سلام بر فارسیدوستان خلاق
تهیهکنندهای تلویزیونی تصمیم گرفته است مجموعه برنامهای دودقیقهای دربارهٔ حساسیت به زبان فارسی و آموزش نکتههای درستنویسی آماده کند تا در تلویزیون پخش شود. از ما، یعنی از مؤسسهٔ «ویراستاران» و انجمن فرهنگیآموزشیِ «ویرایش و درستنویسی»، خواسته است کمکش کنیم. ما هم این فرصت را برای همگان باز میگذاریم.
ابتدا بگوییم که اگر نام مناسب و جذابی برای این برنامه پیشنهاد بدهید که پذیرفته شود، دو کتاب هدیه میگیرید. اما این فراخوان فقط برای «نام» برنامه نیست و اصلش برای «محتوا»ی این برنامه است.
خب، چه کار باید کرد؟
اول، چند تا عکس پیدا کنید که به یک «مشکل واحدِ» ویرایشی یا ارتباطی یا زبانی اشاره میکنند. کافی است آنها را نخ مشترکی به هم وصل کند: کژتابی، خلاقیت زبانی، خطای منطقی، غلط دستوری، پیچیدهنویسی، نارساییِ پیام، گرتهبرداری، دستورخط آشفته، هکسره، غلط املایی، ترجمه، ضعف فرهنگی، نقص آموزشی و… .
با دو روش میشود آغازید: ۱. میتوانید بین عکسها بگردید و نخ مشترک بیابید؛ ۲. نیز میتوانید برعکس عمل کنید: ابتدا موضوعی در ذهن نگه دارید و برای آن موضوع بین عکسها بگردید.
اکنون، برای این چند عکس متنی بنویسید که خواندنش بین ۱ تا ۲ دقیقه بیشتر زمان نمیبَرد. در واقع، کمتر از ۲۵۰ واژه باشد: نوشتهای بین ۱۵۰ تا ۲۰۰ واژه عالی است. خودِ وُرد واژههای نوشتهٔ شما را میشمارد و آن پایین مینویسد. یک صفحهٔ استاندارد حدود ۲۵۰ تا ۳۰۰ واژه دارد و کاری که شما خواهید کرد، نوشتن متنی است کمتر از یک صفحه! چقدر خوب.
اصل این فراخوان برای همین «نوشتن» است. متنهایتان طعم آموزشی یا تلنگری داشته باشد. اگر بهطنز هم درآمیزد که فبِها المُراد. در ضمن، تهیهکننده مجاز است تغییرهای دلخواه و البته اندکش را در متن شما بدهد.
راستی، عکسها اجازهٔ پخش از تلویزیون داشته باشد! مثلاً در آنها تبلیغِ شرکت یا نکتهای سیاسی نباشد. البته اگر عکس جالبی یافتید که در حاشیهاش و نه در کانون پیامِ عکس، نکتهٔ تبلیغی یا سیاسی داشت، میتوانید آن نکته را از داخل عکس محو کنید یا بسپارید که ما چنین کنیم. کلاً عکسهای ظرفیتدار را بهبهانهای کوچک کنار نگذارید.
عکس از کجا بیاوریم؟
اگر در کارگاههای ویرایش و درستنویسیِ «ویراستاران» شرکت کرده باشید، آن پوشهٔ اهدایی را روی فلَش گرفتهاید. چند گیگابایت فایل و و مقاله و ابزار و… مرتبط با زبان فارسی و ویرایش در آن است. در میان آنها تعدادِ بسیاری عکس طنز هم هست، از در و دیوار و کوچه و خیابان، حاوی نکتهای زبانی یا نگارشی یا فرهنگی. در پوشهٔ «جالباندوهناک»میتوانید عکسهای پوشهٔ «فقط در ایران» را بیابید.
بدون داشتن آن پوشه، عکسهای نوشتنبرانگیز را از کجا بیابیم؟
میتوانید عبارتهایی از این دست را در وب بجویید:
عکسهای طنز
سوتیهای متنی
فقط در ایران [که البته این مفهوم برای کشورهای دیگر هم وجود دارد، مثلاً only in germany]
همچنین، میتوانید از نکتههای زبانیِ دوروبرتان با گوشی خودتان عکس بگیرید.
نیز میشود در فضای مجازی و سایتها و گروهها و کانالها بگردید و از غلطهای رایج «عکس از صفحه» (Screenshot) بگیرید.
موضوعها چه باشد؟
آن بالا گفتیم. باز هم چشم: کژتابی، خلاقیت زبانی، خطای منطقی، غلط دستوری، پیچیدهنویسی، نارساییِ پیام، گرتهبرداری، دستورخط آشفته، هکسره، غلط املایی، ترجمه، ضعف فرهنگی، نقص آموزشی و… .
کلاً هر موضوعی که با زبان و ارتباط و ویرایش و نگارش و ترجمه مرتبط باشد و در چند عکس یافت شود، قبول است.
خروجیِ تلویزیونیاش چیست؟
برای هر برنامهٔ دودقیقهای، عکسهای انتخابیِ شما درآمیخته با متن شما پخش میشود. برای این دو دقیقه، بین دو تا هشت عکسِ دارای نخ مشترک کافی است. آغاز و پایان و موسیقیِ پسزمینه و خواندن متن و… با تهیهکننده و تیمش است. آنچه با شماست، محتواست.
چه گیرمان میآید؟
۱. در پایان برنامه، نام نویسندۀ متن را درج و پخش میکنند.
۲. به نویسنده دستمزد نوشتن (حق تحریر) میپردازند. مبلغش را نمیدانیم.
شرطِ مهم: متن را تهیهکننده و ارزیاب بپسندند و آن متن در برنامهٔ نهایی پخش بشود.
اگر متن پذیرفتنی نبود که هیچ.
اگر پذیرفتنی بود و با اندکی تغییرِ آنان پخش شد، آمدنِ نام نویسنده و پرداخت دستمزد او محفوظ است.
اگر متن تغییری بیش از ۵۰درصد کرد، نه نام نویسنده خواهد آمد و نه دستمزدی به او پرداخت میشود.
در این فراخوان، مؤسسهٔ «ویراستاران» و انجمن «ویرایش و درستنویسی» ریالی سود مالی نمیبرند. همچنین در ارزیابی متنها دخیل نیستند. در روند اعلام فراخوان و جمعآوریِ نوشتهها تا پخش برنامه نیز مداخلهٔ مسئولانه ندارند. همین که پُل ارتباطی شما و این برنامهایم و مشوّق قلمپردازیهایتان و همین که رابطِ ذهن شما و چشم مردمیم، برای افتخارمان کافی است.
به کجا بفرستیم و تا کِی؟
برای اینکه موضوعِ انتخابی و عکسها همپوشانی پیدا نکند، ابتدا موضوع انتخابی و عکسهایتان را با رابطِ طرح در میان بگذارید:
سیدحمید حیدریثانی t.me/heydarisani یا info@heydarisani.ir
البته ایرادی ندارد که در موضوعی واحد، چند متن و عکس ارائه شود؛ اما بههرحال این شباهتِ عکسها و موضوع نباید حاد باشد.
پس از تأیید رابطِ طرح، عکسها و نوشتهتان را برای او بفرستید.
در گام نخست، تا چهارشنبه ۲۳آبان۱۳۹۷ فرصت هست برای فرستادن عکس و متن.
یک نمونه از گزینش عکس و نگارش متن میدهید؟
موضوع: تناسب واژهها با بافت متن و «بخور»بودن!
متن در ۳۰۱ واژه [تهیهکنندهٔ گرامی، خودتان از متن بکاهید. میبخشید!]:
واژه باید بخورد! نه یعنی که چیزی بخورد، نه! باید خودش بخورد به جایی.
نه یعنی که برخورد کند به چیزی، نه! بلکه باید بخورد به بافت.
ای بابا، «بافت» که میگویم، منظورم بافتنی و کشباف و دستبافت و بافتِ مو نیست ها!
دارم دربارهٔ متن حرف میزنم، دربارهٔ نوشتن. بافت یعنی بافت متن. خوردن هم یعنی تناسب با واژههای قبلی و بعدی و خوشنشستن توی جمله. حالا افتاد؟ اِ… کجا افتاد؟ چی افتاد؟ ه… هی… هیچی، هیچی.خب، اگر مثالی بزنم، قصه حل میشود. این عکس را ببینید:
همهٔ ما وقتی «گازگرفتگی» را میشنویم، اول از همه یاد خفگی با گاز میافتیم. تازه، بافتِ اینجا هم خیلی مایل است به خفگی و گاز؛ چون دربارهٔ کارگاهی فنی حرف میزنیم که به دوربین مداربسته مجهز است و واژهٔ «خطر» هم قبل از «گازگرفتگی» آمده است.
[پیشنهاد: میشود «توسط سگ» را از عکس حذف کرد و دقیقاً اینجای برنامه ظاهرش کرد. البته خواننده نباید احساس کند کلِ عکس فتوشاپی و دستکاریشده و غیراصیل است.]
پس همهٔ بافت کمک میکند که ما ابتدا «دچار گاز شدن» را خطر بدانیم؛ اما با آمدنِ «توسط سگ» همهٔ این باورهای بلند نقشبرآب میشود. اینجاست که میگویند واژهای به کار ببر که به بافت متن بخورد؛ یعنی با بقیهٔ متن تناسب داشته باشد.
خب، حالا بهنظرتان برای گازِ سگ، چه واژهای مناسبتر از «گازگرفتگی» است؟ بله، «گازگرفتن»! یعنی با همین تفاوتِ کوچک در پایان واژه، تناسب آن با بافت عوض میشود: گازگرفتگی برای گاز است و گازگرفتن برای جانور.
با این نکتهٔ ریز، شما را با عکس بعدی مواجه میکنیم:
بله، مردم کشور دوست و همسایهٔ ما آمدهاند از ما گاز بخرند؛ اما خبرنگار حواسش نبوده که واژهاش «نَخور» است و از قضا توهینآمیز هم شده است. اگر بخواهیم همین تیتر را نگه داریم و واژهاش را با کمترین تغییر درست کنیم، شاید «گرفتن گاز» بهترش کند.
پس یادمان باشد که نمیشود واژهای را بهزور به متن خوراند. واژه باید خیلی طبیعی در جمله بنشیند و به همسایههایش بخورد؛ بهویژه در روزگاری که برخی دنبال بخوربخورند!