سالگشت درگذشت ابوالحسن نجفی-ویراستاران

آنچه در ادامه می‌خوانید، گزارشی است از نشست «انجمن فرهنگی‌آموزشی ویرایش و درست‌نویسی» در نخستین سالگشت درگذشت استاد ابوالحسن نجفی. این نشست ۳بهمن۱۳۹۵ به‌میزبانی سرای اهل قلم و با همکاری مؤسسهٔ «ویراسـتاران» برگزار شد. دومین سخنران نشست «یادکرد ابوالحسن نجفی در نخستین سالروز کوچش» آقای ‌‌دکتر محمدمهدی مرزی بودند. گزیدهٔ سخنان ایشان را از نظر بگذرانید:

برای استاد نجفی، اولویت زبان فارسی بود. در «درس امکانات زبان فارسی در ترجمه» که در دورهٔ ویرایش جهاد دانشگاهی برگزار می‌شد، اولین جملهٔ استاد نجفی این بود:

ضعف شخصی خود را به‌حساب زبان فارسی نگذارید. وقتی در ترجمه به لغاتی برمی‌خوریم که معادل ندارند، بلافاصله قضاوت می‌کنیم که زبان فارسی ضعیف است. مفاهیمی که برایشان معادلی پیدا نمی‌شود یا در مفاهیم کلی بشری است یا در مفاهیم علمی است. برای مفاهیم کلی بشری، عموماً معادل هست یا می‌شود جست‌وجو کرد و یافت؛ اما در تکنولوژی مخصوصاً در لغات فنی ممکن است که معادلش در فارسی پیدا نشود. برای معدودی از این‌ها معادل‌هایی در متون پیدا کردند، برای بعضی‌ها معادل‌هایی ساختند، بسیاری هم معادل ندارند. درخصوص واژه‌های علمی و فنّی ممکن است این حرف مصداق داشته باشد که معادل نداریم. دلیلش هم این است که خودِ شیء را نداشته‌ایم. شیء با اسمش آمده‌ است. اینکه ابزاری معادل فارسی نداشته باشد، نه اینکه زیانی به زبان فارسی نمی‌زند؛ اما مشکل لاینحلی نیست و می‌شود چاره‌ای برایش اندیشید. مشکل اصلی زبان این است که به‌تدریج رو به ضعف می‌رود و نوشته‌ها به‌طرف نامفهوم‌شدن پیش می‌روند؛ به‌خصوص در ترجمه.

امروز هم با فراگیرشدن فضای مجازی، این حرف بیشتر مصداق پیدا کرده است. البته نیاز نیست ویراستاران و مترجمان ما تا انتها زبانی را بدانند؛ اما اینکه مطبوعات ما با هفتصد‌هشتصد واژه یا نهایتاً با هزار واژه ادای مقصود کنند، جای تأمل دارد. این ناشی از ضعف اندوختهٔ ذهنی نویسندگان است و نامفهوم‌بودن بیان آن‌ها.

چرا اندوختهٔ ذهنی نویسندگان این‌قدر کم است؟ وظیفهٔ ویراستار نه برنامه‌ریزی زبانی است، نه نوآوری زبانی. در وهلهٔ اول، وظیفهٔ ویراستار حفظ زبان فارسی است. ویراستار باید بداند که زبان از کجا لطمه می‌خورد. یکی از جاهایی که به‌نظر استاد نجفی زبان لطمه می‌خورد، ترجمه است.

آنچه در ترجمه پیش می‌آید، این است که مترجم تازه‌کار در برابر هر واژه فقط یک معادل می‌شناسد؛ آن‌هم معادلی که در فرهنگ لغت آمده است. واژه‌هایی که در فرهنگ‌های دوزبانه هست، به‌کاملیِ واژهٔ اصلی نیست. امروز واژه‌ها به‌سمت شفاف‌شدن می‌رود. علتش هم این است که حدومرز معانی مشخص‌تر می‌شود. در گذشته انگار کلمه آن‌چنان گویا نبود و سعی می‌کردند که با آوردن مترادف‌ها مقصود خودشان را بیان کنند؛ مثلاً در ترجمهٔ واژهٔ knowledge در فرهنگ هزاره آمده است: شناخت، معرفت، آگاهی، علم، دانش، معلومات. می‌شود از همهٔ این کلمات به‌اقتضای کلام و به‌اقتضای موقعیت استفاده کرد؛ اما امروزه عموماً معادل اول یعنی «شناخت» را می‌گیرند و از معانی دیگر می‌گذرند. در متنی فلسفی نویسنده در فصلی مشخص با واژهٔ argue و argument بازی کرده بود. معادل‌های آرگیومنت در فرهنگ هزارهٔ آقای حق‌شناس این‌ها است: بگومگو، مشاجره، جروبحث، دعوا، بحث و گفت‌وگو، مباحثه، استدلال، دلیل‌آوردن، دلیل، حجت، برهان. مترجم به‌طور مکانیکی یک معنی را گرفته بود و آرگیو را «بحث‌کردن» و آرگیومنت را هم «بحث» ترجمه کرده بود. کار به جایی رسیده بود که به عبارت‌هایی مثل این برمی‌خوردیم: «بحث شک‌گرایان»، «بحث خداناباوران» که البته مقصودش «برهان شک‌گرایان» و «برهان خداناباوران» بوده است.

استاد نجفی از این بحث نتیجه می‌گیرند که اگر فقط به کتاب لغت اکتفا کنیم، فقط ۵۰درصد معنا را رسانده‌ایم. ما جملات بی‌فعل زیاد داریم؛ مثلاً «صبح کی؟ حالا کی؟» یا «مرا به اردوی دشمن چه‌کار؟» یا «صلاح کار کجا و منِ خراب کجا؟» بسیار می‌توان از این اصطلاحات یافت که در کتاب لغت نیامده‌اند و بسیاری از اصطلاحات زبان دارد فراموش می‌شود؛ چون مترجم متن را صرفاً با اتکا به کتاب لغت معنا می‌کند. آقای نجفی دربارهٔ خواب صبحگاه مثالی می‌زنند. خواب صبحگاهی را می‌گویند «شکرخواب». این اصطلاح در زبان انگلیسی معادلی ندارد؛ به همین سبب دارد از بین می‌رود؛ چون هیچ‌کس این اصطلاح را در هیچ کتاب لغتی پیدا نمی‌کند.

استاد نجفی دو منبع برای تقویت زبان برمی‌شمرند: یکی متون کهن و یکی زبان عامیانه، زبان ساده و رسا و گویا که در بسیاری از داستان‌های معاصر و در بسیاری از رمان‌های معاصر این زبان ثبت شده است. وسعت زبان عامیانه شگفت‌انگیز است و نکتهٔ جالب اینکه این زبان غنی و رسا و گویا را مردم عادی هستند که حفظ می‌کنند؛ نه روشن‌فکران و تحصیل‌کردگان. آقای نجفی در مقدمهٔ فرهنگ فارسی عامیانه بر این نکته تأکید کرده‌اند که بین زبان روزمره و زبان عامیانه نمی‌شود مرز دقیقی تعیین کرد.

فرهنگ فارسی عامیانه شامل لغاتی است از زبان روزمره و زبان عامیانه و حتی در جاهایی زبان معیار را هم در بر می‌گیرد. چرا؟ عموماً تصور بر این است که زبان معیار فقط زبان نوشتار است که زبانی است فصیح، یا در نهایت زبان گفتار فصیح، یعنی آنچه به «لفظ قلم» معروف است. استاد نجفی دریافته بودند که زبان عامیانه منحصر به لغات و ترکیبات نیست. بسیاری از حروف اضافه و ساخت‌ها و واژه‌های حتی به‌ظاهر ادبی در زبان رواج دارند که باید جزو ذخایر زبان عامیانه شمرده شوند.

مثلاً این جمله: «از مسافرت که برگشتم، خیلی تکیده شدم. هرچه تقویت کردم، دیگر رونیامدم (از حاجی‌آقا هدایت)». دو عبارت «تکیده‌شدن» و «روآمدن» از اصطلاحات عامیانه گرفته شده است. آنچه حتی از چشم فرهنگ‌نویسان پنهان مانده، واژهٔ «که» است؛ «از مسافرت که برگشتم». اینجا که در معنای «وقتی که» به‌کار می‌رود. البته بعد از انتشار کتاب آقای نجفی، برخی فرهنگ‌ها این معنی را برای این نوع «که» آوردند. این تازه یکی از دوازده معنیِ «که» است در فرهنگ فارسی عامیانه. ترکیبی دیگر هم در این جمله می‌ماند و آن «تقویت‌کردن» است که در معنای غیرمعنای حقیقی خودش به‌کار می‌رود که به‌معنای «غذای مقوی خوردن» است.

نکتهٔ دیگر از جملۀ کشفیات جناب نجفی، معانی متعدد ترکیب «آن‌هم» است. خود تک‌تک این واژه‌ها یعنی هم «آن» و هم «هم» در فرهنگ‌ها آمده است؛ اما خودِ «آن‌هم» با اینکه بسامد بالایی در گفتار و حتی در نوشتار دارد، از آن غفلت شده است. آقای نجفی پنج معنی متفاوت آورده‌اند. نخستینش چنین است: آرزو داشت تریاک سیری بکشد، آن‌هم در یک اتاق آفتاب‌گیر: به‌خصوص.

تا پیش از انتشار فرهنگ عامیانه، به این معنای فعل «کردن» اشاره نشده بود؛ یعنی به‌تکرار کاری را کردن: آنقدر قاسم‌قاسم کردم که ضعف کردم: به‌تکرار چیزی را گفتن. یا این جمله: زن، این‌قدر پول‌پول نکن: به‌تکرار چیزی را گفتن. البته این در شعر حافظ هم بوده است:

بیدلی در همه احوال خدا با او بود
او نمی‌دیدش و از دور خدایا می‌کرد

این ساخت در فارسی معیار فراموش شده؛ ولی مستقیماً در زبان عامیانه آمده است و از آن استفاده می‌شود.

توصیهٔ استاد نجفی به فرهنگ‌نویسان این بود که باید روی پیکرهٔ فرهنگشان کار کنند و دقت کنند که گاهی منفیِ فعل متضاد فعل نیست؛ نکند همیشه متضاد کند نیست؛ مثلِ «نکنه دزد اومده باشه». این جمله شکل مثبت ندارد. یا این جمله: «مردم چشمشان بد است. نکردم دوتا دونه اسفند بریزم تو آتیش»: کوتاهی کردم، اشتباه کردم.

هشت معنی برای «حالا» در فرهنگ فارسی عامیانه آمده است. همچنین برای «حالاحالاها»؛ مثلاً «حالاحالاها کو تا زمستان». همچنین برای «حالاست که…»؛ مثل «حالاست که همه به ریشش بخندند»: چیزی نمانده، عن‌قریب، به‌زودی. همچنین برای ترکیب خاص «حالا + فعل نهی + کِی + فعل امر»؛ مانند «حالا گریه نکن، کی گریه کن. حالا نخند، کی بخند. حالا نزن، کی بزن»: تکرار عملی به‌صورت پیاپی.

این‌ها همه امکاناتی است که در ترجمه از آن استفاده نمی‌شود. در هیچ فرهنگ دوزبانه‌ای معادل «حالاحالاها» را نمی‌بینیم. چون نیامده است و مترجم هم این‌ها را در ذهنش ذخیره ندارد، این تعبیر مغفول می‌ماند.

دو مقالهٔ مهم دربارهٔ رابطهٔ انس با زبان فارسی در ترجمه هست؛ یکی از استاد غلامحسین یوسفی با عنوان «فایدهٔ انس با زبان فارسی در ترجمه» و دیگر از استاد صالح حسینی با عنوان «لزوم انس با زبان و ادب فارسی در ترجمه» که در نقد خانوادهٔ تیبو ترجمهٔ استاد نجفی از کتاب روژه مارتین دوگار نوشته شده است. عین نوشتهٔ دکتر غلامحسین یوسفی چنین است:

انس با موازین زبان فارسی و آثار فصیح موجود و تأمل در شیوهٔ تعبیر آن‌ها، به نویسنده و مترجم قدرت آن را می‌دهد که برای ادای مفاهیم خود بتواند کلمات لازم را بجوید و بیابد و آن‌ها را بیندیشد و در بیان مقصود نماند.

دکتر صالح‌ حسینی هم سخنی با همین مضمون دارند.

چند نمونه از کاربردهای ادب فارسی در ترجمهٔ استاد نجفی

مُعاشر ناجنس: «طفلک بیشتر به‌علت ضعف نفس و دیگران اغفال شده است؛ غرضم تأثیر معاشر ناجنس است.» شاهد از حافظ:

نخست موعظهٔ پیرِ می‌فروش این است
که از معاشر ناجنس احتراز کنید

کافرکیش: «فکرش جای دیگر رفت. اگر آن پسرک کافرکیش پیدا نشده بود، هیچ اتفاقی نمی‌افتاد.» شاهد:

چو بید بر سر ایمان خویش می‌لرزم
که دل به دست کمان ابرویی‌ست کافرکیش

خلوت‌گزیده: «لهیب لذت خلوت‌گزیده‌ای که نمی‌خواست هیچ‌کس را شریک شادی خود کند.» شاهد از حافظ:

خلوت‌گزیده را به تماشا چه حاجت است
چون کوی دوست هست به صحرا چه حاجت است

ناقص‌عقل: «اهل تفکر بودن و پسر ناقص‌عقل داشتن، رنج کشنده‌ای است.»؛ شاهد از سعدی:

روستازادگان دانشمند

به وزیری پادشاه رفتند

پسران وزیر ناقص‌عقل

به گدایی به روستا رفتند

همچنین تعابیر دیگری مانندِ «زلف‌آشفته»، «بی‌مزدومنّت»، «جان جهان» و «قضای / غذای آسمانی».

دیدگاه استاد ابوالحسن نجفی دربارهٔ شکسته‌نویسی

در ترجمه یا در نگارش گفت‌گوهای داستانی دو گرایش وجود دارد: یکی شکسته‌نویسی و دیگری مخالفان شکسته‌نویسی. آقای نجفی از مخالفان شکسته‌نویسی دیالوگ‌ها بود و معتقد بود که نمی‌توانیم با شکستن کلمات فارسی، نوشتار را به فارسی گفتار برسیم. ایشان برای ترجمهٔ دیالوگ‌ها سه توصیهٔ مهم کرده‌اند:

۱. واژگانی که مترجم انتخاب می‌کند، خاص محاوره باشد؛
۲. ساخت جملات مخصوص محاوره باشد؛
۳. نوع تفکری هم که مترجم عرضه می‌کند، متفاوت با نوع تفکر اهلِ‌قلم باشد.

اگر مترجم تشخیص داد که دیالوگ شیوهٔ بیان محاوره دارد، باید این سه‌ نکته را در آن رعایت کند و دیگر لازم نیست که کلمات را بشکند.

خط فارسی به زبان شکسته راه نمی‌دهد. در بسیاری اوقات، اساساً شکسته‌نوشتن باعث آشنایی‌زدایی می‌شود. استاد نجفی مثالی داشتند با این جمله که «مردکو روونه کن بره» یا مثالی که دکتر باطنی می‌زدند که ما هیچ‌کدام «اجتماع» را دقیقاً «اجتماع» نمی‌گوییم و می‌گوییم «اشتماع». در شکسته‌نویسی بعضی اوقات زمان‌ها هم خلط می‌شود. وقتی معیار می‌نویسیم، می‌نویسیم «نرفته‌ام»؛ ولی وقتی حرف می‌زنم می‌نویسم «نرفتم». الان نمی‌توان تشخیص داد که این، ماضیِ نقلی است یا ماضی ساده. با این‌ حال، شکسته‌نویسی مدافعان سرسختی‌ هم دارد؛ مثلاً آقای منوچهر انور در مقدمهٔ نمایشنامهٔ عروسک‌خانه هنریک ایبسِن، دیدگاه‌هایشان را دربارهٔ ضرورت شکسته‌نویسی گفته‌اند.


بخش‌های دیگر گزارش نشست «یادکرد ابوالحسن نجفی در نخستین سالروز کوچش» را بخوانید:
بخش اول: خواجه ابوالحسن نجفی؛ فرهیخته‌ای با چند مشغله
بخش سوم: غلط ننویسیم؛ از چاپ نخست تا ویرایش دوم
بخش چهارم: عنوان «غلط ننویسیم» برای پسند بازار انتخاب شد

گزارش این نشست در خبرگزاری مهر

مقالات پیشنهاد شده

2 دیدگاه. دیدگاه خود را ثبت کنید

  • محمد نیکوی
    18تیر 1397، 21:17

    نام نویسندۀ رمان «خانوادۀ تیبو» به فرانسه Roger Martin du Gard است و در فارسی صورت روژه مارتن دوگار پذیرفته شده است و در ترجمۀ مرحوم نجفی نیز به همین شکل نوشته شده است. املایی که از این نام در این متن آمده، روژه مارتین دوبوار، گویی حاصل خلط نام روژه مارتن دوگار و سیمون دوبووار، نویسنده و روشنفکر زن مطرح فرانسوی، می‌باشد.

    پاسخ

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پُر کردن این بخش الزامی هست
پُر کردن این بخش الزامی هست
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.

فهرست
کپی شد