حسین معصومیهمدانی در مقالۀ «ترجمهٔ متون ریاضی و تأثیر آن بر زبان فارسی» به تفاوت زبان طبیعی و زبان ریاضی میپردازد و با ذکر دلایلی نشان میدهد که در ترجمهٔ متون ریاضی، مترجم بهناگزیر تا حد زیادی لفظبهلفظ ترجمه میکند. البته سه گونه آسیب از رهگذر این شیوهٔ ترجمه به زبان فارسی خورده است.
حسین معصومیهمدانی در مقالهٔ خواندنی «ترجمهٔ متون ریاضی و تأثیر آن بر زبان فارسی» به تفاوت زبان طبیعی و زبان ریاضی میپردازد و از جنبههایی، بین متون ریاضی و متون طبیعی فرق میگذارد. وی در این مقاله، با ذکر دلایلی نشان میدهد که در ترجمهٔ متون ریاضی یا متونی که با استفاده از ابزارهای ریاضی توضیح داده میشود، بهسبب میزان دقتی که در این حوزهها بایسته است، مترجم بهناگزیر تا حد زیادی لفظبهلفظ ترجمه میکند. درنتیجه، حاصل کارش در زبان مقصد تا حدی خشک و غیرطبیعی میشود.
بااینحال، این نوع ترجمهٔ بهظاهر ناگویا در بافتِ علمیای که به کار میرود، مشکلزا نمیشود. علت این امر این است که در چنین متنهایی، بارِ اصلی معنیرسانی بر دوش علائم و فرمولهای ریاضی است و زبانِ طبیعی چندان موضوعیتی ندارد. بهسخن دیگر، مخاطبِ اینگونه متنها مقصود اصلی را از فرمولها و نشانههای دقیقِ ریاضیک متن درمییابد یا دستکم اگر در آن قسمت از متن که بهزبان طبیعی نوشته شده، ابهامی بیابد، با خواندن فرمولها ابهامش برطرف میشود.
با این توضیحات، معصومیهمدانی نتیجه میگیرد که ترجمهٔ لفظبهلفظ این دسته از متنها در بسیاری مواقع اجتنابناپذیر است. بااینهمه، چنین ترجمههایی و نیز روش بهکاررفته در آنها گاه به زبان طبیعی و متنهایی که باید بهزبان طبیعی ترجمه شود، سرایت میکند و این آفتی است که باید مراقب آن بود.
بهطور کلی، آسیبهایی که از رهگذر این شیوهٔ ترجمه به زبان فارسی خورده، سه گونه است:
۱. برخی واژهها که برپایهٔ اصولِ زبان ریاضی و در حوزهٔ علمیِ مشخصی ساخته شده، به زبان طبیعی راه مییابد. برای مثال، واژهٔ «کیلوواتساعت» براساس زبان ریاضی ساخته شده و با نحو زبان طبیعی سازگار نیست؛ زیرا در این واژه سه کلمهٔ «کیلو» و «وات» و «ساعت» بیاینکه چیزی آنها را به هم وصل کند یا رابطهٔ معناییشان را بهدرستی روشن سازد، دنبال هم آمدهاند. چنین کاربردی در زبان طبیعی وجود ندارد.
۲. گاهی اصطلاحاتی که در زبان ریاضی غلط ترجمه شده، به زبان طبیعی نیز راه پیدا میکند. اینقبیل غلطکاریها در آغاز در متنهای ریاضی صورت میگیرد؛ اما ازآنجاکه در اینگونه متنها هر اصطلاح، تعریفِ ریاضیِ دقیق دارد و فهم آن نیز عموماً ازطریق فرمولها و علائم ریاضی صورت میگیرد، ترجمههای غلط چندان دردسرساز نمیشود.
از جملهٔ این ترجمههای غلط، «فرکانس بالا» است که بهجای «فرکانسِ بلند» گذاشته شده است. اگر کسی ترکیب a high dam را بهجای «سد بلند» به «سد بالا» ترجمه کند، هر فارسیزبانی گمان میکند که منظور او چیزی است شبیه «دِهِ بالا»؛ اما «فرکانس بالا» که ترجمهٔ high frequency است، به این دلیل به نظر ما غریب نمیآید که اولاً تازه است و ثانیاً در مهندسی ارتباطات تعریف دقیقی دارد.
«فرکانس بالا» بهتدریج راه را برای ترکیبهایی چون «سرعت بالا» نیز باز میکند و بهاینترتیب، الگویی نادرست در زبان شیوع مییابد. در چنین حالتی نهتنها با تحول در زبان، بلکه با نوعی تحول در بینش سروکار داریم؛ زیرا «سرعت» که تا پیش از این امری کیفی بوده، اندازهپذیر و کمّی میشود. گذشتهازاین، معنایی تصویری پیدا میکند: سرعت، طیفی میشود که سرعتهای زیاد در «بالا»ی آن و سرعتهای کم در «پایین» آن قرار دارد.
نکتهٔ شایانذکر دراینباره این است که چنین تعبیرهایی عمدتاً بهواسطهٔ اعتبار و اهمیت علوم ریاضی در نظر مردم به زبان طبیعی وارد میشود؛ اما معمولاً با بیانِ روزمره و غیرعلمیِ مفاهیم، متفاوت است. از این تحلیلِ جالبتوجه معصومیهمدانی ریشهٔ برخی از کلیشههای پرکاربرد زبانی (مثل «بالا») دانسته میشود.
۳. تأثیر بنیادیتر ترجمههای متون ریاضی بر زبان طبیعی فارسی این است که ترجمهٔ دقیق و یکبهیک به حوزهٔ زبان طبیعی نیز کشیده میشود و مترجمان میکوشند در همهٔ متنها میان واژهها و عناصر زبانیِ مبدأ و مقصد، تناظری یکبهیک برقرار سازند.
برای نمونه، میدانیم که در فارسی مرز میان قید و صفت چندان روشن نیست و پارهای کلمهها هم کابرد قیدی دارد و هم کاربرد صفتی. به همین دلیل، «علامت قید» هم در فارسیِ طبیعی اهمیت چندانی ندارد. ولی چنین تمایزی در متنهای ریاضی، تحت تأثیر ترجمهٔ لفظبهلفظ، معمولاً رعایت میشود. به نظر میرسد رواج جملههایی نظیر «بهدشواری میتوان گفت» و «بهتندی آمد» و «بهگونهای سراسیمه گریخت» که در آنها بهترتیب قیدهایی نشانهدار بهجای «دشوار» و «تند» و «سراسیمه» نشسته، برخاسته از رویکردی ریاضیوار به ترجمه باشد که در آن، دربرابر هر واژه و هر وند از زبان مبدأ، واژه یا وندی از زبان مقصد قرار میدهند. این در حالی است که در زبانِ طبیعی و نیز ترجمهٔ متونی که بهزبان طبیعی نوشته شده، بهسهولت میتوان از چنین کاربردهایی پرهیخت.
معصومیهمدانی در پایان این مقالهٔ درخشان، با آوردن مثالی گیرا، درباب ترجمهٔ زبان ریاضی و زبان طبیعی، قاعدهای کلی مطرح میکند:
هرچه متنی از ریاضیات دورتر باشد، ترجمهٔ تحتاللفظی بیموردتر و نابجاتر است؛ زیرا به هر اندازه که ساختمان عبارات در یک متن از ساختمان ریاضی فاصله میگیرد، پیوند آن با زبان طبیعی و درنتیجه، با موقعیتهای مشترک بشری یا خصوصیات مشترک فرهنگی بیشتر میشود.
[…] یک فیلسوف معروف گفته است که زبان خانهٔ وجود است. من منظور دقیق این فیلسوف را نمیدانم؛ اما دوست دارم حرف او را بهصورت سادهای تعبیر کنم. زبان چاردیواری اختیاری است. درون آن قلمرو آزادی است؛ اما آزادی در یک چارچوب خاص. خانه ممکن است به هزار شکل درآید؛ اما بههرحال، سقف و دیوار و دری لازم دارد.زبان هم مثل خانهٔ بسیار قدیمی است. قدیمیتر از آن است که بتواند به اینهمه نیازهای جدید بشر پاسخ بگوید. زبان ریاضی در مقابل این خانهٔ قدیمی مثل اداره یا کارخانه است: میتوان داخلِ آن کار کرد (بسیاری کارها که در داخل خانه ممکن نیست)؛ اما به انسان آرامش نمیدهد. برای آرمیدن باید به خانه بازگشت. مترجمِ پیرو نظریهٔ تناظر یکبهیک، خانه را هم کارخانه میپندارد.
کتابنامه
معصومیهمدانی، حسین، «ترجمهٔ متون ریاضی و تأثیر آن بر زبان فارسی»، نشر دانش، ش۱۴، بهمن و اسفند ۱۳۶۱، ص۱۶تا۲۳.