virastaran.net/ma/18980

پاسخ به نقد سایه اقتصادی‌نیا بر انتساب «ویرایش‌پژوه»

تجربه‌های کاری, دربارهٔ ویراستار, دربارهٔ ویرایش, راه ویراستارشدن, کیستی «ویراستاران», کیستی ویراستار, ما در آینهٔ شما, مبانی ویرایش, ویرایش و درست‌نویسی

خانم سایه اقتصادی‌نیا یادداشتی نوشته است به نام «همه‌چیزپژوهی» و در آن، بدون ذکر نام شخص، نقد کرده است انتساب لقب «ویرایش‌پژوه» را به‌احتمال زیاد به محمد یوسفی، ویراستارِ مؤسسۀ «ویراستاران». حتی اگر منظور ایشان محمد یوسفی نبوده است، چند نکته دربارهٔ ویرایش‌پژوه درخور ذکر است.

متن یادداشت سایه اقتصادی‌نیا

متن یادداشت خانم اقتصادی‌نیا در کانال تلگرامی‌اش (سایه‌سار) این است:

«همه‌چیزپژوهی»
امروز به کلمۀ «ویرایش‌پژوه» برخوردم. کسی آن را در معرفی خود به کار برده بود و من تا حال این کلمه را نشنیده بودم. پارسال نیز، در کنگرۀ سعدی در شیراز، یکی از شرکت‌کنندگان که معمم جوانی بود خود را «صلح‌پژوه» معرفی کرد و این کلمه بر شمّ زبانی من گران آمدـ هرچند در بن قلبم می‌دانم این گرانی تنها کار ساخت کلمه و نازکی طبع و شمّ زبانی من نیست: آنچه پیش‌تر ذوق مرا آزرده و باعث شده خطوط صورتم را ناخودآگاه درهم کشم، آن است که اساساً کسی در معرفی خود از چنین القابی استفاده کند و هر اسمی را، به‌راحتی آب خوردن، به بن مضارع محترم و محتشم «پژوه» بچسباند. دیگر بماند که آن فرد جوانی باشد که هنوز دهۀ سوم عمرش را هم به آخر نرسانده است. آیا رفتار ذهن من با کلمات زیاده سنّتی‌ است که با لغت «پژوهشگر» سیمای مجتبی مینوی و ناتل‌خانلری و شفیعی‌کدکنی پیش چشمم نمودار می‌شود؟
اولین بار ترکیب اسم با بن مضارع «پژوه» را در پیوند با آثار بهاءالدین خرمشاهی شنیدم و برایم سراسر تازگی داشت: حافظ‌پژوهی و قرآن‌پژوهی. نمی‌دانم پیش از آن هم به کار رفته بود یا نه، اما لقب حافظ‌پژوه و قرآن‌پژوه از دو جنبه برازندگی داشت: هم برازندۀ حافظ و قران بود، هم چنان برازندۀ خرمشاهی، که خیلی زود در افواه اهل کتاب نشست و خوش بر زبان‌ها و قلم‌ها گشت و جاافتاد.
من نمی‌دانم ویرایش‌پژوه یعنی چه. اگر موسسۀ انتشارات فرانکلین را مبنا بگیریم، از عمر ویرایش، به معنای امروزی که ما مراد می‌کنیم، در مملکت ما نیم قرن بیشتر نمی‌گذرد. شمار کل کتاب‌ها و مقالاتی که در این زمینه تالیف شده، (که تازه نیمی از آنها تکرار همین اطلاعات موجود در ظرف‌های مختلف است) در قیاس با آنچه دربارۀ فی‌المثل حافظ و قرآن به رشتۀ تحریر درآمده، رقم پایینی است و فهرست آن هنوز به صورت یک کتاب هم نمی‌تواند درآید. خود لغت «ویرایش» همان نیم قرن هم نیست که ساخته شده و رواج گرفته است، پس چطور می‌توان قائل به ویرایش‌پژوهی شد و طرفه اینکه آن را به خود اطلاق کرد؟ اگر ویرایش‌پژوه داریم، پس هر پژوهندۀ دیگری هم می‌توانیم داشته باشیم، از پرتقال‌پژوه بگیر تا دیوارپژوه و هواپژوه و کله‌پاچه‌پژوه و خوارمادرپژوه!
کلمات زنده‌اند. جان و رگ و خون دارند. آنها هم مثل ما آبرو و اعتبار دارند. اگر می‌خوانیم، اگر می‌نویسیم، و اگر در حوزه‌های مرتبط با کتاب و قلم کار می‌کنیم، همچنانکه مراقب اعتبار خود هستیم، مراقب شان کلمات هم باشیم و آنها را به عبث باطل نکنیم. ما از کلمات آبرو می‌گیریم. آبروی خودمان و کلمات را بر خاک نریزیم.
t.me/sayehsaar/166
در ادامۀ “همه‌چیز‌پژوهی”
لازم دیدم خدمت مخاطبان گرامی دربارۀ سابقۀ بحث نکته‌ای را عرض کنم که شاید برخی، از سر جوانی و نوخامگی، و عده‌ای به سبب دور بودن از حوزۀ بحث از آن بی‌اطلاع باشند:
استاد خرمشاهی لفظ “پژوهندگی” را از سر فروتنی به کار برده بودند. منظور ایشان از “قرآن‌پژوهی” و “حافظ‌پژوهی” این بود که شان قرآن و مقام حافظ اجل از آن است که بتوان آنها را “شناخت” و لفظ «قرآ‌ن‌شناسی» و «حافظ‌شناسی» را به کار برد، پس بهتر است چنین ادعایی نکنیم و به لفظ “قرآن‌پژوه” و “حافظ‌پژوه” بسنده کنیم.
حالا خوشمزه است: لفظی که استاد خرمشاهی از سر فروتنی به کار بردند، اسباب مکابره و تفاخر شده است. زندگی واژه‌ها در گذر زمان چقدر عجیب است.
t.me/Sayehsaar/167

پاسخ محمد یوسفی

فردایش، ۲۵اردیبهشت۱۳۹۷، محمد یوسفی پاسخی به نقد او نوشت و در کانال تلگرامی خودش (ویرِ ویرایش) منتشر کرد:

من و «ویرایش‌پژوهی» و سوءتفاهم‌ها!
یادداشت‌های من علاوه بر اینجا، بعضاً در وبگاه و صفحۀ اینستاگرام «ویراستاران» نیز منتشر می‌شود. در آنجا چند جمله‌ای در معرفی‌ام آمده که به‌قلم من نیست و دست‌اندرکاران آن مؤسسه آن را نوشته‌اند:
«هم ویراستار است و هم ویرایش‌پژوه. نکته‌گشایی‌هایش خواندنی است. دستی هم در ترجمه دارد.»
گویا به‌تازگی خانم سایه اقتصادی‌نیا به نوشته‌ای از من در «ویراستاران» برخورده و از لفظ «ویرایش‌پژوه» یکه خورده است. این یکه‌خوردن نیز ظاهراً به دو دلیل بوده است: یکی اینکه «ویرایش» هنوز حوزه‌ای نیست که حدواندازه‌اش اجازه بدهد برایش از «پژوهش» استفاده کنیم؛ دیگر اینکه من «که هنوز دهۀ سوم عمرم را هم به آخر نرسانده‌ام»، در حدواندازه‌ای نیستم که برای اشاره به خودم از این تعبیر استفاده کنم. در این یادداشت می‌کوشم به این دو پندارِ نابجا پاسخ دهم.
خانم اقتصادی‌نیا در یادداشتش ضمن اشاره به اینکه نخستین بار بهاءالدین خرمشاهی با استفاده از «پژوه» واژۀ مرکب ساخته و این شیوه اصالتاً از او است، «ویرایش‌پژوه» را با «حافظ‌پژوه» و «قرآن‌پژوه» مقایسه می‌کند و طمطراق این دو واژه را هم برازندۀ «حافظ» و «قرآن» می‌شمارد و هم برازندۀ «خرمشاهی» که خود را چنین خوانده بوده است.
این در حالی است که به‌گمان وی، نه «ویرایش» سزاوار هم‌نشینی با «پژوه» است و نه اطلاق «ویرایش‌پژوه» به جوانکی کم‌سال، صحیح. در ادامه نیز برپایۀ همین برداشت و ذهنیت از «پژوهش»، برای‌اینکه پدیده‌ای خاص را شایستۀ پژوهش بدانیم، دو سنجه به دست می‌دهد: یکی مدت‌زمانی که از ظهور آن پدیده می‌گذرد و دیگری تعداد مقاله‌ها و کتاب‌هایی که دربارۀ آن نوشته شده است.
براین‌اساس، چون آثاری که دربارۀ ویرایش نوشته شده، به‌نسبت آثاری که دربارۀ حافظ و قرآن نوشته شده، اندک‌شمار است و نیز ازآنجاکه عمرِ این رشته در مقایسه با آن دو حوزۀ دیگر کوتاه است، نتیجه گرفته که چیزی به‌اسم «ویرایش‌پژوهی» نداریم و اگر قرار باشد «ویرایش‌پژوه» داشته باشیم، «پرتقال‌پژوه» و «کله‌پاچه‌پژوه» و «خوارمادرپژوه» هم داریم!
از نیش‌وکنایه‌ها که بگذریم، توسل به دو معیارِ پیش‌گفته مغالطه‌ای است که منجر می‌شود به اینکه اساساً پژوهش را در هر حوزۀ نوپا کنار بنهیم؛ زیرا مطابق این تلقی، لازمۀ پژوهش در هر زمینه‌ای عبارت است از اینکه اولاً آثاری دربارۀ آن موضوع خاص نوشته شده باشد و ثانیاً مدت‌زمان درخوری از ظهور آن گذشته باشد. به‌اعتقاد من، چنین فهم و برداشتی از «پژوهش»، یکسره نادرست است.
آنچه بیش از همه مرا به شگفتی وامی‌دارد، این است که کسی خود سال‌ها ویرایش کرده باشد و با ویراستاران بنام و کارآزموده‌ای سروکار داشته باشد و بااین‌همه، ویرایش را به‌اندازه‌ای پراهمیت نشناخته باشد که بتواند کاربرد واژۀ «پژوهش» را برای اشاره به آن روا بشمارد.
ویرایش، اگر کسی به‌خوبی در آن غور کرده و وجوه مختلفش را شناخته باشد، شاخه‌ای علمی است که از تلفیق چندین رشتۀ علمی پدید آمده و مباحث تخصصی بااهمیتی در آن مطرح است؛ از دستورزبان و واژه‌سازی و بلاغت گرفته تا نشانه‌گذاری و موضوعات تخصصی‌ای که درزمینۀ ویرایش رایانه‌ای و صفحه‌آرایی وجود دارد. کافی است کمی از ماهیت بحث‌هایی که درباب ویرایش زبانی به میان می‌آید، آگاه باشیم.
آنگاه شکی برایمان نمی‌ماند که حداقل دربارۀ یکی از موضوعات ویرایشی، یعنی درست و غلط در زبان، از سال‌های دور آثاری نوشته‌اند و صاحب‌نظرانی در این راهِ به‌ظاهر نپیموده، گام نهاده‌اند؛ کسانی چون سعید نفیسی و فریدونِ کار و مجتبی مینوی. پس از این‌ها نیز صاحب‌نظرانی از نسل‌های بعد سر برآوردند؛ مثلاً: ابوالحسن نجفی و احمد سمیعی و علی صلح‌جو و عبدالحسین آذرنگ (که خود به‌تنهایی دوازده‌سیزده عنوان کتاب دربارۀ ویرایش و نشر کتاب نوشته است).
چگونه و با چه معیاری می‌توان واژه‌کاوی‌ها و بررسی‌های نجفی در «غلط ننویسیم» را که با شواهد پرشمار از متن‌های گونه‌گون همراه است، «پژوهش» به حساب نیاورد؟! موشکافی‌های صلح‌جو را که بسیار به یافته‌های زبان‌شناسی متکی است، چطور؟ آیا آن هم پژوهش به شمار نمی‌آید؟! از همۀ این‌ها گذشته، چند سالی است پای این بحث‌های علمی به دانشگاه هم کشیده شده و رشته‌ای به‌نام  «نگارش و ویرایش» برپا شده است.
بااین‌اوصاف، چگونه است که ویراستارانی هنوز این رشته را به رسمیت نمی‌شناسند و آن را سزاوار لفظِ والای «پژوهش» قلمداد نمی‌کنند؟! جای بسی شگفتی است!
نکتۀ دیگری که در اینجا باید به آن اشاره کنم، سوءبرداشتی است که از لفظ «ویرایش‌پژوه» شده است. هرچند چنان‌که در بالا گفتم، این واژه را من برای اشاره به خود برنگزیده‌ام، معتقدم واژه‌هایی که با «پژوه» ساخته می‌شود، به‌خودی‌خود هیچ شأن و منزلت خاصی ندارد؛ همان‌طور که لفظِ «پژوهش» چنین است.
 «پژوهش» درباب هر موضوع و هر رشته‌ای که می‌شود درباره‌اش تحقیق کرد، مصداق دارد. ازاین‌رو، طبیعتاً برای اشاره به کسی که در حوزه‌ای مشخص تحقیق می‌کند، مجازیم با استفاده از «پژوه»، واژه بسازیم. این نام‌گذاری نه برای آن موضوع و نه برای آن شخص، خودبه‌خود امتیاز و اعتباری ندارد. مهم، خودِ کار است که به‌هرحال، اگر وزن و اهمیتی داشته باشد، آن را «پژوهش» بنامیم یا نه، در نظر اهل آن حوزه اعتبارش را خواهد یافت. این تلقیِ سنتی از «پژوهشگر» نیز که انسانی پابه‌سن‌گذاشته را به ذهن می‌آورد، به‌گمانم رفته‌رفته دارد رنگ می‌بازد و بهتر آن است که واقع‌بینانه آثار پژوهشی را بررسیم و هرکه را به‌راستی پژوهشی کرده، «پژوهشگر» بخوانیم.

54/t.me/virevirayesh

ویرایش‌پژوه از کجا آمد؟

لقب «ویرایش‌پژوه» را نه خود محمد یوسفی، بلکه بنده (محمدمهدی باقری) در معرفی او نوشتم تا در پای نوشته‌هایش در وبگاهمان قرار گیرد؛ ازاین‌رو سه نکته در پاسخ یادداشت خانم اقتصادی‌نیا عرض می‌کنم:

۱. چرا محمد یوسفی ویرایش‌پژوه است؟

محمد یوسفی همواره در نکته‌های ویرایش به‌دقت می‌نگریسته است. پنج‌شش سال است که همکارانِ او او را با این ویژگی می‌شناسند که در کنار ویرایش مستمر، اصول و فروع این وادی را منتقدانه بررسی می‌کند و یکی‌یکی رد و اثباتشان می‌کند و این فرایند را با نظرجویی از این و آن، بازمی‌نگرد. انگار ویرایش را نه برای ویراستاری، که برای کاویدنش یاد گرفته است.

همهٔ فعالان ویرایش می‌دانند که متأسفانه کمتر کسی در این حوزه «فکر می‌کند» و عمیق می‌شود. بسیاری ویراستارها چند نکته را از کتاب‌های بزرگان حفظ می‌کنند و مکانیکی و حتی تعبدی پیش می‌روند. نقدِ درون‌حوزه‌ای کم است. نقد برون‌حوزه‌ای هم به چند مقالهٔ معدود از زبان‌شناسان محدود شده است.

در این رخوتِ کاویدن مبانی و نکته‌های ویرایش، بر ما خوش معلوم است که جوانی مثل محمد یوسفی آمده است تا کاری بکند. تصمیمش بزرگ است. او که دانش‌آموختهٔ ارشد ادبیات دانشگاه تهران است، مسیر علمی آینده‌اش را همین تعریف کرده و پایان‌نامه‌اش کار درخشانی در این حوزه به شمار می‌رود. باز، در بی‌رمقیِ علمیِ پایان‌نامه‌های کپی‌شدۀ دانشگاهی، اثر او نمونهٔ متمایزی است که درجا و با تحسین، از داوران جلسهٔ دفاعش درجهٔ عالی (۱۹ تا ۲۰) گرفت و او همچنان دارد گسترشش می‌دهد.

نمودِ دغدغه‌داریِ وی را در بستر پربرکت تلگرام هم می‌توان سراغ گرفت: در دوسه گروه ویرایشیِ موجود محمد بسیار فعال است. کمتر کسی مانند او پاسخ‌های مفصّل و منسجم می‌دهد. برخلاف عموم، از فرسته‌های کوتاه و دم‌دستی و حفظی و نقل‌قولی می‌گریزد. عاشق بررسی است و سرِ بحث‌ها را تا جایی که عقل جن قد نمی‌دهد می‌کشد. هر پرسش و نکته را جدی می‌گیرد و وقت می‌گذارد و می‌رود منبع می‌بیند و فکر می‌کند و می‌پرسد. بعدش می‌نشیند می‌نویسد و آن را به معرض بحث می‌گذارد. اعضای این گروه‌ها می‌شناسندش و بعید می‌دانم کسی مخالفِ این توصیف باشد.

برخی نوشته‌های او در این نشانی درج است: virastaran.net/author/yoosofi
فرسته‌های کانالش هم خواندنی است: t.me/virevirayesh

او اهل خواندن است، خواندن جدی، با ذهن باز و چشمان تنگ. می‌دانید در وبگاه «گودْریدز» رتبهٔ محمد یوسفی چند است؟ ببینید: yon.ir/Hr8BC می‌دانستید ۲۸۷ یادداشت دربارهٔ کتاب‌های فارسی نوشته و ۵۵ کتاب را در ردهٔ «ویرایش و درست‌نویسی» در این وبگاه معرفی و بررسی کرده است؟ نمونه: yon.ir/ZK9Dp

من کسی را جز او نمی‌شناسم که امروزه، این‌قدر متمرکز و مشتاق به ویرایش‌کاوی مشغول باشد. نمی‌گویم طرازاول است یا آثار درخشان دارد؛ اما تا اینجا خوب پیش رفته است.

ویرایش از زبان ویراستاران | معرفی کتاب به‌قلم عبدالحسین آذرنگ

۲. «پژوه» صفات فروتنانه می‌سازد

‌اتفاقاً آقای خرمشاهی «از سرِ فروتنی» برای خودش لقب قرآن‌پژوه و حافظ‌پژوه را گذاشته است. دراین‌باره توضیحی می‌دهد که نقل به مضمونش این است: در دهۀ ۶۰، زمانی خواستم خودم را جایی معرفی کنم و بگویم من قرآن«شناس» و حافظ‌«شناس» هستم. دیدم این پسوندِ «شناس» متکبرانه است. گشتم گشتم. یک‌هو یادم افتاد که نخستین بار، نظامی گنجوی در بیتی «دانش‌پژوهی» آورده. به ذهنم رسید چه پسوندِ درخوری! اعلام کردم که بنده قرآن‌پژوه و حافظ‌پژوهم. دارم پژوهش می‌کنم و می‌آموزم و پیش می‌روم (t.me/virastaran/2259).

پس از نظامی، در شعر جامی و اسدی طوسی هم یکی‌دوبار «پژوهی» آمده و ملک‌الشعرای بهار نیز سه‌چهار بار گفته است، از جمله: «شورش‌پژوهی»! (نک: گنجور) نظامی یک بار دیگر هم «پژوهی» را آورده است: «گیتی‌پژوهی». بنا به نظر مبارکتان، او و مرحوم بهار نیز آبروی این کلمه را در بدو تولد و قرن‌ها بعدش، پاس نداشته‌اند. شانس آوردیم که شاعرانِ دیگر، آبروی این پسوند را حفظ کردند و در پیِ گیتی‌پژوهی، نساخته‌اند کشورپژوهی یا دیارپژوهی یا کوچه‌پژوهی یا بن‌بست‌پژوهی یا دالان‌پژوهی.

خانم اقتصادی‌نیای عزیز، درخورِ تحسین است که به انحراف واژه‌ها از معنای درستشان حسّاسید. جالب است بگویم که طلیعهٔ سخن در کارگاه‌های آموزشیِ ما، در تمام این سال‌ها، «ظلم به واژه‌ها» و «رعایت حرمت کلمه‌ها»ست. ما هم مانند شما نگرانیم از تهی‌شدگی و نخ‌نماییِ انبوهی واژه‌های مقدس و بزرگ و عمیق، در این عصرِ فولاد و آهن و این جنگ بی‌امان رسانه‌ها. اما باور کنید «چیزی‌پژوه‌بودن» غروری ندارد. طرف دارد می‌کاود. مثل «دانش‌آموز» و «دانشجو» است و کمی فراتر از آن‌ها. «استاد» و «پروفسور» و «دکتر» و «آیت‌الله» نیست که مقطع مشخصی باشد. خودش دارد می‌گوید که به جا و جایگاهی نرسیده است که پزدادن در آن باشد و نانی از تنورش گرم شود. او جوینده و رونده است و صبح تا شب در گفته‌ها نقب می‌زند و یافته‌ها را نقد می‌کند. طفلک!

به‌نظرم، می‌توان استادان و بزرگان این وادی را خیلی راحت «ویرایش‌پژوه» نامید. اگر نجفی و آذرنگ و… ویرایش‌پژوه نیستند، پس چه لقبی برایشان مناسب است؟ لقب نخ‌نمای «استاد» مناسب است؟ لقب «ویراستار» برایشان کافی است؟ پس فرق کسی که «ویرایش می‌کند» با کسی که «دربارۀ ویرایش کار می‌کند» چیست؟

تحبیر و محبر

بله، مسلّم است که قدمت قرآن و حافظ و نیز وزن کوشش‌های استاد خرمشاهی بسیار بیشتر است از عمر ویرایش و درنگ‌های دوست ما؛ اما واژۀ پژوهش هم، مانند بیشترِ مفاهیم عالَم، چیزی تک‌معنا و یک‌سطحی نیست و ماهیتی پیوستاری (طیفی) دارد: پژوهش از نوشته‌های خُرد و مقاله‌های علمی‌پژوهشی آغاز می‌شود و تا مثلاً مجموعۀ بیست‌جلدیِ تاریخ جامع ایران پیش می‌رود. و باز بله، روشن است که خیلی‌ها «پژوهی» را واقعاً بیخود به خود بار زده‌اند؛ اما تلاش‌های دوست ما خیلی فاصله دارد با تهِ تهیِ این طیف. من او را کوشندۀ مصممِ وادی ویرایش می‌دانم و ویرایش‌پژوهی آینده‌دار.

۳‌. دست‌گیرِ هم باشیم

دانشور گران‌مایه (به‌جد و با حفظ آبروی معنای دانش+ور)، خانم اقتصادی‌نیا، شما بهتر از ما می‌دانید که «جامعۀ» ویرایشیِ ما ضعیف است. نهادسازی و جریان‌سازی در بین ویراستارها تازه دارد تاتی‌تاتی می‌کند. هنوز «ما»ی کم‌صدا هم از گلوی ما درنیامده است. همین «ما» نیاز دارد به دوندگان و دغدغه‌دارانی که هریک به میدان بیایند و هریک گوشه‌ای از کار را بگیرند و هریک «نقشی» بپذیرند:

یکی کفش آهنی به پا کند و دنبال کارهای صنفی ویراستارها بیفتد، یکی حقوق معنوی ویراستارها را احیا کند، یکی به کارهای علمیِ این ساحتِ رهاشده بپردازد، یکی تهران را واگذارد و در شهرهای دیگر نیز نغمه و نوای درست‌نویسی پخش کند، یکی سینه سپر کند و از دولت و از نهادهای غول‌مغز و غول‌پیکرش مطالبه‌گری کند، یکی به صداوسیما و خبرگزاری‌ها فشار بیاورد،  یکی جریان بسازد و برای مردم و مسئولان مهمش کند، یکی مثل شما یادداشت بنویسد و روشنگری کند، یکی بیاید و از استادان و پیشکسوتان قدردانی و تجربه‌شنوی کند، یکی ویراستار تربیت کند، یکی مرزهای ویرایش را از ناویرایش تمیز دهد، یکی دعواهای ویراستار و نویسنده را بخواباند، یکی ویراستارنماها را بتاراند، یکی درست آموزش بدهد، یکی بنویسد، یکی بپژوهد، یکی… یکی… و یکی‌یکی پیش برویم تا اوضاعِ دست‌کم خودمان سامان یابد.

این‌ها را عرض کردم تا بگویم: حیف است که در این زمین لغزان و پرچاله و مه‌زده، تازه بیاییم به هم بپریم! کاممان را گس نکنیم با پایین و بالا کشیدنِ همدیگر و نقدِ بی‌بررسی و شاید نامنصفانه. امید و همدلی چاشنی رفتن است؛ وگرنه دل‌خوشیِ زمینی و زمانی که نداریم. زندگی و جوانی‌مان را داریم خرجِ بسامان‌کردن این آشفته‌بازار می‌کنیم. اگر در صداقت و جدیت کار یکدیگر شک نداریم، پس به همدیگر کمک کنیم، همین.

با مِهر و ادب
محمدمهدی باقری
۲۵اردیبهشت۱۳۹۷
بزرگ‌روزِ پاسداشت زبان فارسی

بعدالتحریر: پاسخ معین پایدار

به‌تازگی یادداشتی از اهلِ‌قلمی منتشر شده و در آن یادداشت، بدون ذکر نامی از شخص خاصی، انتقادهایی شده است به کسی که کم‌تر از سی سال سن دارد و در توصیف خودش از لفظ «ویرایش‌پژوه» استفاده کرده است.نمی‌خواهم آن نوشته را تکرار بکنم؛ چراکه خودِ متن اصلی کاملاً گویا است. فارغ از این‌که آن جوانِ کم‌سن‌وسالِ موردِنظرشان چه‌کسی بوده است، وقتی نوشته‌شان را خواندم، بیش و پیش از هرچیزی، نوع استدلال‌های ایشان برایم درخور توجه بود؛ استدلال‌هایی که انگاری به استنباط شخصی می‌مانستند و همان‌طور که از قلم خودشان هم برمی‌آمد، بیش‌تر بر بستر «ذوق» و «شم زبانی» و «رفتار ذهنی» ایشان شکل گرفته‌ بودند.

بنده اگر یگانه مصداق موردِانتقاد آن اهلِ‌قلم نباشم، بی‌شک یکی از مصداق‌های نقد اوشانم؛ چون هم کم‌تر از سی‌سال سن دارم، هم در نمایه‌ی تلگرامم برای توصیف خودم از لفظ «ویرایش‌پژوه» استفاده کرده‌ام. آن‌چه در نمایه‌ام نوشته‌ام، دقیقاً این است:

اندکی زبان‌شناس، کَمکی نویسنده، خُردَکی ویرایش‌پژوه اینستا: moeennaamak

مطلب معین پایدار را اینجا بخوانید: moeennamak.blog.ir/1397/02/25/virayeshpejuh

مقالات پیشنهاد شده

3 دیدگاه. دیدگاه خود را ثبت کنید

  • گفتنی‌ها را گفتید. منطقی، مستدل و موجز.
    سپاس‌ها…

    پاسخ
  • من تقریباً در تمام دوره‌های آموزشی گروه «ویراستاران» و در بسیاری از نشست‌های ویراستارانه‌‌شان شرکت کرده‌ام. اگر کسی از من بپرسد بهترین فیضی که از این گروه برده‌ای چه بوده است، پاسخم این است: سعادت آشنایی (و اگر قابل باشم دوستی) با مغز متفکر گروه، محمد یوسفی. با خواندن استدلال‌ها و استنادها و دقت در واژه‌گزینی‌ها و جمله‌بندی‌هایش، معمولاً حالتی شبیه بال درآوردن و حس پرواز به من دست می‌‌دهد (و البته غبطه و حسرت نیز).
    ترکیب «ویرایش‌پژوه» باید افتخار کند که صفت محمد یوسفی شده است.

    پاسخ
  • ابوالقاسم مؤدب
    5تیر 1401، 14:59

    نکته این یادداشت‌ها در جایی دیگر است. هم خانم اقتصادی‌نیا و هم شما بیش و پیش از شم زبانی و ادبی در گیرودار سیاستید. او در ابتدای یادداشتش هم تلویحاً گفته است.
    و الا اگر از «رفیق»های هم بودید، کار جور دیگری پیش می‌رفت. یا او اصلا خُرده نمی‌گرفت، یا چنین تند و تیز نمی‌تاخت، یا این جوان متقابلاً رفتار دیگری داشت.
    امان است سیاست و بیچاره ادب و زبان.

    پاسخ

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پُر کردن این بخش الزامی هست
پُر کردن این بخش الزامی هست
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.

فهرست
کپی شد