[…]
حوزهٔ کارهای ویرایشی در غرب، بیشتر به اجرای دستورالعملهای «آییننامهٔ انتشاراتی» آنهم در چهاردیواری طرح کلی مجموعه محدود میشود و از نظر محتوایی، به تذکر سهوالقلم و ناهمخوانی ختم میگردد و حال آنکه در نزد ما، ویرایش گاهی به بازنویسی تمام یا جزئی از اثر نیز کشیده میشود.
با توجه به این دادهها، اگر ویرایش را بهمفهوم متعارف خودمان بگیریم، ویراستار بهناچار وظایفی بر عهده دارد که ایفای آنها درجهای از تبحر و تخصص و الزامات ویژهای را اقتضا میکند. این معنی درخور توجه است که هرچند خدمات ویرایشی را نظراً میتوان به شاخههای متعددی بخشبندی نمود و برای هر شاخه متخصصانی گماشت، عملاً کمبود نیروی انسانی ماهر، استفاده از ویراستار همهفنحریف را ناگزیر و در عین حال معقول میسازد؛ درست به همان سان که در جهان پزشکی، استفاده از وجود پزشکان عمومی اجباری و ثمربخش است. پیداست که در چنین شرایطی، ویراستار مطلوب آن است که همراه تخصص، ذهنی جامع داشته باشد: به رشتهٔ خود نیک آشنا باشد و افزون بر آن، از هرچیز، اندکی بداند. دستکم باید این توانایی را کسب کند که برای وارسی صحت دادهها، به مرجع معتبر و صالح رجوع کند یا بازشناسد که این یا آن مفهوم و لفظ به کدام نظام معرفتی تعلق دارد تا برای حل مشکل، به منابع و اهل آن فن متوسل شود.
حتی اگر ویراستار با اثری که در رشتهٔ تخصص خود اوست، سروکار یابد، چه بسا در آن، با اصطلاحات و مواد مربوط به رشتهٔ دیگر مواجه شود و در این حالت، لااقل باید بداند چه مرجعی را طرف مشورت قرار دهد.
توقع این درجه از جامعیت، پربیراه نمینماید؛ بهویژه که ویراستار فرصت آن مییابد تا حین خدمت، بیش از پیش آن را کسب کند؛ همچنان که پزشک عمومی بر اثر معاینهٔ مستمر بیماران، مهارت و شمّ درمانگاهی پیدا میکند: بیماریها ساده را تشخیص میدهد و درمان میکند و درمورد بیماریهای بغرنج، اگر هم هویت آنها را احراز نکند، نوع مرض را بهفراست درمییابد و مریض را به متخصصی درخور حواله میدهد.
ویراستار برای نیل به این اندازه از جامعیت نباید رفتار انفعالی صرف پیشه کند؛ بلکه بهسود و صلاح اوست که در هر فرصتی، از راه مطالعه، سطح معلومات خود را بالا برد. تورق تفنّنی کتابها هم که شده، غنیمت است و اگر ویراستارِ حرفهای ساعت یا ساعاتی از شبانهروز را صرف این کار شریف کند، ضرر نکرده است. از این راه، ویراستار در ذهن خود گنجینهای از منابعی که روزی بهدردش خواهند خورد، فراهم میآورد و با امکانات یکایک آنها در جوابگویی به مشکلات، از پیش آشنا میشود. بدین سان، خصلت جامعیت کسبکردنی است.
اما ویراستار را خصلت دیگری باید که هرچند پَروردنی است، اکتسابی نیست و آن شمّ انتقادی است: عیب و هنر را دیدن، به تناقضها پیبردن، به طفرهکاری توجهکردن، خطا و لغزش آشکار را به یک نظر بازشناختن. در این باب، به شهرت صاحباثر نباید اعتماد کرد. دیده شده است که محققی حتی در تعیین شمارهٔ سوره و آیه دچار سهو شده است. […] برای بازجست چنین لغزشی، به تبحر در تاریخ و لغت و ادب عرب و عجم حاجت نیست و بهجای آن مایه و پایه، نیم جو کنجکاوی و شمّ انتقادی کارساز تواند بود.
[…]
گزیدهای از: احمد سمیعی، «آداب ویراستاری»، دوماهنامهٔ نشر دانش، س۳، ش۱۷، مرداد و شهریور۱۳۶۲، ص۳۱ و ۳۲. بارگیری
برای دیدن چکیدهٔ این مقاله، اینجا را ببینید: آداب ویراستاری