• لقمهٔ کوچک درست‌نویسی
  • ویراستار
  • پیچیده‌نویسی
  • تشخیص سلیقه از قاعده و بایستگی (لزوم) از رواداری (تسامح)
  • برشی از کارگاه ویرایش و درست‌نویسی مؤسسهٔ «ویراسـتاران»

خود شما هم اگر کتابی دستت بیاید که بخوانی و بروی جلو و ببینی هرچی می‌خوانی نمی‌فهمی، سخت می‌فهمی، دشوار است، حرفی برای گفتن ندارد، حرف عجیبی نیست ولی ساختارش دارد پوستت را می‌کند، یک صفحه دو صفحه چهار صفحه می‌خوانی، بعد خسته می‌شوی. یا قید کتاب را می‌زنی، یا قید زندگی‌ات را می‌زنی! پرت می‌کنی بیرون.

هیچ‌وقت یادم نمی‌رود: آقای باغبانی که کتاب مصائب آقای ویراستار را نوشته است، ایشان می‌گفت در زمان دانشجویی‌ام دو جلد کتاب را با قیمت گزافی خریدم که شب امتحان بخوانم. همان شب امتحان پرتش کردم توی کوچه توی آشغال‌ها که دست کس دیگری هم نیفتد! زنگ زدم به ناشر و فهمیدم ناشر همان نویسنده است! کلی انتقاد و گلایه کردم که این چی بود تو منتشر کردی؟! کاش این کار را نمی‌کردی.

دیگر وظیفهٔ ویراستار چیست؟ قطعاً جزو وظایف و توانمندی‌های ویراستار این هست که تشخیص بدهد کجا سلیقه هست و کجا قاعده هست؛ کجا می‌شود بر اساس سلیقهٔ نویسنده یا خودش عمل کند و کجا هیچ‌کدامشان حق ندارند پا روی این مین بگذارند و از این مرز بروند آن‌طرف‌تر.

مثال: خیلی شنیده می‌شود این حرف:

داستان که دیگه ویرایش نمی‌خواد! داستان متن خلاقه، شعر متن خلاقه. واژه‌ها رو بپاش تو صفحه…

باشد! بارک‌الله! به‌جز مباحث نقد داستان و نقد شعر که آن‌ها را این عده یک‌کم پذیرفته‌اند الحمدلله، مباحث ویرایش و صوری را ابدا نمی‌پذیرند! من آنم که رستم بود پهلوان!

چه اتفاقی می‌افتد؟ ساختار غلط انگلیسی وارد متن می‌شود. ساختاری که فارسی نیست، فرانسوی است، در متن وارد می‌شود. وقتی به این‌ها می‌گویی، می‌گویند:

نه، این متن متن خلاقه.

ایرانیت، رای بعد از فعل و… را به‌کار می‌برند. اشتباه است. بعد می‌گویند:

دست بهش نزن.

این اتفاق دوسه بار برای ما افتاد. ناشر از این‌طرف به ما پول داد که متن را ویرایش کردیم و از آن‌طرف زور نویسنده آن‌قدر زیاد بود که متن ویرایش‌نشده را چاپ کرد. به‌جز غلط‌های زبانی و دستوری و املایی و…، غلط‌های محتوایی را هم زیر بار نرفت! غلط‌های محتوایی جدی که جلوی هر عاقلی بگذاری، می‌گوید غلط است.

ویراستار باید این قاعده‌ها را بشناسد، این سلیقه‌ها را بشناسد. نویسنده بعضی جاها حق ندارد بگوید این سیلقۀ من است. حداقل اگر می‌خواهد این حرف را زورچپان کند، منِ ویراستار متوجهش می‌کنم که این سیلقه نیست، غلط است. اگر شما می‌خواهی شاعرانه بنویسی و سبکی خاص داری، باشد؛ اما اگر می‌خواهی غلط بنویسی، این دیگر خارج از سلیقه است. سلیقه در قالب باید معنی پیدا کند.

در واقع ویراستار باید متوجه باشد که اینجا بایسته است و اینجا رواداری. اینکه فاعل در ابتدای جمله بیاید یا بعد از فعل بیاید، برای برشمردنی‌های کوتاه ساختار برشمردنی بیاید یا همه را در یک جملهٔ یک خط و نیمی همه را بیان کند، این‌ها سلیقه است.

نکته این است که ویراستارها خیلی وقت‌ها خودشان سلیقه‌ورزی می‌کنند! سلیقۀ خودش را دخالت می‌دهد در متن یک نفر دیگر. احتمالاً شما هم مواجه شده‌اید با نویسنده‌هایی که بعد از چاپ کتاب، کتابشان را که می‌بینند، می‌گویند:

من این را نوشتم؟! مطمئنید؟ اشتباه نشده؟

می‌گوید:

این جمله‌ها جملهٔ من نیست. محتوا نزدیک است به حرف من و بعضی جاها همان است؛ ولی جمله مال من نیست.

واکاوی که می‌کنی، می‌بینی بله، جناب ویراستار به نویسنده گفته شما حرفت را زدی. برو خانه‌ات. من خودم راست‌وریسش می‌کنم. همه نوشته‌های آن ویراستار است. همه جمله‌ها و واژه‌ها و ساختارهای آن ویراستار است.


تاریخ انتشار در کانال تلگرامی «ویراسـتاران»: ۲۹فروردین۱۳۹۶.

مقالات پیشنهاد شده

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پُر کردن این بخش الزامی هست
پُر کردن این بخش الزامی هست
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.

فهرست
کپی شد