کتاب ناگفتههایی از حقایق عاشورا از آثار آیتالله سیدعلی حسینی میلانی است. این کتاب نثری روان و عاری از عبارات پیچیده دارد؛ اما با رویکرد انتقادیویرایشی، برخی مشکلات در آن به چشم میخورد: جملات ابهامدار، ساختارهای دارای ضعف تألیف، تعبیرهای نادرست، نایکدستی از منظرهای گوناگون و ضعف پاراگرافبندی و تیترنگاری.
نویسنده: راضیه حقیقت
۱. درآمد
آیتالله سیدعلی حسینی میلانی، روحانی و مجتهد شیعهٔ اهل ایران و یکی از شاگردان مطرح آیتاللهالعظمی حسین وحید خراسانی(دامظله) است. آیتالله سیدعلی حسینی میلانی نوهٔ سیدمحمدهادی میلانی(رحمهالله)، از مراجع تقلید شیعیان است.
یکی از آثار آیتالله سیدعلی حسینی میلانی، کتاب ناگفتههایی از حقایق عاشورا است. ایشان با قلم خود در این کتاب، به شبههها و پرسشها دربارهٔ حادثهٔ کربلا پاسخ دادهاند. گفتنی است بررسی و نقد این اثر، بر اساس چاپ یازدهم (۱۳۹۶) کتاب انجام شده و انتشارات الحقایق مسئول چاپ و نشر آن بوده است.
از ویژگیهای ستودنی این کتاب، نثر روان آن و متناسببودن عبارتها و واژهها با فضای ذهنی مخاطب چنین متونی است. نویسنده بهواقع در نگارش کتاب، از بهکاربردن جملات و عبارات پیچیده پرهیز کرده و از آنجا که این کتاب بهسبک تحقیقی و نثر معیار است، بهتناسب سبک کتاب، از آوردن آرایههای ادبی خودداری کرده است.
با این تفاصیل، اگر با رویکرد انتقادیویرایشی به این کتاب نگاه شود، برخی مشکلات موجود در آن، بررسی و دقت بیشتری میطلبد. در ادامه، از چند منظر به برخی از ایرادهای این کتاب در قالب دستهبندی مشخصی اشاره میشود؛ از جمله جملات ابهامدار، ساختارهای دارای ضعف تألیف، تعبیرهای نادرست، نایکدستی از منظرهای گوناگون و ضعف پاراگرافبندی و تیترنگاری.
۲. بررسی و نقدِ ناگفتههایی از حقایق عاشورا
اصل یکدستی در نگارش کتاب، مهمترین اصل است و هر نویسندهای با درنظرگرفتن اصل یکدستی میتواند متنی جذاب و خوانا برای خواننده فراهم سازد. رویکردی را که نویسنده در نگارش کتاب در نظر میگیرد، باید در همهجای کتاب بهطور یکدست رعایت کرده، تمام اصول نگارشی را بهطور یکدست اعمال کند.
یکدستی در فاصلهگذاری و رسمالخط
دومین موضوع این است که طبق اصول ویرایش زبانی که سالها استادان این عرصه بر آن اهتمام ورزیدهاند، در متن معیار، خواننده نباید با ابهام در جملات و ضعف تألیف و تعبیرهای نادرست روبهرو شود. همچنین نایکدستی زمان فعلها و تتابع افعال، خواننده را خسته و در فهم معنا سردرگم میکند.
بر این اساس، طبق دستهبندی اصول ویرایشی، بخش از ایرادهای کتاب پیش روی خواننده قرار میگیرد.
ابهام در متن
منظور از ابهام، دوپهلوبودن یا چندمعنایی جمله یا عبارت است؛ یعنی خواننده با خواندن جمله، معنایی غیر از معنای مدنظر نویسنده برداشت میکند یا ممکن است مردد شود بین اینکه مقصود نویسنده کدامیک از برداشتهاست. همین مسئله موجب کاستهشدن ار ارزش متن میشود.
در کتاب ناگفتههایی از حقایق عاشورا، خواننده بارها با جملات دوپهلو روبهرو میشود. برای نمونه، تیتر صفحهٔ ۱۱۷ کتاب چنین است:
نامههای اهل کوفه و فرستادن مسلم!
در وهلهٔ اول، وقتی خواننده با این تیتر مواجه میشود، تردید میکند که آیا اهل کوفه مسلم را فرستادند؟! در حالی که بعد با خواندن ادامهٔ مطلب متوجه میشود که فرستادن مسلم توسط امام حسین(علیهالسلام) صورت گرفت. بهتر بود که نویسندهٔ محترم در اینجا تیتر را اینگونه مینوشت: «فرستادن حضرت مسلم در پی رسیدن نامههای اهل کوفه». در اینصورت تیتر از ابهام درمیآمد. در صفحهٔ ۱۵۱ نگارنده نوشته است:
ناگفته نماند که عالمان سنی تمام قضایایی را که در تاریخ اهلبیت(علیهمالسلام) اتفاق افتاده، نقل نکردهاند و تمام رخدادها را نیاوردهاند. بهاعتقاد نویسنده، آنان در دو قضیه، تمام آنچه را که پیش آمده، نقل نکردهاند.
با طرح این مطلب، برداشت از این عبارت چنین است که گویی عالمان سنی همهٔ قضایای تاریخ اهلبیت(علیهمالسلام) را پوشاندهاند؛ در حالی که نویسنده قصد داشته بگوید عالمان سنی فقط به ذکر مقداری از قضایا بسنده کردهاند و از ذکر همهٔ مطالب خودداری کردهاند. اگر نویسندهٔ گرامی مقصود خود را با همین بیان ذکر میکرد، جایی برای انحراف ذهن خواننده باقی نمیگذاشت.
مرگ لحن در نگارش؛ تغییر معنا در خوانش
در صفحهٔ ۲۰۷ مخاطب با این جمله مواجه میشود:
برخی به نامهای که برای حضرت سیدالشهدا(علیهالسلام) نوشته است، اشارهای نکرده و بهعلت عدم یاری امام حسین(علیهالسلام) نپرداختهاند.
در این عبارت معلوم نیست که بالاخره سلیمان بن صرد امام را یاری نکرد یا امام حسین او را یاری نکردند! این عبارتِ نویسنده بر اثر خلاصهگویی کژتاب شده است و شاید به این بینجامد که در آینده صاحبنظرانی پیدا شوند و با استناد به این عبارت، تحریفی در جریان عاشورا وارد کنند و بگویند امام حسین سلیمان بن صرد را یاری نکرد. ای کاش در اینجا جمله به این صورت نوشته میشد: «برخی به نامهای که برای حضرت سیدالشهدا(علیهالسلام) نوشته است، اشارهای نکرده و علت یارینرساندن سلیمان بن صرد به امام حسین را بیان نکردهاند.»
از جملهٔ فرماندهان اعزامی سپاه ابنزیاد، دو برادر به نامهای قیس و محمد هستند. اینان فرزند اشعث بن قیس و اشعث نیز پدر جعده است، زنی که با تحریک معاویه و بهطمع رسیدن به پول و همسری یزید، امام مجتبی(علیهالسلام) را مسموم کرد.
این جمله در صفحهٔ ۲۱۸ کتاب نوشته شده است. در اینجا نگارنده عبارت «زنی که با تحریک معاویه…» را در تعریف جعده آورده است؛ حال آنکه این عبارت بهلحاظ دستوری، در تعریف پدر جعده آمده است! اگر ایشان مینوشت: «اینان فرزند اشعث بن قیس و اشعث نیز پدر جعده است. جعده زنی است که با تحریک معاویه و بهطمع رسیدن به پول و همسری یزید، امام مجتبی(علیهالسلام) را مسموم کرد» مخاطب با دوگانگی مواجه نمیشد.
در صفحهٔ ۲۷ کتاب نیز میخوانیم:
پیشتر اشاره شد که برخی از دشمنان همواره برای فراموشی این حادثهٔ عظیم تاریخی کوشیدهاند.
در اینجا ممکن است مخاطب مردد شود که دشمنان همواره کوشیدهاند خودشان حادثهٔ کربلا را فراموش کنند یا برای فراموشی دیگران کوشیدهاند. چه بهتر بود که نویسندهٔ گرامی مینوشت: «برخی از دشمنان همواره کوشیدهاند که مردم این حادثهٔ عظیم را به فراموشی بسپارند.»
ضعف تألیف
ضعف تألیف از سستی پیوند اجزای جمله و حذف نابجای بعضی از سازهها حاصل میشود. نمونهٔ یکی از این حذفهای نابجا در صفحهٔ ۱۹ این کتاب است:
حادثهٔ کربلا و شهادت حضرت سیدالشهدا(علیهالسلام) از مهمترین قضایای تاریخی است که در عقاید مسلمین نقش بسزایی داشته و گستردگی ابعاد آن همواره برای دانشمندان و اندیشمندان شگرف بوده است.
عبارت «حادثهٔ عاشورا در عقاید مسلمین نقش بسزایی داشته» ما را با این پرسش روبهرو میکند که در شکلگیری عقاید مسلمین یا در ارتقای عقاید مسلمین نقش داشته است؟ این یکی از ابهامات موجود در کتاب ناگفتههایی از حقایق عاشورا است. دیگر اینکه در صفحهٔ ۵۴ نوشته است:
دربارهٔ عبدالله بن عمر در زمینهٔ ولایتعهدی یزید نوشتهاند: معاویه مبلغ یکصدهزار درهم به او داد. او این پول را پذیرفت و در جانشینی یزید سکوت کرد.
اگر نویسنده مرقوم میکرد که «دربارهٔ واکنش عبدالله بن عمر به ولایتعهدی یزید نوشتهاند»، بهطبع ابهام این عبارت برطرف و خواندنیتر میشد. عبارت «بدونشک ولایت و جانشینی یزید توسط خود معاویه صورت گرفته است» (ص۶۷) نیز ابهام دارد. اصلاً «صورتگرفتن ولایت» که در این جمله مطرح شده، به چه معناست؟ بهتر بود مینوشتند: «بدونشک ولایتیافتن یزید بر مردم و جانشینی او توسط خود معاویه صورت گرفته است.»
تعبیرهای نادرست
بهکاربردن برخی تعبیرها و کلیشهها زبان فارسی را از صورت خود خارج میکند. برای مثال در صفحهٔ ۳۱ این کتاب، در ترجمهٔ کلام ابنتیمیه (لیس ما وقع من ذلک بأعظم من قتل الانبیاء… و قتل النبی اعظم ذنباً و مصیبةً) نویسنده نوشته است:
مصیبت و گناه قتل حسین بن علی از قتل انبیای الهی بالاتر نیست و قتل پیامبر بزرگترین گناه و معصیت است!
واژهٔ «بالا» در اینجا در معنای خود به کار نرفته است. هیچگاه در زبان فارسی واژهٔ «بالا» وصف برای مصیبت و گناه قرار نگرفته است؛ بلکه متداول آن است که میگویند «مصیبت و گناه بزرگتر». لذا ترجمهٔ درست این عبارت ابنتیمیه این است: «مصیبت و گناه قتل حسین بن علی از گناه قتل انبیای الهی بزرگتر نیست و قتل پیامبر بزرگترین گناه و معصیت است.»
#آواچهٔ ۲۴، داشتن
در صفحهٔ ۱۲۱ نیز میخوانیم:
شهادت سیدالشهدا(سلاماللهعلیه) به معاویه و به خلفای بالاتر از او (الأعلی فالأعلی) منسوب میشود.
بهتر است در زبان فارسی مرسوم نشود که واژهٔ «بالا» بهجای «پیشین» به کار رود. نگارندهٔ کتاب با ملاحظهٔ عبارت «الأعلی فالأعلی» بهجای واژهٔ خلفای پیشین، واژهٔ «بالا» به کار برده که جای درنگ و تأمل است.
نایکدستی زمان فعلها
از دیگر ایرادهایی که از ارزش متن میکاهد، نایکدستی و ناهماهنگی افعال جمله است. گاهی جمله دو یا سه فعل لازم دارد و طبیعی است که باید زمان فعلهای جمله تا حد ممکن هماهنگ باشد؛ اما گاهی این اتفاق رخ نمیدهد. برای مثال در صفحهٔ ۵۱ کتاب ناگفتههایی از حقایق عاشورا میخوانیم:
تعصب و خشم آن گروه تندرو بر علیه اهلبیت(علیهمالسلام) آنقدر بالا رفته که دربارهٔ حجاج بن یوسف کتابی نوشتهاند و از آن جنایتکار تاریخ دفاع میکنند و حتی در بیان فضایل و مناقب هند، مادر معاویه، کتاب نوشتهاند.
در این جمله بهجای فعل «دفاع میکنند» بهتر بود «دفاع کردهاند» میآمد؛ ضمن اینکه بهتر بود جملهٔ سوم بند همپایه نمیشد و جدا میآمد و واژهٔ «بالا» در جملهٔ اول نیز به واژهٔ مناسب خود تغییر مییافت. حاصل آنکه این جمله را به این صورت اصلاح کردیم: «تعصب و خشم آن گروه تندرو بر علیه اهلبیت(علیهمالسلام) آنقدر افزایش یافته است که دربارهٔ حجاج بن یوسف کتابی نوشته و از آن جنایتکار تاریخ دفاع کردهاند. حتی در بیان فضایل و مناقب هند، مادر معاویه، نیز کتاب نوشتهاند.»
در صفحهٔ ۱۰۰ کتاب هم این نایکدستی به چشم میخورد:
این جابهجایی از برنامههایی است که اگر اجرا نمیشد، نقشهٔ شهادت حضرت سیدالشهدا(علیهالسلام) به آن کیفیت پیش نمیآمد.
بهتر بود در این عبارت نویسنده مرقوم میفرمود: «این جابهجایی از برنامههایی بود که اگر اجرا نمیشد،…» زمان فعلها در این جمله ماضی است و «است» فعل حال است و با ماضی مطابقت ندارد. البته جملهٔ «…نقشهٔ شهادت حضرت سیدالشهدا(علیهالسلام) به آن کیفیت پیش نمیآمد» خطای منطقی[1] نیز دارد؛ چراکه اصولاً نمیگویند «نقشه پیش آمد»؛ بلکه «نقشه کشیده میشد»! نویسندهٔ محترم باید در اینجا مینوشتند: «نقشهٔ شهادت حضرت سیدالشهدا(علیهالسلام) به آن کیفیت کشیده نمیشد» یا «شهادت حضرت سیدالشهدا(علیهالسلام) به آن کیفیت پیش نمیآمد.»
در عبارت صفحهٔ ۱۷۰ کتاب نیز خوانندهٔ محترم، خود، بهراحتی متوجه نایکدستی زمان فعلِ «میگوید» خواهد شد:
این فرد آسیب و زیان فراوان به اسلام رساند. کسی که حاضر نشد با امیرمؤمنان علی(علیهالسلام) بیعت کند، بعد از مدتی مبنا و فکر خود را تغییر داد و با گرفتن پول و سکوت، دینش را بهراحتی به دنیا فروخت و با آن ظاهرفریبی و چهرهای مقدسنما، به سیدالشهدا(علیهالسلام) میگوید: «تو مثل جدت باش.»
نایکدستی در درج نشانههای احترام
در درج نشانههای احترام برای معصومان(علیهمالسلام) نباید از اصل یکدستی غافل شد. در کتاب ناگفتههایی از حقایق عاشورا متأسفانه اصل یکدستی در درج نشانهها رعایت نشده است. برای مثال، در جایی برای امام حسین نشانهٔ «علیهالسلام» آمده و در جای دیگر «سلاماللهعلیه» آورده است یا برای حضرت زینب، هم نشانهٔ «سلاماللهعلیها» به کار برده و هم «علیهاالسلام»!
در صفحهٔ ۱۴۳ نوشته است:
ازاینرو پاسداری از حریم عاشورا وظیفه و تکلیف ماست؛ چراکه ائمهٔ اطهار(سلاماللهعلیهم) به حفظ این روز اهمیت فراوان میدادند و مراجع تقلید بزرگ نیز که پیرو مکتب اهلبیت(علیهمالسلام) هستند، به پیروی ائمه(علیهمالسلام) در خیابانها با سر و پای برهنه به راه میافتادند.
همان گونه که ملاحظه میشود، در دو سطر کنار هم دو گونه نشانهٔ احترام برای ائمه ذکر شده است. اما مطلب مهمتر این است که وقتی در این کتاب از گفتار اهلتسنن نقلقول مستقیم میشود، نویسنده از خود، نشانهٔ احترام به آن افزوده است که این کار اصولی نیست. افزون بر این، گاهی نویسندهٔ اهلسنت در عبارت، جلوی نام امام حسین نشانهٔ احترام «رضیاللهعنه» آورده است و در سطر بعدِ همان نقلقول، نویسنده جلوی نام امام «علیهالسلام» افزوده است. این کار نایکدستی نامطلوبی را رقم زده است.
نایکدستی در ترجمهٔ عبارات عربی
شیوهٔ نویسندهٔ محترمِ کتاب ناگفتههایی از حقایق عاشورا در ارائهٔ ترجمه برای عبارات عربی، ترجمهٔ تحتاللفظی نبوده است و اغلب، ایشان نقل به مضمون کردهاند؛ اما مسئلهٔ اساسی این است که اولاً برخی عبارات عربی در کتاب بدون ترجمه ماندهاند؛ در حالی که یا اصلاً باید فقط ترجمهٔ آن میآمد یا اینکه برای همهٔ عبارات عربی ترجمه حتماً ذکر میشد. نکتهٔ دوم اینکه برای برخی عبارات ترجمهٔ خلاصه آمده و در سطر بعد و برای عبارت بعد، ترجمهٔ کامل آمده است که این مسئله باعث نایکدستی در ارائهٔ ترجمه شده است. برای نمونه در صفحهٔ ۸۱ و ۸۲ ملاحظه میکنیم:
یا أمیرالمؤمنین! إن کتابک ورد علیّ بکذا، فما یقول الناس إذا دعوناهم إلی بیعة یزید، و هو یلعب بالکلاب و القرود، و یلبس المصبغ، و یدمن الشراب، و یمشی علی الدفوف. ای معاویه! برای یزید به جانشینی بعد از خود، شتاب مکن. فلما صار الرسول إلی معاویة وأدی إلیه الرسالة قال: و یلي علی ابن عبید! لقد بلغني أن الحادي حدا له أن الأمیر بعدي زیاد، و الله لأردنه إلی أمّه سمیة و إلی أبیه عبید. وقتی این نامه به معاویه رسید، گفت: وای بر فرزند عبید! به من خبر رسیده که این شخص انگیزهٔ ریاست دارد و خیال کرده که میتواند جانشین من باشد. به خدا سوگند! انتساب او را به پدرم ابوسفیان نفی میکنم و در جامعه آبرویش را میریزم.
در صفحهٔ ۱۵۶ هم چهار بیت از کتاب الکامل و البدایة و النهایة و… آمده است که نویسندهٔ محترم از بیان ترجمهٔ آن خودداری کردهاند. عبارات عربی صفحهٔ ۲۰۶ هم ترجمهای ندارد. در صفحهٔ ۲۴۳ با این عبارت بدون ترجمه روبهروییم:
وقتی از حافظ عبدالمغیث بن زهیر حنبلی بغدادی پرسیدند: چرا از لعن یزید منع میکنی؟ پاسخ داد: انما قصدت کف الألسنة عن لعن الخلفاء، و الّا فلو فتحنا هذا لکان خلیفة الوقت أحق باللعن[2]؛ تا خلفا مورد لعن قرار نگیرند.
چه بهتر بود که نویسنده ترجمهای ارائه میداد و بعد توضیح «تا خلفا مورد لعن قرار نگیرند» میآمد.
پاراگرافبندی
در کتاب ناگفتههایی از حقایق عاشورا ایراد بزرگی به چشم میخورد و آن نبودِ پاراگرافبندی درست و اصولی است. بهطور کلی پاراگراف سه قسمت اصلی دارد: مقدمه و بخش اصلی و نتیجهگیری. مقدمهٔ پاراگراف در قالب جملهٔ موضوع میآید که دربرگیرندهٔ فکر مرکزی پاراگراف است. سپس بخش اصلی بیان میشود که توضیحاتی تحدیدی برای فکر مرکزی است. در نهایت، گاهی نتیجهگیری نیز در پایان پاراگراف میآید (نک: سلطانی، ۱۳۹۴: ۴۳ و ۴۴).
#آواچهٔ ۳۱، تیتر بینقطه
اما متأسفانه اغلب جملات این کتاب در قالب یک یا دو خط آمدهاند و از ویژگی پاراگرافشدن و چینش بندها محروماند. شایسته است که در چاپهای بعدی چنین مسئلهای مدنظر قرار گیرد و اصلاح شود.
تیترنگاری ناموزون
تیترنگاری هر کتابی نشاندهندهٔ زیربنا و تفکر پشت تدوین کتاب است؛ لذا برای نقد هر کتابی، تیترنگاری آن را نیز لحاظ میکنند. کتاب ناگفتههایی از حقایق عاشورا اینگونه بخشبندی شده است: تیتر «حادثهٔ عاشورا در گذر تاریخ» از صفحهٔ ۲۳ شروع شده و در صفحهٔ ۶۳ پایان یافته است. با توجه به عبارت «در گذر تاریخ» خواننده متوقع است که به یک سیر تاریخی کامل و جامع از حادثهٔ عاشورا در این بخش دست یابد؛ اما متأسفانه این اتفاق در کتاب نیفتاده است و این بخش چندان کامل نیست؛ ضمن اینکه بهتر بود عنوان این تیتر، بخش یکم میشد و بخش بعد، بخش دوم قرار میگرفت.
بخش یکم: نقش معاویه در شهادت سیدالشهدا که از صفحهٔ ۶۵ آغاز شده و تا صفحهٔ ۱۲۳ ادامه یافته است. این بخش که در واقع باید بخش دوم میبود، زیرتیترهایی دارد که بهجای اینکه در طول یکدیگر قرار بگیرند، در عرض هم قرار گرفتهاند. برای مثال تیتر «ولایت و جانشینی یزید» با پنج مانع جانشینی وی همعرض آمده است؛ در حالی که بهتر بود بعد از «ولایت و جانشینی یزید»، تیتر «موانع جانشینی یزید» میآمد و بعد، پنج مانع بهعنوان زیرشاخهٔ آن مطرح میشدند؛ اما متأسفانه پنج مانع نیز در عرض تیترهای اصلی قرار گرفتهاند.
بخش دوم: نقش یزید بن معاویه در حادثهٔ عاشوراست که از صفحهٔ ۱۲۵ شروع میشود و در صفحهٔ ۱۵۷ پایان مییابد. در این بخش که در واقع بخش سوم کتاب است، نویسنده به فعالیتهای یزید در حادثهٔ عاشورا اشاره میکند که تیترنگاری آن تا حدودی بیمشکل است.
بخش سوم: نقش اهل کوفه در شهادت امام حسین(علیهالسلام)، از صفحهٔ ۱۶۱ تا ۲۵۴ است. بهتر بود که این بخش به دو قسمت تقسیم میشد: نقش اهل کوفه در شهادت امام حسین(علیهالسلام) و نقش اهل کوفه بعد از شهادت امام حسین(علیهالسلام). در این صورت زیرتیترهای این بخش کاملاً مشمول تیترهای اصلی میشدند؛ اما متأسفانه بسیاری از وقایعی که در این بخش ذکر شده است، مشمول تیتر اصلی نمیشوند که این از ایرادهای اساسی کتاب به نظر میآید. عنوان بخش پایانی نیز چنین است: «نگاهی کوتاه به مطالبی پیرامون حادثهٔ عاشورا»؛ حال آنکه خود نویسنده در سطر زیر این تیتر مرقوم فرموده است: «در بخش پایانی لازم است نکاتی را دربارهٔ وقایع پس از عاشورا یادآور شویم» (ص۲۵۷).
با این اوصاف، بهتر بود که عنوان تیتر را اینگونه مینوشتند: نگاهی کوتاه به وقایع پس از عاشورا. اینگونه بهطبع مطالب زیرتیتر مشمول تیتر اصلی میشدند و احتمال گمراهشدن خواننده کمتر بود. نکتهٔ آخر اینکه در تدوین پانوشتها و فهرست منابع، به شیوههای رایج ارجاعدهی عمل نشده است و شیوهٔ تنظیم آنها غیر از شیوههای معمول و رایج است. درنهایت با تشکر از زحمات آیتالله سیدعلی حسینی میلانی در تدوین کتاب حاضر که برای بنده و خوانندگان درسآموز و عبرتانگیز است، امیدوارم این نکات در ویرایش و چاپ بعدی کتاب مدنظر قرار گیرد.
منابع
- حسینی میلانی، سیدعلی، ۱۳۹۶، ناگفتههایی از حقایق عاشورا، چ۱۱، قم: الحقایق.
- سلطانی، سیدعلیاصغر، ۱۳۹۴، اصول و روش نگارش دانشگاهی، چ۳، قم: انتشارات دانشگاه مفید.
- سمیعی گیلانی، احمد، ۱۳۸۹، نگارش و ویرایش، چ۱۱، تهران: سمت.
پانوشتها
[1]. در نوشتهها گاهی به جملههایی برمیخوریم که از نظر دستوری و زبانی درست ولی بهلحاظ منطقی دارای عیب و اشکالاند. گاهی نیز با جملههایی روبهرو میشویم که دلالت آنها خلاف مراد نویسنده است یا بهمسامحه مقصود او را میرسانند و این نارساییها تنها با توجه به بافت و سیاق سخن و موقعیت و گاه با حدس و فراستِ خواننده جبران میشود (سمیعی گیلانی، ۱۳۸۹: ۲۰۷).
[2]. زبانها از لعن خلفا خودداری کنند. و الا اگر اجازهٔ این کار را میدادیم، خلیفهٔ وقت به لعن سزاوارتر بود.
1 دیدگاه. دیدگاه خود را ثبت کنید
سلام!
بعضی از جملات هم ویراسته مشکلاتی دارند.
برای مثال:
1.در جمله «نقشهٔ شهادت حضرت سیدالشهدا(علیهالسلام) به آن کیفیت کشیده نمیشد» اگر منظور «شهادت حضرت سیدالشهدا(علیهالسلام) به آن کیفیت پیش نمیآمد.» باشد، در این صورت «نقشه کشیده نمیشد» به نظر من، درست نیست؛ چون «نقشه کشیدن» مرحله قبل از اقدام هست. پس، بهتر بود مینوشتید: «نقشهٔ شهادت حضرت سیدالشهدا(علیهالسلام) به آن کیفیت اجرا نمیشد.»
2.«تعصب و خشم آن گروه تندرو علیه*(نه برعلیه) اهلبیت(علیهمالسلام) آنقدر افزایش یافته است»: “افزایش تعصب و خشم” ترکیبی مصنوعی هست و مناسب این متن نیست. بهتر بود مینوشتید: «تعصب و خشم آن گروه ….. آنقدر شدت گرفته است یا شدید شده است.»
3. «اینان فرزند(ان) اشعث بن قیس و اشعث نیز پدر جعده است، زنی که با تحریک معاویه و بهطمع رسیدن به پول و همسری یزید، امام مجتبی(علیهالسلام) را مسموم کرد.»: بافت جمله، آگاهیهای قبلی خواننده و خود اسم “جعده” از ایجاد دوگانگی معنایی جلوگیری میکند.
این نظرتان سختگیرانه هست.