این، تجربهٔ ویرایشی آخرین کاری است که تا امروز، ۱۵مرداد۱۳۹۱، انجام دادهام. کاری طاقتفرسا بود که در هر صفحه، بهطور میانگین به گذاشتن بیست کامنت در فایل وَُرد نیاز داشت، جدا از اشکالات دیگرِ متن.
برای سهولت کار و جلوگیری از اتلاف وقت، برای هر دسته از اشکالات مشترک، رنگی مشخص کردم؛ مثلاً قرمز برای منابع ناقص، آبی برای کژتابیها و… . بعد، در کامنتی که ابتدای متن گذاشتم، معنی هر رنگِ بهکاررفته در متن را برای نویسنده نوشتم. اگر برای تمام اشکالات کامنت میگذاشتم، مطمئنم که مقدار کامنتها از مقدار کل متن بیشتر میشد: نوعی بازنویسی متن با کامنت!
تجربهای از: زینب صادقینژاد، ویراستار مؤسسهٔ «ویراستاران».
3 دیدگاه. دیدگاه خود را ثبت کنید
درود بر شما و سپاس از اینکه تجربهتان را با ما بهاشتراک گذاشتید.
من به این کار شما میگویم «ویرایش رنگی»!
یادم هست که تا الان چند نفر از عزیزان همکار، کارشان را اینطور ویراستهاند و برای بررسی به من تحویل دادهاند و من جسارت کردهام و کارشان را برگرداندهام تا رنگهایش را بزدایند. این کارم چند دلیل داشته است:
۱. بالاخره تکلیف این رنگها را چهکسی باید مشخص کند؟
۲. بعد از شما، یک نفر کدخوان لازم است که از این رنگها کشف رمز کند! منِ سرویراستار که فرصت نمیکنم از اینهمه رنگ سر دربیاورم. بماند آن نویسندۀ فلکزده!
۳. بعضی اشکالات به شرح نیاز دارند. مثلاً کژتابی را حتماً باید برای نویسنده شرح بدهید و حالات مختلف را به او یادآور شوید. با رنگیکردن این کار انجام نمیشود.
۴. وظیفۀ ویراستار است که اشکالات ویرایشی را مرتفع کند. با رنگیکردن آنها، قسمتی از کار را از دوش خود بر عهدۀ نویسنده گذاشتهایم که ناصواب است.
البته این اشکالات را بهطور مطلق نوشتهام. مقصودم شما نیستید. مطمئن هستم هایلایتهای شما آنقدر نبوده که همۀ این اشکالات به آن وارد باشد.
من بهطور کلی توصیه میکنم فقط کامنت بگذاریم و هایلایت نکنیم؛ مگر در مواقع خاص. مثلاً آنجا که پانوشتها ناقص هستند و اشکال، صوری است و تکراری و به توضیح هم نیاز ندارد. نیز توصیه میکنم تعداد رنگها از یکیدو تا بیشتر نشود. در ضمن از ویراستار خواهش میکنم که تا میتواند، اشکالات را خودش مرتفع کند و هرجا ناچار شد، دستبهکامنت شود تا تعداد کامنتها از شماره خارج نشود.
پیشنهاد میکنم این مطلب را ببینید:
http://virastaran.net/a/12000
سلام
ایرادات و اشتباه های این متن چه بوده؟
قابل ملاحظه، رژیم دینامیک، تغییرات در خواص سیال، ماخ،… چرا اشتباه هستند؟ درستشان چیست؟