واژۀ انگلیسی Soulmate را در فارسی به «نیمهٔ گمشده» ترجمه کردهایم. من دوست دارم بگویم «همروح»؛ همان طور که به classmate میگوییم «همکلاسی». انگلیسیها واژهای دارند که در فارسی به…
بیشک، یکی از اقشار ویرایشلازمِ ویراستارملازم مترجمان هستند. بسیارند مترجمانی که درستنویسی نمیدانند و اهمیتی هم نمیدهند و همین امر در تولید ترجمههای پرغلط بیتأثیر نیست. در این نوشته، ترجمانکطور،…
آیا ترجمهٔ رسمی کاری در سطح تایپ است؟ آیا سودای فرمزنی و سود مهرزنی، برای ثبتنام در آزمون ترجمهٔ رسمی کافی است؟ یک نمونه از ترجمهٔ رسمی را بخوانید و…
یکی از همراهان ترجمانک این عکس را فرستاد و نظرم را دربارهٔ معادل فارسی preshrunk پرسید. ماجراجویانه رفتم دنبالش. شرح این ماجرای دوستداشتنی را برایتان نوشتهام. بهنظرم Preshrunk از آن واژههایی…
اگرچه skin in the game برای انگلیسیها معنا دارد، «پوست در بازی» در فارسی معنا را نمیرساند. اگر از دستاندرکاران انتشار این کتاب بودم، عنوان را تحتاللفظی ترجمه نمیکردم. شاید…
فارسی را خوب یاد بگیریم، چه مُراجع باشیم و چه مترجم. فارسیدانی مُراجع لطفی است در حق مترجم و فارسیدانی مترجم وظیفهای است در قبال خواننده. دیروز یک نفر عبارت…