شرط دیگر روانی سخن طبیعیبودن آن است به اینکه تکلّف و تصنع نداشته باشد و چنین به نظر آید که گوینده یا نویسنده برای ادای مطلب، هیچ به خود زحمت نداده و فکر نکرده است.
هرچند حقیقت واقع غیر از این است و طبیعیساختن سخن منتهای صنعتگری است و نویسنده تا اندیشهٔ بسیار نکند که فکرش پخته و ذهنش بر معنی مسلط شود، طبیعی سخن نتواند گفت. ولیکن این صنعت و فکر نباید نمایان شود. کلام باید عادی به نظر آید و مأنوس باشد. الفاظ و عبارات هرچه معمولتر و به اذهان نزدیکتر، بهتر. تا آنجا که سخنسرایی مانند صحبتکردن شود.
نباید تصور کرد که هنر سخنور در آن است که عباراتی بسازد که کسی نداند و گفتن نتواند؛ بلکه برعکس، سخن باید چنان طبیعی باشد که هرکس بشنود، گمان کند خود میتواند چنین بگوید. و شیخ سعدی این هنر را به کمال دارد؛ تا آنجا که اگر کسی سخنشناس دقیق نباشد، به بلندی مقام سخن او برنمیخورد و گمان میکند همهکس میتواند چنان سخن بگوید؛ ولی چون پای عمل به میان میآيد، همهکس ناف بر زمین میگذارد. و در همین است که گفتهاند سخن سعدی سهل ممتنع است و بهراستی و بهتصدیقِ همهٔ دانشمندان و سخنشناسان، شیخ سعدی افصحالمتکلمین است.
این نکته را باید خاطرنشان کنیم که شرایط و اوصافی که برای روانی سخن برشمردیم، رعایتش حسن سلیقه میخواهد و سخنگو با توجه به آن شرایط، باید قوهٔ تصرف نیز داشته باشد که روانی سخنش مانند زهد خشک و تقدس وسواسیان نشود؛ زیرا نسبت به همهٔ اصول و قوانین حتمیِ ضروری، گاهی اوقات تجاوز نیز در حدود معینی لازم میآید.
مثلاً گاه هست که نویسندهٔ زبردستی لفظی را از استعمال فصحا برمیگرداند و صورت یا معنی تازهای به آن میدهد و همچنین لفظ کهنهای را نو میکند یا لفظ نوظهوری را به رواج میآورد یا در ترکیب عبارت طرح نو درمیاندازد و سخنسرایان نامی همه این کارها را کردهاند؛ بلکه یکی از انتظاراتی که از استادان سخن میرود، همین است که الفاظ و جملههای نوظهور بدیع اختراع کنند و به قوت فصاحت و بلاغت، آن جملهها را رواج داده زبان را به این وسیله پُرمایه سازند… .
گزیدهای از: محمدعلی فروغی، «روانی سخن»، آیین سخنوری، کتابخانهٔ دانش، ۱۳۳۰، ص۶۲ تا ۷۰.
گزیننده: مریم محمودی.