(به یاد کودکیهایم) به نام تک سفالگر سفالین دنیای فانی هرزمان که قلم را در دست چرخاندم ندانستم از چه بگویم و بنویسم چون نمیدانم چرا، ولی بازهم سخت گرفتم.…
نگارش و زیبانویسی
در هیاهوی جهان پر رمز و راز و در بطن روزمرگیهای پیدرپی آنگاه که از آدمهای خاکی و عشقهای زمینی دل کندهای و در سیاهیِ سکوت و بیمعنایی به دنبال…
بچهها، جملهبندی رو نگاه کنید! نویسنده اصلاً سوت زده اینو نوشته! من نمیدونم اگه نمینوشت، طوری میشد؟! «شیخ انصاری یکی از بیمانندترین فقهای عصر خودش بود.» چی میخواد بگه؟ معنیش…
جایی خواندم نوشتن باعث عریانی روح میشود. منبعاش را بهخاطر ندارم؛ به لطف دنیای مجازی در روز بیش از دهها مطلب مرتبط و نامرتبط با علایقمان میخوانیم، ولی این نوشته…
کنج خلوت اتاق همیشه سعی کردم از تنهاییام، نهایت استفاده را ببرم. از جمعهای شلوغ و پر سروصدا بیزار نیستم، چون نشان میدهد انسانها هنوز از با هم بودن لذت…
دزدی مارِ مارگیری را میدزدد و میگریزد. مارگیر دست بر آسمان بلند میکند و از عمق جانش دعا میکند که مارش را باز به چنگ آورد؛ اما دعا اجابت نمیشود.…
خیلی خب، بریم سراغ بنای بعدی ویرایش زبانی. بنای اول ویرایش زبانی چی بود؟ واژههای ناآشنا رو آشنا کنیم. بنای دوم ویرایش زبانی چی بود؟ کژتابیهای زبانی رو رفع کنیم.…
مگر بیدانستن میتوان به جایی رفت و بیفهمیدن میتوان زیست وبیعلم میتوان ثروت جست؟! علم، ثروت است، دارایی است، مال است، اندوخته است. عالم که باشی غنی میشوی، ثروتمند میشوی،…
زيباییات را حتی برای آينهها به رايگان مده ! فهمی كه در تماشای تو لازم است، شايد در هيچ كولهٔ احساسی از جنس زمين نباشد. هوای حوايت را داشته باش…
تو همیشه آن کسی بودی که میگفت گریه نکن. صدایت را میشنیدم. نه از پردهٔ نرمونازک گوشم، از پس هزارتوی پردههای دلم صدایت را میشنیدم. تو همیشه همان جا سر…
برای دلدادگی همیشه وقت نیست. برخلاف اعتقاد همهٔ آدمها که میگویند هروقت ماهی را از آب بگیری تازه است. تا ابد دل جوان نیست و تا ابد در دل شوروشوق…
هوا بس ناجوانمردانه سرد بود. اینجا و آنجا میچرخیدم تا جای گرمی پیدا کنم و شب را به روز برسانم؛ لای بوتهای، شاخهٔ درختی. نبود. آب شده و رفته بودند…