نوشته‌چه

نوشته‌چه جای نوشته‌های خُرد و خواندنی است به‌قلم اهالیِ کارگاه «نگارش و زیبانویسی». این‌ها مشق‌های کارگاه نیستند و قرار هم نیست ویراسته و کامل باشند. بیشترشان با دوری از خورهٔ کامل‌گرایی شکل گرفته‌اند و به‌برکتِ عمل‌گرایی انتشار یافته‌اند.

نوشچه-نویسندگی-نگارش و زیبانویسی

اینجا، نوشته‌های هر عزیزی امکان دارد به‌مرور بهبود یابند یا به‌کل ثابت بمانند، شاید پُرتعداد شوند یا اینکه به دو عدد هم نرسند، ممکن است خواننده‌های پروپاقرص پیدا کنند یا غریب بمانند. این‌ها مهم نیست. مهم این است که حرفی برای گفتن، در قامت واژه‌هایی برای نوشتن درآمده است و جایی انتشار یافته. همین!

نوشته‌چه وبلاگ عمومی نیست، شبکهٔ اجتماعی نیز. آغازگاهی است برای پراکندن همدلانه و آغوشی است برای حمایت‌های رشدآور و لبخندی است برای یاری‌های حال‌خوب‌کن. قالبِ نوشته‌ها آزاد است و غالبِ نگاشته‌ها دوست‌داشتنی. نویسنده‌های این نوشته‌ها «ویراستاران» را دوست دارند و «ویراستاران» هم تک‌تک آنان را دوست دارد. نوشته‌چه تقاطعِ این دوستی است.

شما نیز همراهشان شوید و نظرتان را زیرشان به یادگار بگذارید تا همدیگر را دل‌گرم کنیم. راستی، دوست دارید از شما هم نوشته‌چه درج کنیم در وبگاه «ویراستاران»؟ اگر قول می‌دهید که نمی‌ترسید و اگر در فکر فرونمی‌روید که نوشته‌تان درجه‌یک و بی‌نقص باشد، همین الان بفرستیدش برای خانم فاطمه کیانیِ نازنین:

t.me/TasnimKiani
tasnim2.kian@gmail.com
instagram.com/tasnim.kiani

(به یاد کودکی‌هایم) به نام تک سفالگر سفالین دنیای فانی هرزمان که قلم را در دست چرخاندم ندانستم از چه بگویم و بنویسم چون نمی‌دانم چرا، ولی بازهم سخت گرفتم.…
در هیاهوی جهان پر رمز و راز و در بطن روزمرگی‌های پی‌درپی آنگاه که از آدم‌های خاکی و عشق‌های زمینی دل کنده‌ای و در سیاهیِ سکوت و بی‌معنایی به دنبال…
بچه‌ها، جمله‌بندی رو نگاه کنید! نویسنده اصلاً سوت زده اینو نوشته! من نمی‌دونم اگه نمی‌نوشت، طوری می‌شد؟! «شیخ انصاری یکی از بی‌مانندترین فقهای عصر خودش بود.» چی می‌خواد بگه؟ معنیش…
جایی خواندم نوشتن باعث عریانی روح می‌شود. منبع‌اش را به‌خاطر ندارم؛ به لطف دنیای مجازی در روز بیش از ده‌ها مطلب مرتبط و نامرتبط با علایق‌مان می‌خوانیم، ولی این نوشته…
کنج خلوت اتاق همیشه سعی کردم از تنهایی‌ام، نهایت استفاده را ببرم. از جمع‌های شلوغ و پر سروصدا بیزار نیستم، چون نشان می‌دهد انسان‌ها هنوز از با هم بودن لذت…
دزدی مارِ مارگیری را می‌دزدد و می‌گریزد. مارگیر دست بر آسمان بلند می‌کند و از عمق جانش دعا می‌کند که مارش را باز به چنگ آورد؛ اما دعا اجابت نمی‌شود.…
خیلی خب، بریم سراغ بنای بعدی ویرایش زبانی. بنای اول ویرایش زبانی چی بود؟ واژه‌های ناآشنا رو آشنا کنیم. بنای دوم ویرایش زبانی چی بود؟ کژتابی‌های زبانی رو رفع کنیم.…
زيبایی‌ات را حتی برای آينه‌ها به رايگان مده ! فهمی كه در تماشای تو لازم است، شايد در هيچ كولهٔ احساسی از جنس زمين نباشد. هوای حوايت را داشته باش…
تو  همیشه آن کسی بودی که می‌گفت گریه نکن. صدایت را می‌شنیدم. نه از پردهٔ نرم‌ونازک گوشم، از پس هزارتوی پرده‌های دلم صدایت را می‌شنیدم. تو همیشه همان جا سر…
برای دل‌دادگی همیشه وقت نیست. برخلاف اعتقاد همهٔ آدم‌ها که می‌گویند هروقت ماهی را از آب بگیری تازه‌ است. تا ابد دل جوان نیست و تا ابد در دل شوروشوق…
هوا بس ناجوانمردانه سرد بود. اینجا و آنجا می‌چرخیدم تا جای گرمی پیدا کنم و شب را به روز برسانم؛ لای بوته‌ای، شاخهٔ درختی. نبود. آب شده و رفته بودند…
فهرست