مگر بیدانستن میتوان به جایی رفت و بیفهمیدن میتوان زیست وبیعلم میتوان ثروت جست؟! علم، ثروت است، دارایی است، مال است، اندوخته است. عالم که باشی غنی میشوی، ثروتمند میشوی، بینیاز و در قناعت غوطهور میشوی. وقتی بدانی که هستی و چه بر دوش داری تا به مقصد برسانی، وقتی از رازهای نهفته خبر یابی، وقتی دگرگونه ببینی دنیا را، ثروتی داری ناشمردنی و ناگفتنی و وصفنیافتنی. علم بهتر است چرا که علم خودش ثروت است. و چه زیبا گفتهاند: «علم چو آید به تو گوید چه کن»
و اما در دنیای پیشرو، بیپول مگر میتوان گامی برداشت و پلهای بالا رفت. به قول قدیمها «هرچقدر پول بدهی همان قدر آش میخوری». ثروت که داشته باشی و اراده و کمی هم چاشنیاش عُرضه کنی، هر علم که بخواهی کسب خواهی کرد. چه تحصیلات دانشگاهی باشد چه زبانانگلیسی و چه هر علمی که بدان علاقه داری. بیدغدغه پول خرج میکنی و از هر کجا که بهتر بیاموزند میآموزی. ثروت بهتر است از علم چرا که لازمۀ علم است. کسب علم را ساده میکند. کسب علم فرد ثروتمند در مقابل کسب علم فردی فقیر شبیه سفر با هواپیما در برابر سفری با دوچرخهای ساده است و روشن است که کدام یک سریعتر تو را به مقصد میرساند.
علم بیثروت و ثروت بیعلم؟!
مقایسه علم و ثروت قیاسی است نابجا و راه نمیبرد به هیچ کجا. گذشت آن زمان که علم را بیثروت میتوان یافت و ثروت بیعلم به کار میآمد و این دو، حوزههایی جدا از هم بودند و مقیاسهپذیر. اکنون سخت درهم تنیدهاند و هریک بیدیگری نقصی دارند. در کنار هم درخت هر یک بارور میشود. گیرم که علم هم بیثروت به دست آمد، کجا به کار گرفته شود اگر ثروت غایب باشد. گیرم ثروتی را باد آورد، بیعلم بلای جان میشود و چون پادشاهی باید در خدمتش بود و در آخر نصیب بازماندگان.
بهجای قیاس این دو پی آن باشیم چگونه میتوانیم با علممان ثروت بیافرنیم تا باز هم بتوانیم علمی بر علمی بیافزاییم. علمی که در عمل به کار نیاید و نتوان از آن پول خلق کرد چون آبی است که بر زمین ریخته شده و هدر رفته بهجای آنکه در ظرفی ریخته شود و تشنهای را سیراب کند. از سوی دیگر، درصدد باشیم تا بیابیم چگونه میتوانیم با علم، اندکاندک ثروت بیاندوزیم. راهش آن است، درست پساندازکردن، درست مصرفکردن و درست سرمایهگذاریکردن را بیاموزیم. این گونه است که ثروت به کار آید و مایۀ ترقی شود.
علم ثروت است و ثروت علم
علم و ثروت را میتوان دو روی یک سکه دانست اگر آنها را دگر گونه تعریف کرد. ثروت را میتوان آرامش، شادی، سلامتی، کامیابی و از این دست نعمتها تعریف کرد. و ثروتی که از این جنس باشد پربهاتر است و ماندگارتر. از آن طرف علم را هم میتوان محدود به دانش نکرد. علم را میتوان دانستن، دیدن، فهمیدن، شنیدن و بیدارشدن تلقی کرد. این دامنه از علم، سواد و مدرک و سن نمیشناسد. و اگر با این چشم ثروت و علم را نظاره کنیم دیگر هیچ یک بر دیگری برتری ندارد که هر دو یکی است. دارای علم، ثروتمند است و ثروتمند کسی است که گنجینههایی از علم دارد.
سیده سمانه شاهرخی، فروردین۱۴۰۱
Sss_1360@yahoo.co.uk
1 دیدگاه. دیدگاه خود را ثبت کنید
بشر عاشق گفتن دروغه برای نشان دادن و تبدیل کردن و ساختن چیزی به قدسیت یا قدیس سازی.
۳ حرکت بزرگ برای سو استفاده از مردم عام و به قول معروف ساده لوح انجام شد.بهتره بگیم سه دروغ بزرگ… بزرگترین دروغ وجود خدا بود …. بعدی که میشه گفت تاسیس شرکت کلاهبرداری به اسم ادیان فرقه و مذاهب بود … بعدی همین بحث علم بهتر از ثروت… در هر سه مورد توهم به کمال رسیدن رو داده. این چیزها وقتی خوبه که ۱۰۰ درصد مطلق باطنا و ذاتا پایبند به این اصول باشند. در غیر اینصورت دنیا فقط و فقط به کام افرادی میرود که پایبند به این اصول نیستن و حسابی سر دیگر افراد کلاه گشاد میره