شکوهٔ ما در این مقاله که تکراری نیز هست، این است که بسیاری از تحصیلکردگان ما از نوشتن عاجزند. این شکوه در واقع، نظر جامعهای را منعکس میکند که فرهنگ غالب آن شفاهی است و به مرحلهٔ فرهنگ کتبی وارد نشده است. این نظر به سه جزء تفکیک میشود: نوشتن برخلاف سخنگفتن:
۱. توانایی همگانی نیست؛ بلکه موهبتی خاص است که به اشخاص معینی ارزانی شده است؛
۲. خاص موقعیتهای معین است؛
۳. جز در قالب عبارات معین پذیرفته نیست.
در فرهنگ سنتی و نیز فرهنگ گذشتهٔ ما، خواندن و نوشتن به صاحبان مشاغل خاصی محدود بود و عمومیت نوشتن بسیار کمتر از خواندن بود؛ اما در جوامع جدید، همگانیبودن باسوادی در واقع ضرورتی است که بدون آن، کار جامعه راه نمیافتد. روابط شخصی و رودررو جای خود را به روابطی میسپارد که بهوساطت نهادهای رسمی و اجتماعی برقرار میشود و در این میان، وسیلهٔ اصلی انتقال خواستهها نوشتن است.
گذر از جامعهٔ شفاهی سنتی به جامعهٔ کتبی جدید، مشکلات خاصی دارد که باید از پیش برای آن چارهای اندیشیده شود. بیسوادی واقعی وقتی از میان برداشته میشود که مردم ما خواندن و نوشتن را در کنار هم بیاموزند و سپس از این دو مهارت در عمل استفاده کنند.
تحلیل نظام آموزشی ما
اساس نظام آموزشی ما بر آموزش خواندن مبتنی است و این الگو هم بر فرضهایی مبتنی است که همواره تهیهکنندگان برنامهٔ آموزشی ما به آن پایبند بودهاند:
۱. فرض بر این است که نوآموز قبلاً زبان فارسی را معیار میداند و فقط باید خواندن و نوشتن آن را بیاموزد. مشکل این فرض: همهٔ نوآموزان به یک اندازه با فارسی آشنایی ندارند و مشکلات دانشآموزان مناطق مختلف در آموزش فارسی معیار نوشتاری با هم فرق دارد.
۲. در تهیهٔ کتابهای درسی، فرض بر این است که دانشآموز زبان را میشناسد و وظیفهٔ اصلی او آموختن ادبیات است. مشکل: نظام آموزش ما ارجی را که باید به ادبیات نمینهد.
۳. فرض بر این است که دانشآموز مرز میان زبان گفتاری معیار و زبان نوشتاری معیار را با زبان ادبی گذشته میشناسد.
۴. هدف اصلی در درس زبان و ادبیات فارسی باید آموزش زبان و ادبیات فارسی باشد. گاه این هدف اصلی فدای هدف فرعی میشود.
نتیجه این است که مجموعهٔ این عوامل باعث میشود دانشآموزان خوانندگانی غیرفعال باشند و از نوشتن نیز عاجز.
چکیدهای از: حسین معصومی همدانی، «خواندن و نوشتن»، در: نصرالله پورجوادی، (زیرنظر)، دربارهٔ زبان فارسی، تهران: نشر دانشگاهی، ۱۳۷۵، ص۲۰۰ تا ۲۰۹.
چیکدهساز: راضیه حقیقت، سرویراستار مؤسسهٔ «ویراستاران».