برخی معتقدند پس از آنچه نیازی به استعمال که نیست و در متون معتبر فارسی نیز که همراه آنچه به کار نرفته است. در قدیم، حتی از استعمال را پس از آنچه پرهیز داشتهاند و از استعمال که پس از آنچه، خواه بهصورت آنچه که و خواه بهصورت آنچه را که، باید پرهیز کرد.
پاسخ
١. از دیدگاه درزمانی (تاریخی)، آنچه که دستکم از سدۀ پنجم و آنچه را که دستکم از سدۀ ششم، با بسامد بالا، در متنهای معتبر فارسی به کار رفته است:
آنچه که
قرن ٥: باب پنجاهوپنجم: در آنچه که شراب بدان به سلامت بماند به وقت غريدن رعد (ورزنامه، ص ٥).
قرن ٥: ای همه رادی و راستی و درستی / یافتی از روزگار آنچه که جستی (دیوان قطران).
قرن ٦: چون در تو دید آنچه که هرگز ندیده بود / زان صد یکی ز جملۀ انسان روزگار (دیوان انوری).
قرن ٦: چنانکه دوزخ انده شرار و دجلۀ خون / فتاده است مرا از دل و دو دیده بدل ـ بلی هر آنچه که باشد بدل بود او را / مگر که خدمت مخدوم من امام اجل (دیوان رضیالدین نیشابوری، ص ٨٦).
قرن ٧: ما آنچه که بيشتر حرام باشد، منع کردهايم (مؤید خوارزمی، احیاء علومالدین، ج ٢، ص ٣٠٠).
قرن ٨: بيان شرح تغير منصور با فرزندان حسنبنحسنبنعلیبنابیطالب و شرح آنچه که با ايشان کرد (هندوشاه نخجوانی، تجارب السّلف، ص ١٠٨).
قرن ٩: مورخ بايد که همچنانکه فضايل و خيرات و عدل و احسان پادشاهی و بزرگی مینويسد، از آنچه که معلوم او شده است، بايد که مقابح و رذايل او مستور ندارد (حافظ ابرو، جغرافیای حافظ ابرو، ج ١، ص ٨٧).
قرن ١٠: حاتم آن آب را نوشيد و آنچه که خورده بود، همه هضم گرديد (حاتمنامه، روایت دوم، ص ١٠٦).
قرن ١١: از تو طلب میکنم آنچه که با دیگریست / نقد خزاین تو را، بردن همت مرا (دیوان زلالی، ص ٨).
قرن ۱٢: يسوع و شاگردان او رفتند بهجانب دريا و از پی او روان شدند جمع کثيری از جليل و يهوديه، و از اروشليم و از ادوم و از کنار اردن و کسانی که در اطراف صور و صيدا بودند، جمع کثيری که میشنيدند آنچه که او میکرد (مهدی استرآبادی، انجیل نادرشاهی، ص ١١٤).
قرن ١٣: حضرات جالسين آنچه که لازمۀ احترام و اکرام بود، در حق من به عمل آوردند (آخوندزاده، الفبای جدید و مکتوبات، ص ٨١).
قرن ١٤: اميدوارم که در پيشگاه خدا و ملت هميشه روسفيد بوده باشم و غير از آنچه که میبينم و میدانم، چيزی برخلاف آن نگفته باشم (دهخدا، مقالات دهخدا، ج ٢، ص ٢٨٩).
آنچه را که
قرن ٦: مردمان دشمناناند آنچه را که ندانند (ترجمۀ نهجالبلاغه، ج 2، ص 596).
قرن ٧: هرکه بر برادر خود به درمی چيزی فروشد که اگر خود او خواستی به پنج دانگ خريدی، نصيحتی که در معاملت فرمودهاند بگذاشته باشد، و برای برادر خود دوست نداشته باشد آنچه برای خود دوست دارد. و اين برسبيل اجمال است. و اما تفصيل او در چهار کار است: آنکه کالا را نستايد به چيزی که در او نيست و از عيبها و صفتهای نهانی آن اصلاً چيزی پوشيده ندارد و از وزن و اندازۀ آن چيزی نپوشد و از بهای آن نپوشد آنچه را که اگر معاملهکننده بداند، از خريدن آن امتناع نمايد (مؤید خوارزمی، احیاء علومالدین، ج 2، ص 161).
قرن ١٠: آنچه را که داريد، بگذاريد و به تعلم و حفظ اين سورتها تقرب کنيد به خدای تعالی (ابوالمحاسن جرجانی، تفسیر گازر، ج 10، ص 416).
قرن ۱٢: ثريد… نان خوردکرده است که در آبگوشت ريخته تناول نمايند و شامل است نيز نان خوردکرده و آنچه را که در دوغ و شيرينیها و غير آن کنند و بخورند (عقیلی خراسانی، مخزنالادویه، ص 285).
قرن ١٣: ای سيد، قبول کن آنچه را که جد تو به آن تو را ملقب ساخته است (تنکابنی، قصصالعلما، ص 527).
قرن ١٤: نمیتوان گفت مردم آنچه را که توليد میکنند، تملک مینمايند. … غالباً شخص مالک شیء نمیشود مگر بهواسطۀ کار (فروغی، اصول علم ثروت، ص 196).
٢. در متنهای کهن، حتی کۀ موصول پیش از کۀ ضمیر پرسشی نیز به کار رفته است:
قرن ٤: او خود دانا بود به علم قديم خويش که که نيکی کند و که نکند (بلعمی، تاریخنامۀ طبری، ج 1، ص 8).
قرن ٥: هميشه همچنين نگاه همی کن و هميشه بيشتر شهادت بنگر که که را باشد (المدخل، ص 213).
قرن ٧: میآید و بیدل دوهزار از چپوراست / میدید نهانی که که افتاد و که خاست (دیوان اوحدالدین کرمانی، ص 287).
قرن ٨: دانی که که روشناس عشق است؟ آن کو / بر چهرۀ جان چراغ شبها دارد (دیوان حافظ، چاپ خانلری، ج 2، ص 1108).
٣. از دیدگاه معنیشناسی، آنچه به معنی «هرچه» هم هست:
قرن ٨: آنچه سعی است من اندر طلبت بنْمایم / اینقَدَر هست که تغییر قضا نتْوان کرد (دیوان حافظ، چاپ خانلری، ج 1، ص 282).
پس همان گونه که هرچه که میتوان گفت، آنچه که نیز میتوان گفت.
٤. فارسیزبانان برای تأکید بیشتر بر معنیِ آنچه، که را نیز به آن افزودهاند.
نتیجه
آنچه که و آنچه را که درست است.
3 دیدگاه. دیدگاه خود را ثبت کنید
سلام.
برای دلیل چهارم، شاهد مثالی نیاوردهاید!
ممکن است یکی دو مثال نیز برای تأیید و تصدیقِ آن دلیل بیاورید؟
متشکرم.
«چه» دستخوش کاهش معنایی یا نقشباختگی معنایی شدهاست. یعنی دیگر مثل سابق نمیتواند تمامی بار معنایی خود را به شنونده منتقل کند. گاهی فارسیزبانان برای اینکه معنی واژهای را تقویت کنند، کلمهٔ دیگری همراه آن میآورند. برخی ویراستارانی که این قاعده را نمیدانند واژهٔ دوم را به «حشو» تعبیر میکنند و آن را از متن حذف میکنند. چند مثال برای نقشباختگی معنایی:
١. «چه» در «اگرچه» دستخوش کاهش معنایی شدهاست و برای تقویت آن، در ساخت نحوی جمله، «ولی» و مترادفهای آن را افزودهایم و میگوییم «اگرچه …، ولی …».
٢. «چه» در «آنچه» و «هرچه» دستخوش کاهش معنایی شدهاست و برای تقویت آن، «که» را به «آنچه» و «هرچه» افزودهایم و میگوییم «آنچه که» و «هرچه که».
٣. «مانستن» دستخوش کاهش معنایی شدهاست و برای تقویت آن، «مثلِ» را به آن افزودهایم و میگوییم «مثل … میماند».
دست خوش آقا