویژگی گفتهشده، ویژگی دیگری هم دارند و آن این است که خارجیهای فراوانی مایل به فراگیری آنها بهعنوان زبان دوم خود هستند. اهمیت معیارشدگی در این زبانها بهحدی است که سرعت طبیعی آن کفایت نمیکند و لازم میشود تا سرعت آن را با تدوین کتابهای راهنمای زبان معیار تسریع کنند. بهترین کتابهای راهنما نیز در این میان آثاری هستند که دستوالعملهای خود را منطبق و همسو با جهت تغییرات طبیعی خود زبان تنظیم کنند.
۱۶. نجفی در کتاب غلط ننویسیم برای گزینش صورتهایِ صحیح یا معیار، بیش از هرچیز به تغییرات طبیعی زبان فارسی توجه داشته است؛ زیرا از میان سه منبعی که برای اختیار صورت صحیح اختیار کرده است، یعنی:
الف. متون کهن معتبر ادب فارسی (در ۱۲۰۰ سال گذشته)
ب. زبان گفتار امروز
ج. زبان نوشتار امروز
بیشترین اهمیت را برای زبان گفتار امروز قائل بوده است. بهعبارت دیگر، دستِکم از حیث نظری، مهمترین معیار او برای گزینش صورت صحیح یا معیار، رواج آن صورت در میان اهلزبان بوده است و این یعنی همسوبودن با رانش طبیعی زبان فارسی.
اگر کلمهای در هر سه تا بود، این کلمه هیچ اِشکالی ندارد و همه آن را قبول میکنیم.
اگر کلمهای فقط در متون کهن معتبر ادب فارسی بهکار رفته باشد و در گفتار و نوشتار امروز کاربردی نداشته باشد، درست است؛ ولی منسوخ است.
اگر کلمهای در گفتار و نوشتار امروز بهکار برود، ولی در متون کهن معتبر فارسی بهکار نرفته باشد، درست است.
اگر کلمهای فقط در نوشتار امروز بهکار برود و در گفتار امروز و در متون کهن معتبر ادب فارسی بهکار نرود، غلط فاحش است؛ چون نویسندگانی که به متون قدیم کاری ندارند و به زبان روزانه هم کاری ندارند، از ترجمه گرتهبرداری میکنند و همینها بدترین غلطها را وارد زبان میکنند.
۱۷. منابع و احکام نجفی کاملاً مبتنی بر تحول زبان فارسی است و اگر غیر از این بود، غلط ننویسیم نمیتوانست موفق بشود. به همین دلیل است که نجفی زبانشناس ادیب بود: هم ادبیات را میدانست، هم میفهمید احکامی که میدهد، باید منطبق با تحول طبیعی زبان باشد.
۱۸. نجفی در ویراست اول و حتی تا حدی در ویراست دوم، گاه از این منابع و احکام عدول میکند و غالباً ایرادهای وارد بر غلط ننویسیم هم به همین عدول از منابع و احکام و نادیدهگرفتن این اصل مربوط میشود که زبان معیار گرایش به انتخاب یک و فقط یک صورت واژگانی یا صرفی و نحوی از میان دو یا چند صورت مشابه دارد. چند مثال دراینباره:
۱.۱۸. نجفی در چاپ نخست غلط ننویسیم آورده بود که «پرتقال» (نام یکی از مرکبات) و «پرتغال» (نام کشوری در اروپای غربی) را معمولاً به همین صورت مینویسند؛ اما هر دو املا را در هر دو مورد نیز میتوان بهکار برد و غلط هم نیست.
این حکم مغایر با معیارشدگی است. او پس از تذکر محمدجواد شریعت که «پرتقال» بهمعنای میوه را باید حتماً با «قاف» و «پرتغال» بهمعنای کشور اروپایی را باید با «غین» نوشت تا در میان آنها فرقی باشد، در ویرایش دوم کتابش حکم قبلی خود را که هر دو املا را در هر دو مورد میتوان بهکار برد، حذف کرد و فقط حکم نخست را (اینکه معمولاً نام میوه را «پرتقال» و نام کشور را «پرتغال» مینویسند) باقی گذاشت. این نقد صحیح است؛ چون منطبق با موازین زبان است. ما یک صورت را میخواهیم. نمیتوانیم هرطور خواستیم بنویسیم.
۲.۱۸. در ویرایش دوم کتاب آمده است که بین دو صورت «آبان» و «اَبان»، صورت «آبان» اصیلتر است؛ اما صورت «اَبان» هم که کموبیش در متون معتبر دیده شده، صحیح است. اگر بپذیریم که زبان معیار همواره گرایش به انتخاب یک و فقط یک صورت از میان دو یا چند صورت هممعنایِ محتمل دارد، در این صورت «آبان» را بهدلیل کثرت استعمال باید صورت معیار دانست و «اَبان» را کنار گذاشت.
۳.۱۸. در چاپ نخست غلط ننویسیم آمده است که «آبدیده» یعنی «ترشده در آب» و توسّعاً بهمعنای «تباه و فاسد شده» است؛ ازاینرو بهکاربردن آن در ترکیب «فولاد آبدیده» صحیح نیست و بهجای آن باید گفت «فولاد آبداده». باطنی و تاکی در نقدهای خود متذکر شدهاند که اصطلاح «آبدیده» در ترکیب «فولاد آبدیده» صحیح است؛ زیرا این اصطلاح در فارسی رایج شده و مردم آن را در همان معنا بهکار میبرند. باطنی حتی متذکر شده است که اصطلاح «آبدادن» امروز، خود معنای خاص دیگری یافته و دربارهٔ فلزاتی بهکار میرود که با استفاده از فنون الکتروشیمیایی لایهای از فلزی دیگر را بر آن مینشانند؛ اما نجفی در ویرایش دوم کتاب حکم خود را پس نگرفت و بیشتر بر اساس کاربرد این ترکیب در متون قدیم و معتبر فارسی، همچنان صورت «فولاد آبداده» را صحیح و «فولاد آبدیده» را غلط اعلام کرد. اگر مطابق احکام خودِ نجفی بپذیریم که کلمه یا عبارتی که در (ب) و (ج) بهکار رفته اما در (الف) بهکار نرفته، صحیح است، صورت صحیح یا معیار ما چیزی نخواهد بود جز همان «فولاد آبدیده».
۴.۱۸. نجفی در چاپ نخست غلط ننویسیم، هر دو صورت «آخُر» و «آخور» را صحیح دانسته است. شریعت در نقد خود متذکر شده است که صورت «آخور» مرجح است؛ زیرا در این صورت امکان خلط آن با دو کلمهٔ «آخَر» و «آخِر» از میان میرود؛ مضافاً اینکه تاکنون در هیچ متنی «میرآخور» بهصورت «میرآخُر» نوشته نشده است. نجفی در ویرایش دوم کتاب هیچ تغییری در حکم خود نداده و همچنان هر دو صورت «آخُر» و «آخور» را به یک اندازه صحیح [یا معیار] دانسته است. اگر بپذیریم که زبان معیار همواره به انتخاب یک و فقط یک صورت از میان دو یا چند صورت محتمل گرایش دارد، در این صورت حکم نجفی را نمیتوان صحیح دانست.
۵.۱۸. در چاپ نخست آمده است که هر دو صورت «آزوقه» و «آذوقه» در فرهنگها ضبط شده و هیچکدام غلط نیست؛ اما صحیحتر آن است که بهصورت «آزوقه» نوشته شود. شریعت در نقد این مدخل آورده است که وقتی هر دو صورت صحیح است، تذکر این نکته چه فایده دارد و اصلاً چرا باید یکی را صحیحتر از دیگری دانست. نجفی در پاسخی که به نقد شریعت منتشر ساخت، آورده است که هر دو صورت صحیح است؛ چون هر دو در فرهنگها ضبط شده است. وی در ویرایش دوم غلط ننویسیم نیز تغییری در حکم قدیم خود پدید نیاورد. نکته اینجاست که بحث بر سر انتخابِ صورت صحیح در مقابل صورت غلط نیست؛ بلکه بر سرِ انتخاب صورت معیار در مقابل صورت غیرمعیاری است که ممکن است لزوماً غلط هم نباشد؛ بنابراین استدلال شریعت که «تذکر این نکته چه فایده دارد»، مطلقاً معتبر و قابلقبول نیست؛ زیرا هدف چنین کتابی اتفاقاً و بیش از هرچیز انتخاب یک و فقط یک صورت در مقام صورت معیار است و نظر نجفی زمانی که تصریح میکند «اما صحیحتر آن است که بهصورت آزوقه نوشته شود» کاملاً صحیح و علمی است. وقتی مطالعات آماری در انتخاب صورت معیار کمکی به ما نکند، باید صورت سادهتر یا آسانتر را بهعنوان صورت معیار برگزید و در اینجا چون «آزوقه» سادهتر از «آذوقه» است (چون تعداد کلماتی که در فارسی با حرف «ز» نوشته میشوند، بهمراتب بیش از کلماتی است که با حرف «ذ» نوشته میشوند)، باید «آزوقه» را صورت معیار دانست.
۶.۱۸. در چاپ نخست آمده است که در عربی «اثاثیه» نیامده است و در فارسی نیز بهتر است بهجای آن، از کلمهٔ عربی «اثاث» که واحد آن «اثاثه» است، استفاده شود. باطنی این را نمیپذیرد و اذعان میکند اولاً که قواعد صرف و نحو زبان عربی اصل نیست و نباید از آنها برای انتخاب صورت صحیح فارسی استفاده کرد؛ زیرا این امر منجر به صدور احکامی میشود که ربطی به کاربرد واقعی واژهها در زبان فارسی ندارد. ثانیاً وقتی فارسیزبانان دائماً از کلمهٔ «اثاثیه» استفاده میکنند، چطور میتوان آن را مردود دانست؟!
شریعت نیز نظر نجفی را رد میکند و میگوید «اثاثیه» را ایرانیها بهکار میبرند و «اثاثه» و «اثاث» را عربها و هیچ لزومی ندارد که ایرانیها از عربها پیروی کنند.
در ویرایش دوم کتاب همان حکم قبلی تکرار شده است. انتخاب صورتهای معیار زبان فارسی مطلقاً نباید باتوجهبه ویژگیهای صرف و نحو عربی و حتی متون فارسی ادبی قدیم انجام گیرد؛ بنابراین استدلالی که نجفی برای کنارگذاشتن «اثاثیه» طرح کرده است، علمی و صحیح نیست.
۷.۱۸. در چاپ نخست آمده است که «تقدیر» در عربی یا در فارسی در معنای «قدردانی» بهکار نرفته است؛ بنابراین استعمال «تقدیرکردن» بهجای «قدردانیکردن» و نیز «قابلتقدیر» بهجای «قابلتحسین» یا «تمجید» و نیز «تقدیرنامه» بهجای «تشویقنامه» غلط است. شریعت مخالف است و میگوید که مهم نیست کلمهٔ «تقدیر» در عربی به چه معنایی بهکار میرود. این کلمه در فارسی بهمعنای «قدردانی» و «تحسین» و «تمجید» بهکار میرود و غلط نیست. این حکم در چاپ دوم تغییری نکرده است.
باید توجه داشت که اولاً برای تعیین صورتهای معیار در زبان فارسی هیچ نیازی به قواعد صرف و نحو عربی نداریم. ثانیاً صورتهای جاافتاده و کاملاً متداول را لازم نیست و اصلاً نمیتوان با چنین احکامی رد کرد.
۸.۱۸. در چاپ نخست غلط ننویسیم آمده است که «حجیم» بهمعنای «پرحجم و کُلُفت» از لغات مجعول است که در عربی بهکار نرفته است و در فارسی هم بهتر است از استعمال آن خودداری شود. شریعت در نقد این نظر نجفی آورده است که کلمهٔ «حجیم» مانند بسیاری از کلمات برساختهٔ ایرانیان است که در عربی بهکار نمیرود و کاربرد این کلمه در فارسی هیچ عیبی ندارد. فیاض نیز متذکر شده است که اگر کثرت استعمال معیار باشد، «حجیم» را هم باید مجاز دانست. نجفی در ویرایش دوم نظر خود را بهدرستی تغییر داده و آورده است که «حجیم» از لغات مجعولی است که در عربی اصلاً بهکار نرفته است؛ ولی در فارسی امروز مصطلح است و استعمال آن اشکال ندارد.
۹.۱۸. در چاپ نخست آمده است که «قطور» در عربی برای وصف ابری بهکار میرود که قطرههای درشت باران از آن میچکد؛ اما در فارسی آن را بهمعنای «درشت، ستبر، دارای قطر زیاد» بهکار میبرند و چون این کلمه با معنای اخیر در متون معتبر فارسی نیامده و در زبان مردم نیز رایج نیست، بهتر است که از استعمال آن خودداری شود.
شریعت میگوید «قطور» در میان مردم رایج است و بهکاربردن آن عیبی ندارد. نجفی نیز در ویرایش دوم غلط ننویسیم حکم اول خود را تغییر داده و آورده است که چون امروزه مردم این کلمه را در معنای «درشت» و «ستبر»، هم در نوشتار و هم در گفتار بهکار میبرند، این کلمه رایج شده است و استعمال آن مانعی ندارد. در اینجا نجفی برای تعیین ویژگیهای زبان معیار فارسی، از زبان واقعی و رایج فارسیزبانان بهره جسته است و در قضاوت خود برای انتخاب صورت معیار فارسی امروز، بهدرستی به ویژگیهای زبان عربی یا متون معتبر قدیم فارسی توجه نکرده است.
۱۹. شاید اگر نام این کتاب مثلاً «راهنمای نگارش فارسی معیار» یا «راهنمای نثر فصیح» یا چیزی مانند آن بود، هم به واقعیت نزدیکتر میبود، هم با مخالفت کمتری مواجه میشد.
۲۰. خلاصه اینکه کتاب غلط ننویسیم که مشابه آن در بسیاری از زبانهای دنیا وجود دارد، مطلقاً کتاب دستورزبان نیست و هدف آن نه توصیف زبان فارسی، بلکه تجویز شیوهٔ معیار نگارش فارسی است. وجود چنین کتابی برای هرچه یکدستترکردن و معیارترکردن نثر رسمی و معاصر فارسی لازم است و ضروری است که هر چند سال یک بار تجدیدنظر شده، با تفصیل بیشتری منتشر شود.
۲۱. دکتر صادقی بهشدت با این کتاب مخالف است. طی مصاحبهای با استاد علیاشرف صادقی، از ایشان پرسیدم که چنددرصد از مدخلهای این کتاب را قبول دارد. او گفت ۱۵درصد از آن را! همین سؤال را از دوست دانشمندم آقای دکتر علاءالدین طباطبایی پرسیدم و او در پاسخ گفت حدود ۷۰درصد آن را! خود استاد نجفی هم بارها به من گفته بود که بخشهای بسیاری از ویرایش دوم کتابش را دیگر قبول ندارد و باید آنها را حذف بکند؛ بنابراین وجود اختلافنظر در خصوص برنامهریزیهای زبانی، امری بدیهی و معمول است؛ اما دربارهٔ این اختلافات باید به دو نکته توجه کرد:
اول اینکه اختلاف بر سر اقلام غلط ننویسیم را نباید بهمنزلهٔ اختلاف با کلیت اثر دانست؛
دوم اینکه نباید انتظار داشت که بتوان به اجماعی کامل در این حوزه دست یافت؛ زیرا همواره در برنامهریزیهای زبانی، موضوعی باقی میماند که محل اختلافنظر باشد.
بخشهای دیگر گزارش نشست «یادکرد ابوالحسن نجفی در نخستین سالروز کوچش» را بخوانید:
بخش اول: خواجه ابوالحسن نجفی؛ فرهیختهای با چند مشغله
بخش دوم: آثار ابوالحسن نجفی و ویراستاران جوان
بخش چهارم: عنوان «غلط ننویسیم» برای پسند بازار انتخاب شد