virastaran.net/a/11865

زبان فارسی؛ بنیان فکر و فرهنگ ما

آموزش, خطر بیگانه‌دوستی, دربارهٔ زبان, زبان در خطر است؟, زبان و ذهن, مبانی ویرایش, ویرایش و درست‌نویسی

وقتی ملتی مقهور می‌شود، تا هنگامی‌ که زبان خویش را خوب حفظ کند، گویی کلید زندانش را در دست دارد.

این سخن آلفونس دوده نویسندهٔ فرانسوی که مربوط است به روزگار استیلای آلمان بر آلزاس و لرن، در قرن بیستم نیز نه‌تنها ارزش خود را حفظ کرده، بلکه با مسائلی که امروز در زمینهٔ اندیشه و فرهنگ در جهان مطرح است، از جهات مختلف خاصه از لحاظ اهمیت زبان ملی درخششی دیگر پیدا می‌کند.

مسئلهٔ زبان فارسی برای ما ایرانیان مهم‌تر از آن است که برخی از درس‌خواندگان ما می‌پندارند. زبان فارسی فقط وسیلهٔ سخن‌گفتن و رفع نیازمندی‌های روزانهٔ ما نیست که بتوان با چند ساعت تدریس آن را در دبستان و دبیرستان به‌توسط هرکس که باشد، سروته قضیه را به‌هم آورد و دل‌خوش بود که وظیفهٔ خود را در قبال ملت و مملکت انجام داده‌ایم؛ بلکه این موضوعی است بسیار مهم و خطیر که با موجودیت فکری و فرهنگی ما بستگی دارد.

زبان وسیلهٔ اندیشیدن است. مردمی که زبانی پُرمایه و توانا ندارند، از فکر بارور و آفریننده بی‌بهره‌اند. بنابراین هرقدر در تقویت این بنیان مهم زندگی غفلت شود، در پرورش فکر مردم سهل‌انگاری شده است. کسانی که حد و رسم معانی کلمات و مرز آن‌ها برای خودشان روشن نیست، چگونه می‌توانند درست بیندیشند و چه‌چیز را می‌توانند مطرح کنند؟ حاصل پریشان‌فکری بی‌گمان پریشان‌گویی است.

گروهی از درس‌خواندگان ما که به‌تدریج ادارهٔ کارهای مختلف و گاه امور مهم فرهنگی و تربیتی را بر عهده می‌گیرند، از اهمیت زبان ملی غافل‌اند. در نتیجه، محصول فکر و کار آنان، هرقدر هم حسن‌نیت و کوشش به‌خرج دهند، چنان‌که باید ثمربخش نیست و کمتر به‌درد ایران می‌خورد. اینان همان‌ طور که می‌پندارند بهترین روش، روش آن مدرسه و دانشگاهی است که در آن درس خوانده‌اند، زیرا وسعت دید کافی و روح علمی ندارند، بهترین زبان را هم زبان آن کشوری می‌شمرند که در آنجا تحصیل کرده‌اند نه زبان فارسی که به‌منزلهٔ شاه‌رگ حیاتی فرهنگ و فکر ایرانی است.

وقتی بسیاری از کودکستان‌ها و دبستان‌ها یاددادن زبان خارجی را در آگهی‌های گوناگون جزء امتیازات خود می‌شمرند و نمی‌گویند و از آن‌ها نمی‌خواهند که در تعلیم زبان فارسی تا چه حد وظیفهٔ خود را انجام می‌دهند، متوجه نیستیم که موضوع چه اهمیتی دارد.

در نظر هر ایرانی آگاهی که وطن خود را می‌شناسد و دوست می‌دارد، در کشاکش مسائل گوناگونی که امروز جهان با آن روبه‌روست، مؤثرترین وسیله‌ای که می‌تواند جوانان ما را از حیرت‌ها و گمراهی‌ها برهاند، آشناساختن آنان است با معارف ایران تا در برابر سیل خروشان افکار و فرهنگ‌های مختلف، مستقل و باشخصیت بار آیند و درعین بهره‌وری از دانش و تمدن قرن بیستم، فکر و روح و جوهر ایرانی خویش را حفظ کنند؛ به‌خصوص که فرهنگ ما از جنبهٔ مردمی و انسانیت و فضایل بشری نیز درخششی بسزا دارد که مغتنم است و شناختنی.

در تربیت فرزندان ایران، زبان فارسی که مفتاح تفکر ایرانی است، اهمیت خاص پیدا می‌کند، موضوع بسیار مهمی که اگرچه از آن فراوان سخن می‌رود، هنوز حساس‌بودن مسئله را چنان‌که باید، درنیافته‌ایم و به‌حد کفایت بدان نپرداخته‌ایم.

ممکن است کسانی بگویند تنها از راه آموختن زبان فارسی نمی‌توان با دانش قرن بیستم همگام شد. جواب آن است که دانستن زبان فارسی و شناختن فرهنگ ایران و ایرانی‌‌اندیشیدن مستلزم بی‌خبری از معارف جهان نیست؛ بلکه سخن بر سر این است که اول باید ایرانی بود، بعد تمدن جدید را شناخت و چنان‌که مقتضی است، از آن سود جست.

پاسداری از زبان فارسی و فرهنگ ایران مسئلهٔ خطیری است و هر روز درنگ در این مهم، زیان‌خیز. برای حل این مسئله، ایجاد مجالس بحث و سخنرانی و طرح‌ها و کوشش‌هایی از این قبیل سودمند است، اما کفایت نمی‌کند؛ بلکه موضوع باید به‌عنوان یک ضرورت و کار مهم ملی مورد توجه شود و با هدفی مشخص و برنامه‌ای دقیق و همه‌جانبه و چندساله، با همکاری و کوشش عموم افراد ملت، پیش از آنکه دشواری به‌هم رسد، به چاره‌گری پرداخت. در این زمینه هنوز جای سخن هست؛ اگرچه گمان می‌کنم همهٔ هم‌وطنان آگاه به اهمیت موضوع واقف‌اند.


گزیده‌ای از: غلامحسین یوسفی، «زبان فارسی؛ بنیان فکر و فرهنگ ما»، برگ‌هایی در آغوش باد، ج۲، ۱۳۵۶، تهران: توس، ص۵۶۹ تا ۵۷۶.

مقالات پیشنهاد شده

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پُر کردن این بخش الزامی هست
پُر کردن این بخش الزامی هست
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.

فهرست
کپی شد