ویرایشِ متنهای ادبی مانند شعر، داستان، رمان و قطعۀ ادبی را ویرایش ادبی مینامیم. در ویرایش ادبی کارهایی فراتر از ویرایشِ زبانی و صوری در پیش میگیریم. در ایران، به این حیطه از ویرایش کمتر پرداختهاند و دربارهٔ آن، مطالب اندکی میتوان یافت.
در ادامه گفتوگوهای مفید و دیدگاههای پرنکتهٔ منتشرشده دراینباره را گرد آوردهایم. آنها را از نظر بگذرانید:
- وقتی کتاب ویرایشنشده مشتری دارد، ناشر هزینهٔ ویراستاری را نمیدهد
- مناظرهٔ ویراستار و مؤلف | گزارش شهرآرا دربارهٔ جایگاه ویرایش در ادبیات خلاقه
- ویرایش ساختاری؛ حلقهٔ مفقود رمان جوان ایران
- جایگاه ویرایش محتوا در ادبیات داستانی | گزارش نشست ویرایش ادبیات داستانیتألیفی
- دربارهٔ الهام و ویرایش شعر | گروس عبدالملکیان در گفتوگو با ایسنا
- ویرایش شعر چیست؟ | احمد پورصدری در وبنوشت ویرایه
- ویراستار رقیب مؤلف نیست | گفتوگوی مشروح با کامران فانی
- درآمدی به تقسیمبندی ویرایش | عبدالحسین آذرنگ در کتاب بازاندیشی در مباحثی از نشر و ویرایش
بهروز صفرزاده در ۱۳خرداد۱۳۹۸ گفتوگویی با خبرگزاری آنا کرده است که با عنوان «وقتی کتاب ویرایشنشده مشتری دارد، ناشر هزینهٔ ویراستاری را نمیدهد» منتشر شده است. او در این مصاحبه بهتفصیل به این مسئله پرداخته است که چرا کتابها بدون ویرایش منتشر میشوند.
صفرزاده در قسمتی از این گفتوگو، با اشاره به این نکته که سطح توقع خواننده خصوصاً در ادبیات داستانی پایین است، دربارهٔ کمرونقبودن ویرایش ادبی گفته است:
خوانندهٔ ما چه توقعی از داستان دارد؟ میخواهد داستان جذاب باشد، کشش داشته باشد، این را بخواند و زود بفهمد و برود به آخرش برسد ببیند ماجرا چه شد. دیگر فراتر از این توقعی ندارد.
وقتی ناشر میبیند کتابش را با این کیفیت میخرند، دلیلی نمیبیند که برای ویرایش هزینه کند تا سطح کتاب را بالاتر ببرد؛ چون میبیند که آن کتاب بازار و مشتری خودش را دارد و فروش میرود. ناشر هم که یک جور تاجر و بازاری است؛ یعنی فقط جنبهٔ تجاری و فروش کتاب را در نظر میگیرد؛ بنابراین انگیزهای برای هزینهٔ اضافه ندارد.
از آنطرف سطح خواننده هم متأسفانه پایین است و توقعی ندارد. کتاب را به همان کیفیت میپذیرد و میخواند و مسئلهٔ خاصی هم پیش نمیآید.
امیری، خبرنگار شهرآرا، در مصاحبهای در ۱۲خرداد۱۳۹۸ به بررسی ویرایش متون ادبی پرداخته است. او در این گزارش با چهار ویراستار مصاحبه کرده است. بخوانید:
مناظرهٔ ویراستار و مؤلف | گزارش شهرآرا دربارهٔ جایگاه ویرایش در ادبیات خلاقه
تصور کنید یک داستاننویس و یک ویراستار روبهروی هم نشستهاند و هریک با بهرخکشیدن سطح دانش و تجربهٔ خود سعی میکند نظرش را به دیگری اثبات کند. نویسنده یا شاعر، اگر خالق آن اثری باشد که هنجارهای معمول را شکسته و نوآوری کرده است، پذیرای نظر ویراستار نمیشود و از سوی دیگر ویراستار اگر آشنایی لازم را با ساختارها و تکنیکهای ادبی نداشته باشد، ویرایشی درخور ارائه نخواهد داد یا در نهایت متن را به نویسنده برخواهد گرداند.
گاهی نیز آفرینندهٔ اثر ادبی درک درستی از زبان فارسی و ظرفیتهای آن ندارد و حرف ویراستار را نمیفهمد. گاه نویسندهای با اثری معمولی و با ایرادهای ابتدایی، زیر بار دیدگاههای ویراستارش نمیرود و میکوشد که به او بفهماند پایش را از گلیمش فراتر گذاشته است! بهباور او، ویراستار نباید بیشتر از اصلاحات رایج ویراستاران بر متن او خردهای بگیرد؛ حال آنکه ویراستار با اشراف بر روشهای مختلف داستاننویسی یا شعر، متوجه خطاهای تکنیکی اثر او شده است.
این بحثها و گفتوگوها بیشتر در زمانی که یکی از دو طرف سطح پایینتری دارد، شکل میگیرد؛ در حالی که مطلوب این است که هم ویراستار و هم خالق اثر داستانی یا شعر به حدی از دانش و تجربه رسیده باشند که حرف هم را بفهمند یا دستکم در تعاملی کارساز به دانش و تجربهٔ یکدیگر احترام بگذارند. در این شرایط است که گفتوگو میتواند به ارائهٔ اثری سنجیده و مطلوب بینجامد و اهمیت ویراستاری اثر ادبی را در نزد پدیدآورندگان آثار ادبی دوچندان کند.
اهمیت این موضوع وقتی بیشتر میشود که متوجه میشویم بسیاری از نویسندگان مهم دنیا چون گابریل گارسیا مارکز کتابهایشان را به ویراستار میسپردهاند، یا ریموند کاروِر بسیاری از آثارش را مدیون نظرات مفید ویراستارش میداند و ارنست همینگوی حتی از نظرات تایپیست خودش استفاده میکرده است.
در گزارش پیش رو، با تعدادی از ویراستاران و صاحبنظران در زمینهٔ ویراستاری به گفتوگو نشستهایم تا دربارهٔ ویرایش آثار ادبی خلاقه، اعم از داستان و شعر و ترجمه، و مسائل مربوط به آن بیشتر بدانیم.
ویراستار مسلط دستیار خوبی برای نویسنده است
محمدکاظم کاظمی دراینباره به تفاوت ویرایش اثری ادبی با ویرایش در دیگر حوزهها چون علوم تجربی و ریاضی و… اشاره میکند و میگوید: شعر و داستان افزون بر وجه فنی، وجه ادبی هم دارند، در این حوزه، هم محتوا مدنظر است، هم ساخت ادبی متن؛ بنابراین ویرایش در این حوزه تا حد زیادی به سطح کار شاعر و ویراستار بستگی دارد. امروز داستاننویسانی که در کارشان به تشخص زبانی و پختگی نثر رسیدهاند یا صاحب خصوصیات سبکی شده یا خلاقیتهایی به خرج دادهاند که جامعهٔ ادبی کنونی آن را نمیتواند بپذیرد (نوآوریهایی که در آینده ممکن است کسان دیگر از آن پیروی کنند)، طبیعتاً نظرشان با نظر ویراستار تداخل پیدا میکند؛ چراکه ویراستار میخواهد مطابق هنجارهای معمول، متن را یکدست کند.
از این روست که آن دو نمیتوانند یکدیگر را درک کنند. در اینجا تشخیص میزان تسلط مؤلف و میزان تسلط ویراستار تعیینکننده است.
این شاعر و پژوهشگر ادبیات معتقد است: ویراستاری که با ادبیات داستانی آشنایی داشته باشد، تا جایی که اصول نویسندگی و تکنیکها را بداند، ساختارشکنیهای نویسنده را تشخیص دهد و بتواند اشکالات تکنیکی را برطرف کند، در ویرایش آثار داستانی بسیار موفق خواهد بود و نظرش محترم است.
خالق مجموعه شعر شمشیر و جغرافیا» دامه میدهد: خود من چون شاعرم، گاه در ویرایش اشعار نظرهایی دربارهٔ شعر دادهام که شاعر از آن استفاده کرده است. اما میبینیم نویسندگان ما معمولاً به آن حد لازم از تکنیک و اجتهاد در نویسندگی نرسیدهاند و متنهایی که به دست ویراستاران میرسد، معمولاً دشواریهای مقدماتیای دارد که ویراستار را درگیر ویرایش فنی چون غلطهای املایی، اصلاح زمان فعلها و… میکند.
در عین حال بهباور کاظمی، ویراستاران آثار ادبی نیز آنقدر با ادبیات داستانی و شعر آشنا نیستند که بتوانند اعتماد خالق اثر را جلب کنند؛ در صورتی که ویراستار مسلط میتواند دستیار خوبی برای نویسنده باشد و اگر نکتهٔ نامتعارف عامدانهای در کار نویسنده میبیند، آن را درک میکند. البته معمولاً ویراستاران تا این حد تربیت نمیشوند؛ اما میتوانند با مطالعهٔ فراوان، خودشان را به این سطح برسانند.
حرف آخر را صاحباثر میزند
ویراستاری در ترجمه موضوع دیگری در ویرایش آثار ادبی است که رؤیا یداللهی، نویسنده، شاعر و ویراستار مشهدی، به آن اشاره میکند و میگوید: مهمترین موضوعی که ویراستار آثار ترجمهشده باید درنظر داشته باشد، این است که بسیاری از کسانی که اثرشان را به ناشر میدهند، در واقع مترجمان مسلطی نیستند. آنها بهویژه در زبان مقصد مشکل زیادی دارند؛ ازاینرو ویراستار مجبور میشود حتی داستانی را دوباره ترجمه کند؛ البته بهشرطی که زبان اصلی (مبدأ) را بلد و به آن مسلط باشد.
از آنطرف مترجمان چیزهایی را در زبان اصلی تشخیص میدهند که بار اطلاعاتی خاص دارد یا کنایی است. اینها در زبان مقصد باید با ساختار دیگری ترجمه شوند. در اینجا ویراستار ممکن است سرخود و بدون صحبت با نویسنده تغییراتی بدهد که مشکلساز شود.
بهگفتهٔ یداللهی، در صورتی که مترجم و ویراستار اولاً کار خودشان را بلد باشند و بعد بتوانند با هم مراوده و گفتوگو داشته باشند، مشکل خاصی پیش نخواهد آمد؛ ولی مسئله این است که خیلی وقتها تعامل وجود ندارد و معمولاً یک نفر سر جای خودش نیست.
او اضافه میکند: بهنظر من، نویسنده و مترجم قبل از اینکه هر ایدهای داشته باشند، باید بتوانند سالم بنویسند و ویراستار هم باید اشراف کلی به آن حوزه داشته باشد تا غیر از ویرایش فنی، برداشتهای مترجم از متن اصلی را هم متوجه شود.
این ویراستار آثار ادبی باور دارد در نهایت مؤلفان یا مترجمانی هم که نظرشان با ویراستار یکی نیست و معمولاً مقاومت میکنند، خودشان صاحب اول و آخر اثر هستند و نظر آنها مهم است.
ویراستار خوب در ایران کم داریم
«نقش ویراستار در آثار ادبی فراتر از ویرایشهای فنی و ظاهری است.» سیدحمید حیدریثانی از دیگر ویراستاران مشهدی بر این موضوع تأکید میکند. بهباور او، ویراستار باید بتواند با آگاهی از اصول و تکنیکهای نویسندگی، اشکالات را تشخیص دهد و اصلاح کند.
این مدرس ویراستاری توضیح میدهد: برای نمونه هنگام ویرایش رمانی، دغدغهٔ این را داشتم که هریک از شخصیتها، از رانندهٔ کامیون گرفته تا فردی روستایی و…، در چه فضایی هستند، چه دایرهٔ واژگانیای دارند، چه اصطلاحات و تعابیری به کار میبرند. همچنین در بررسی ساختارهای نحوی دقت زیادی کردم تا دیالوگهای هر شخصیت با سطح دیالوگ خودش پیش برود؛ خصوصاً که این اثر پرشهای زمانی دهساله و بیستساله داشت و باید این موضوع را مدنظر میداشتم که مهارتهای زبانی هر شخصیت ممکن است در این فاصلهٔ زمانی ارتقا پیدا کند.
بهگفتهٔ حیدریثانی، این یک نمونه برای نشاندادن دغدغههای ویراستار ادبی است که کارش سبب ارتقای جنبههای ادبی متن میشود و میتواند پیرنگ، زاویهٔ دید و… را اصلاح کند؛ بنابراین کسی که میخواهد متون ادبی را ویرایش کند، باید در انواع ساختارهای داستاننویسی سررشته داشته باشد تا بتواند به خالق اثر یاری برساند.
او با بیان اینکه ویرایش ادبی در واقع نوعی نقد ادبی است، ادامه میدهد: سؤال اینجاست که ویراستارانِ آثار ادبی و داستانی در چه سطحی هستند؟ ویراستار خوب در ایران کم داریم؛ چون با اینکه در دههٔ گذشته آموزشهای درستنویسی و ویرایش توسعه پیدا کرده و گفتمان درستنویسی و ویرایش جدیتر شده است، نشر دچار تنگنا شده و به همان نسبت، ویرایش هم در تنگنا رشد کرده و این باعث شده است امروز تعداد ویراستارانی که در انواع سبکها و فنون و تکنیکهای نویسندگی سررشته دارند، خیلی کم باشد. من آمار کاملی ندارم؛ اما فکر نمیکنم بتوانم بیشتر از ده نفر را در کشور نام ببرم که در ویرایش آثار ادبی خبره و حرفهای باشند و در ادبیات سررشته داشته باشند.
در اهمیت کشف ساختار
ویراستاری آثار ادبی یکی از حوزههای بسیار دشوار در ویرایش است؛ چراکه ویراستار با برخی هنجارشکنیها ناشی از خلاقیت نویسنده روبهرو میشود. علیرضا حیدری با بیان این مطلب، ویراستاری را دارای اصولی کلی میداند که برای همهٔ نوشتهها لحاظ میشود؛ اما در حوزهٔ آثار ادبی، تفاوتهایی دارد.
بهاعتقاد این روزنامهنگار و ویراستار، داستان یک نوشتهٔ خلاقه و محصول خلاقیت است و داستاننویس بر این باور است که به دریافتهایی در نوشتهاش رسیده است و آنها را با چیدمان متفاوت و از دیدگاه خودش، توأم با تخیل خلق کرده است؛ بنابراین خیلی حاضر نمیشود با ویراستار تعامل کند و اجازهٔ دخالت به او نمیدهد.
حیدری نیز این را حقیقت میداند که ویرایش در داستان و یا شعر فراتر از بحث فنی و زبانی است: لازم است یک بدهبستان فکری بین ویراستار و نویسنده اتفاق بیفتد؛ چراکه بدون این اتفاق، بهدرستی نمیتوانیم به متن سنجیدهای برسیم. ویراستار باید به کشف ساختار و درک اثر دست پیدا کند. این کشف، ناظر به نوع نگاه و زبان نویسنده است که میتواند تعامل بهتری میان ویراستار و خالق اثر برقرار کند.
علی صلحجو در مطلبی که ۳۰مهر۱۳۹۷ برای وبگاه فرهنگ امروز نوشته است، به ویرایش متون ادبی پرداخته است:
ویرایش ساختاری؛ حلقهٔ مفقود رمان جوان ایران
برخی از جوانانی که در دورههای آموزشیکارگاهی ویراستاری شرکت میکنند، گمان میکنند که پس از گذراندن این دورهها هر متنی را میتوانند ویرایش کنند. اولاً برخی در همین دورهها پی میبرند که اصولاً نمیتوانند ویراستار شوند. ثانیاً این تصور که ویراستارانی هستند که قادرند هر متنی را ویرایش کنند، کاملاً نادرست است.
ویرایش فن و مهارتی است که بهخودیخود حاصلی ندارد. این مهارت باید در متن اعمال شود؛ بنابراین ویراستار باید دستکم به یک رشتهٔ علمی یا ادبی احاطه داشته باشد و بهترین حالت این موقعیت آن است که کسی که رشتهای را آموخته است، بیاید ویراستار شود. مقاله یا کتابی دربارهٔ فیزیک، شیمی یا ریاضی را فقط ویراستاری میتواند خوب ویرایش کند که در این رشتهها تخصص داشته باشد. این موضوع دربارهٔ ادبیات و زیرمجموعهٔ آن یعنی رمان نیز صادق است؛ هرچند در رمان رعایت بسیاری از ضوابط ویرایشی لازم نیست.
در داستان برخلاف نوشتههای آکادمیک، وارسی احکام و مستندات، نظام یکدست مأخذنگاری، پانوشت، ارجاع، شکل، جدول، علائم اختصاری، کتابنامه، واژهنامه، نمایه و برخی ظرایف دیگر لازم نیست. اگرچه توجه به ضوابط گفتمانی و انسجام متن در نوشتههای علمی وظیفهٔ ویراستار است، این وظیفه در داستان بهمراتب سنگینتر است.
ویراستار داستان
ویراستار داستان ممکن است داستانی ننوشته باشد و اساساً نتواند بنویسد؛ اما دو قابلیت لزوماً باید در او باشد:
- آگاهی از اصول و ظرافتهای داستاننویسی از یک سو؛
- خواندن داستانهای گوناگون در ژانرهای متفاوت.
ناتوانی ویراستار داستان در خلق اثر ادبی مانعی در کار او نیست. نوشتن کاری فعالانه است؛ حال آنکه ویرایش امری انفعالی است. معروف است که بسیاری از آهنگسازان برجسته نوازندگی نمیدانند. علاوه بر این، به نظر میرسد کسی که خود قادر به خلق اثری باشد، در شرایط طبیعی حاضر نیست آن را کنار بگذارد و به اصلاح کار دیگران بپردازد.
گفتهاند نویسندگان ناکام به ترجمه و مترجمان ناموفق به ویرایش روی میآورند. این گفته ممکن است مصداقهایی هم داشته باشد؛ اما بههیچوجه بهمعنی حکم کلی و برترشمردن نویسنده به مترجم یا مترجم به ویراستار نیست. دلیلش هم آشکار است: بسیاری از نویسندگان قادر به ترجمه و بسیاری از مترجمان قادر به ویرایش نیستند. اینها تواناییهای متفاوتی است که بسته به عامل درونی (استعداد فرد) و بیرونی (نیاز جامعه) معمولاً یکی از آنها در شخص برجسته میشود. این مهارتها اگرچه همپوش هستند، لزوماً قابلجابهجایی نیستند.
روش تعامل ویراستار با نویسندهٔ داستان
فرض کنید با یک ویراستار آثار داستانی روبهرو هستیم و میخواهیم بدانیم چه تعاملی با نویسندهٔ داستان دارد. بهطور کلی، به دو روش میتوان این همکاری را پیش برد.
در روش اول، نویسنده بدون اطلاع ویراستار و حتی بدون اینکه بداند ویراستاری قرار است داستان او را قبل از انتشار بخواند، اثر را به پایان میبرد. مسلماً هستند نویسندگانی که اصولاً چنین نیازی در خود حس نمیکنند. وقتی این اثر به دست ناشر میرسد، دو امکان پیش میآید: ممکن است ناشر آن را برای بازبینی به ویراستار خودش بدهد یا اینکه نیازی به این کار نبیند.
فرض کنیم ناشر این بازبینی را لازم بداند و اثر نویسنده را به دست ویراستار مورداعتمادش بسپارد. بهطور کلی، ویرایش داستان کار بسیار دشواری است و در کشور ما کمتر انجام میشود؛ اما اگر قرار باشد این کار صورت گیرد، متأسفانه به همین روش انجام میشود که بدترین شیوهٔ ویرایش داستان است.
اگر ویراستار ایرادی در داستان نبیند، مشکلی نخواهد بود و اثر به همان صورت منتشر میشود. مشکل زمانی آغاز میشود که ویراستار ساختار اثر را نپسندد. احتمال دارد نویسنده ایراد ویراستار را درست بداند که در این صورت مجبور است زحمت تغییرات را تحمل کند؛ هرچند این اتفاق بهخصوص برای نویسندهای که کارش را کامل و بینقص میپنداشته، بسیار ناگوار است.
اما چنانچه نویسنده پیشنهادهای ویراستار را نپذیرد و ناشر هم پشت ویراستارش بایستد، یگانه راه ممکن برای نویسنده این است که شانسش را با ناشر دیگری بیازماید.
اما همیشه وضع به این سرراستی نیست. گاه ویراستار ایرادهایی میگیرد و نویسنده هم میپذیرد که آنها را برطرف کند؛ اما هنگامی که متن اصلاحشده را به ویراستار میدهد، رضایت ویراستار حاصل نمیشود و نویسنده مجبور به تلاش دوباره و گاه چندباره است و گاه پس از همهٔ این پسوپیش رفتنها نتیجهای به دست نمیآید.
خوب کارکردن و درست کارکردن | نگاهی به ویژگیهای منحصربهفرد ویراستار
روش دیگر در ویرایش داستان، همکاری نویسنده و ویراستار از همان ابتدای کار است. بیشتر ویرایشهای داستان در غرب از همین نوع است: از همان آغاز نطفهبستن ایده در ذهن نویسنده این همکاری آغاز میشود. البته این موضوع به ساختار اقتصادی نشر هم برمیگردد. در اروپا و آمریکا، ویراستار در استخدام ناشر است و قدرت زیادی دارد. ویراستار است که اثر را میپذیرد و به ناشر تحویل میدهد. بهعبارت دیگر، اگر نویسنده بتواند نظر ویراستار را جلب کند، کار تمام است و اثر حتماً منتشر خواهد شد.
در ایران بهطور معمول، ابتدا اثر را به ناشر میدهند و این ناشر است که اثر را به ویراستار خودش یا ویراستاری بیرون از دستگاه خودش میسپارد. از آنجا که این ویراستار ممکن است کسی نباشد که نویسنده او را قبول داشته باشد، احتمال کشمکش و گاه قطعرابطه هست. این اتفاق در شق دوم پیش نمیآید: نویسنده و ویراستار قبل از روبهروشدن با ناشر، «سنگهای خود را با یکدیگر وامیکنند». در این حالت، هنگامی که ویراستار (ویراستار ناشر) اثر را پیش ناشر میبرد، ناشر با خیال راحت آن را میپذیرد. در واقع، ویراستار غربی از طرف ناشر اختیار تام دارد. البته در کشور ما هم ناشر در بسیاری موارد متکی به نظری است که ویراستار به او میدهد.
اما تفاوت این دو وضعیت آن است که در مورد اخیر، ویراستار که در کسوت ارزشیاب ظاهر میشود از ساخت و محتوای اثر چیزی نمیداند و از سیر تکوین آن آگاه نیست و همین موضوع سبب میشود که گاه نتواند قاطع و درست نظر دهد.
ویراستاری که از ابتدا کنار نویسنده است و پابهپای او پیش میآید، چهبسا مدت زیادی در بحثوجدل بر سر اثر بگذراند، بدون اینکه اصلاً ناشر در جریان کار باشد. خبرنداشتن ناشر از این مورد خاص سبب پرداختنکردن حقوق ویراستار نیست. ناشر میداند که ویراستارش تماموقت مشغول شکار نویسندگان برتر یا در بحثوجدل بر سر اثری است که قرار است با آمادهشدن آن ناشرش را خوشحال کند.
الزامات ویرایش داستان
ویرایش داستان الزامات خاص خود را دارد. مسلماً بسیاری از کارهایی که در آمادهسازی آثار غیرداستانی انجام میشود، برای داستان هم لازم است؛ اما آنچه در داستان ضرورت اساسی دارد، ساختار ابداعیِ آن است.
برای مثال، کسی که میخواهد کتابی دربارهٔ فیزیک یا جامعهشناسی تألیف کند، با نگاهکردن به ساختار چند کتاب انگلیسی یا فرانسوی در این زمینه میتواند به ساختاری نسبتاً مطلوب برای نگارش چنین کتابی دست یابد. نمیخواهم بگویم که این کار درمورد اثر ادبی صورت نمیگیرد. اتفاقاً بسیاری از ژانرهای ادبی و فرمهای داستانی قطعاً از همین راه وارد ایران شدهاند. چیزی که میخواهم بگویم، آن است که این الگوگیری و انتقال در حوزهٔ داستان بهمراتب دشوارتر از سایر حوزههاست. به همین علت است که ما ویراستارانی که بتوانند عیبها و نقصهای داستان را پیدا کنند و راه اصلاح آنها را به نویسنده بگویند، بسیار کم داریم. ویراستاران ما عمدهٔ کارشان در سطح جمله است و بهندرت به ساختار کلی اثر وارد میشوند.
در حال حاضر، شاید بتوان کارگاههای داستاننویسی را نزدیکترین فعالیت به نوع غربیِ ویرایش داستان دانست. در یکی از هماندیشیهای انتشارات فنی ایران با عنوان «ویرایش داستان» که بهکوشش مژده دقیقی برگزار شده بود، حسین سناپور شرح گویایی از چگونگی شکلگیری داستان در کارگاهش داد:
طرح اولیه ارائه میشود، فرد موردنظر داستان را مینویسد، شرکتکنندگان کارگاه آن را میخوانند، نظر میدهند، قوت و ضعف نظرها بررسی میشود، نویسنده به بازنویسی داستان میپردازد و این فرایند تحت هدایت مدرس کارگاه ممکن است چند بار تکرار شود.
این دقیقاً همان کاری است که در تعامل میان ویراستار و نویسندهٔ داستان باید انجام شود؛ همان گونه که در اروپا و آمریکا میشود؛ با این تفاوت که در اینجا تعامل جمعی است و جنبهٔ تعلیمی قضیه نیز مطرح است.
اتفاقاً در همین جلسه، محمدرضا جعفری، مدیر نشر نو، به شرح تجربهای پرداخت که گرچه کاملاً همان چیزی نیست که از همکاری ویراستار با نویسندهٔ غربی حاصل میشود، کاری است نزدیک به آن، که اگر بین داستاننویسان و ویراستاران ما هم رایج شود، به نفع این جریان خواهد بود. این تجربه مربوط میشد به زمانی که جعفری مشغول انتشار رمانهایی از زندهیاد اسماعیل فصیح بوده است.
جعفری ضمن خواندن این داستانها، از جمله ثریا در اغما، به این نتیجه میرسد که لازم است برخی تغییرات (تغییرات ساختاری، نه زبانی) در آنها صورت گیرد. مسلماً فصیح نیز مانند هر نویسندهٔ دیگری مایل به دستکاری در ساختار داستانش نبوده؛ اما دلایل و توجیهات ادبی و بعضاً فرهنگیِ جعفری او را متقاعد به برخی جابهجاییها و حذف و اضافات میکند. البته تا آنجا که من اطلاع دارم، جعفری مدتها با فصیح محشور بوده و بهاصطلاح با جهان ادبی او آشنایی داشته است و اتفاقاً این دقیقاً همان رابطهٔ همدلانهای است که باید میان داستاننویس و ویراستارش برقرار باشد.
کتابی مفید برای ویراستاران ایرانی
یکی از کتابهایی که خواندنش برای ویراستاران و ناشران کشور ما مفید است و بهخصوص دامنه و تنوع کار ویراستار را نشان میدهد، ویرایش از زبان ویراستاران (کتاب مهناز، ۱۳۸۹) است. من این کتاب را در گاهنامهٔ ویراستار (انتشارات فنی ایران، پاییز۱۳۹۲) معرفی کردم و در اینجا بیمناسبت نیست که قطعهای از آن را نقل کنم:
از آنجا که ویراستار در منتشرشدن یا نشدن اثر نقش مهمی دارد، آشنایی با او مهم است. اما چگونه میتوان در جامعهٔ شلوغ علمی و ادبی با ویراستار آشنا شد؟ نویسنده هرقدر با ویراستاران بیشتری آشنا باشد، حمایتشدگی بیشتری احساس میکند. آشنایی با ویراستاران یعنی داشتن شانس بیشتر برای انتشار اثر و مهمتر از آن، ارتقای اثر پیش از انتشار.
یکی از جاهای مناسب برای آشنایی با ویراستاران همایشهای علمی، ادبی و هنری است. اتفاقاً ویراستاران فقط برای بهرهمندشدن از دستاوردهای نو به چنین محفلهایی نمیروند، میروند تا شاید بتوانند نویسندگان جدیدی صید کنند و به فهرست انتشاراتی خود بیفزایند. نویسندگان، بهخصوص نوپاها، نباید از فایدهٔ همایشها غافل شوند. اینجا بهترین جا برای پیداکردن ویراستاران یا کارگزاران مناسب و گذاشتن قرارهای ملاقات بعدی با آنان است… . توصیه میشود اگر طرح پیشنهادی دارید، آن را با خود به این مجامع ببرید، شاید فرصتی پیش بیاید و بتوانید آن را به ویراستاری بدهید (ویراستار، ص۹۹).
در جای دیگر از این نوشته آوردهام:
ویرایش صوری (فنی) و زبانی برای هر نوشتهای لازم است و در آن تردیدی نیست؛ اما ویراستن متنی که اشکال اساسی (ساختاری یا محتوایی) دارد، بیفایده است. نمیخواهم بگویم که این نوع ویرایش (ویرایش کلان) در ایران انجام نمیشود؛ اما باید بگویم که بسیار کم است و ویراستاران ما کمتر به آن وارد میشوند.
البته این نوع ویرایش در مقایسه با ویرایش صوری و زبانی که ضوابط نسبتاً مشخص و جاافتادهای دارد، دشوارتر است و نیاز به تواناییهای دیگری دارد.
در فصل «ویرایش برای بازار کتاب مسیحیان» که به ویرایش کتابهای اخلاقی و مذهبی میپردازد، ویراستار شرح میدهد که با کتابی به نام راهی به روشنایی چگونه رفتار کرده است. این کتاب غیرداستانی، در چند فصل شرح میداده که چگونه باید با هر نوع اعتیادی مبارزه کرد. اولین فصل کتاب شرح زندگی آدمی الکلی است که ویراستار معتقد بوده بهتر است در جایگاه آغازین نباشد. ویراستار نظرش را با نویسنده در میان میگذارد و میگوید آوردن شرح زندگی یک استاد دانشگاه الکلی در فصل اول برای کتابی که نهفقط به اعتیاد به الکل بلکه به انواع اعتیادها میپردازد، مناسب نیست و ممکن است تصور نادرستی از کتاب بدهد. باید توضیح بدهم که فصلهای چندگانهٔ این کتاب به اعتیادها و از جمله وسواسهای گوناگون میپرداخته (آدمهای مقرراتی، آدمهای معتاد به کار و آدمهای شکمباره). ویراستار به نویسنده پیشنهاد میکند که این فصل را از آغاز کتاب بردارند و فصلی دیگر را به جای آن بگذارند. نویسنده میپذیرد و کتاب با فصلی آغاز میشود که به شرح زندگی جوان تازه نامزدکردهٔ معتاد به کاری میپردازد که حاضر نیست لحظهای از رایانهاش دور شود و به نامزدش توجه کند.
ویراستار نقل میکند: «اگر من که ویراستار کتاب بودم، اجازه میدادم کتاب با همان حکایت استاد الکلی آغاز شود، مطمئناً بعضی از خریداران بالقوهٔ آن فقط نگاهی به صفحهٔ اول میانداختند و بهاشتباه گمان میکردند که صرفاً برای الکلیهاست و آن را سر جایش میگذاشتند و میرفتند. به این ترتیب، ۷۰درصد از مخاطبان خود را از دست میدادیم.»
قابلیتی که چنین ویراستاری را به فکر اینگونه جابهجاییها میاندازد، نه مربوط به ویرایش صوری است و نه ویرایش زبانی، بلکه برخاسته از شناخت عمیق از فرهنگ جامعه و مصداقی از ویرایش ساختاری است (ویراستار، ص۱۰۱).
در ۲۶مهر۱۳۹۶ نشستی با عنوان «ویرایش ادبیات داستانی تألیفی» در انتشارات فنی ایران برگزار شد. مژده دقیقی، محمدرضا جعفری، حسین سناپور و محمد حسینی، در این نشست به جایگاه ویرایش محتوایی در ادبیات داستانی ایران پرداختند. گزارش این نشست را در ادامه از نظر خواهید گذراند:
جایگاه ویرایش محتوا در ادبیات داستانی | گزارش نشست ویرایش ادبیات داستانی تألیفی
بهگزارش خبرگزاری مهر، در سیامین جلسه از سلسله هماندیشیهای ویرایش، محمدرضا جعفری و حسین سناپور و محمد حسینی به بررسی تاریخی جایگاه ویرایش داستانی و ویراستاری در ایران پرداختند و بهتفصیل دربارهٔ جایگاه ویرایش محتوایی در ادبیات داستانی سخن گفتند.
ویرایش داستان یک بدهبستان فکری میان نویسنده و ویراستار است
در ابتدای این نشست، مژده دقیقی بهعنوان مدیر جلسه، سوالاتی از این دست مطرح کرد:
- ویرایش داستان چه تفاوتی با ویرایش سایر متون دارد؟
- ویراستار داستان باید چه نقشهایی را بر عهده بگیرد و چه ویژگیهایی داشته باشد؟
- آیا همکاری با ویراستار در خلاقیت نویسنده تأثیر مثبت دارد؟
او گفت: ویرایش داستان فراتر از ویرایش زبانی، فنی و… است. میشود گفت یک بدهبستان فکری میان نویسنده و ویراستار است و تجربهٔ ویرایشی نامتعارفی است. متفاوت است؛ چون پای تخیل و نوشتن خلاق در میان است و خلاقیت در همهٔ سطوح، از زبان داستان تا طرح و روایت، نیازمند نگاه ویرایشی متفاوتی است.
وی با بیان اینکه تنها با شکلگرفتن رابطهای سازنده میان نویسنده و ویراستار است که خلاقیت نویسنده شکوفا میشود، افزود: زمانی که نویسنده بهجای اصلاح، بهسمت بازاندیشی اثر و بازآفرینی هدایت میشود، ویرایش بهصورت فرایندی سازنده درمیآید که به متن موجود ژرفا و غنا میبخشد و آن را به کمال مطللوب نزدیک میکند. نشرهای توسعهیافته، مدیون ویراستاران بزرگی است که در دورهای، رابطهٔ داستاننویسی و ویراستار را دگرگون کردهاند و تأثیری ژرف بر جهان ادبیات بر جای گذاشتهاند.
ویرایش داستان امری مکانیکی نیست
در ادامه محمدرضا جعفری، مؤلف فرهنگ فشرده، دربارهٔ تجربهٔ کاری خود در این حوزه و تعاملات خود در ویرایش داستانهای نویسندگانی مانند نادر ابراهیمی، اسماعیل فصیح، احمد محمود، رضا براهنی و… گفت: در آن سالها برای من مهم بود که ابتدا به کشف ساختار اثر دست بزنم. لذا در نثر نویسنده دست نمیبردم، تکهکلامهای او را کشف میکردم و ضرورت داشت در تکنیک و طنز نویسنده دخالتی نداشته باشم. ویرایش داستان یک امر مکانیکی نبوده و نیست که محور آن را بهکاربردن درستنویسی در فارسی تفسیر کنیم.
وی دربارهٔ نقش خود در ویرایش کتابهایی همچون ثریا در اغما، آواز کشتهشدگان و… نیز سخن گفت. جعفری که نقش مهمی در انتشار کتابهای طلایی انتشارات امیرکبیر داشته است، در ادامه جایگاه ویرایش در کشور را مناسب ندانست و گفت امروزه نواقصی را در کتابها میبینم:
- گفتوگوها کشدار است؛ در حالی که ایجاز حرف نخست را در دنیای امروز میزند؛ لذا توصیف زائد دیگر جایگاهی ندارد.
- اشتباهاتی ناشی از جهل در کتابها دیده میشود؛ مانند سمفونی باخ. نه نویسنده و نه ویراستار نمیدانستهاند باخ سمفونی ندارد. اشتباهات لپی و غلطهای املایی و انشایی، معضلات دیگری است که باید توجه ویژهای به آن کرد.
نویسنده باید عیب داستان خود را بشنود و بداند
حسین سناپور هم در این نشست با بررسی تأثیر کارگاههای ادبی در ویرایش، دربارهٔ دلایل کمرنگبودن جایگاه ویرایش در ایران گفت: نکاتی که آقای جعفری به آن اشاره کردند، جای تأمل دارد. هر نویسندهای به بازخوانی نیاز دارد. او باید عیب داستان خود را بشنود و بداند. آنچه دربارۀ اسماعیل فصیح و… گفته شد، تأکیدی بود بر نقش مهم ویراستار.
با این حال، در ایران ما با دو چالش روبهروییم: نخست اینکه بسیاری از ناشران ما حرفهای نیستند تا جایگاه ویراستار را بدانند و برای حرفهایشدن قطعاً نیازمند تیراژ زیاد، بهترشدن وضعیت کتابخوانی و… هستند. اما چالش دوم افراد حقیقیاند.
وی تقدس ادبیات و شهودیدانستن آن را یکی از عوامل مقاومت در برابر ویرایش خواند و افزود: زمانی که بیست سال قبل کلاسهای ادبی شکل گرفتند، مخالفانی داشتند. گرچه مخالفان کم شدهاند، هنوز عدهای معتقدند نباید نظر دیگران در تولید یک داستان دخیل شود. آنها معتقدند داستان محصول خلاقهٔ نویسنده است.
اما چرا این تصور وجود دارد؟ پیشینهٔ مذهبی ما و سنتهای ما عنوان میکند که کتابهای مقدس یکباره و بهصورت شهودی نازل شدهاند. این نگاه مذهبی سبب شده تا تصور ما از ادبیات و شعر هم همین باشد. برای مثال، هیچ شاعری در مصاحبهاش از بازنویسی شعر و چندمرحلهایبودن خلق این اثر سخن نمیگوید. همه معتقدیم که ادبیات ناگهانی و در قالب کشفوشهود خلق میشود. در این راستا، هرجور دخالتی در این متن دخالت عامل بیگانه تلقی میشود.
چرا پیش نمیرویم؟ گزارشی از نشست ویرایش ادبیات داستانی تألیفی
بسیاری از مخالفان ویرایش، نویسنده را بر متن برتری میدهند. به همین دلیل میگویند اگر کسی در ساخت داستان دخالت کند، اثر دچار ناخالصی خواهد شد و این ردپای ویراستار یا استاد سبب میشود که منتقد نتواند ردپای اندیشههای نویسنده را دنبال کند؛ لذا تفکر قالب رجحان نویسنده به متن است. در حالی که اگر اندیشهای خلق و توسعه بیاید، از متن است. به همین دلیل گاهی میبینیم نویسنده ترجیح میدهد اثر ناقص باشد؛ اما برای خود او باشد.
وی در انتهای سخنانش دربارهٔ نقش کارگاهها و کلاسهای ادبی در حوزهٔ ویرایش سخن گفت و آن را عامل مؤثری دانست؛ چراکه اثر در حین نوشتهشدن ویرایش میشود و از عقل جمعی بهره میبرد.
جایگاه ادبیات در ایران کنونی خوب نیست
محمد حسینی جایگاه ادبیات در ایران کنونی را نامناسب دانست و عوامل آن را فعالیت ناشران متعدد و اهدای جوایز خصوصی و دولتی خواند.
سرویراستار نشر ثالث ضروری دانست تعریف درستی از ویراستار را به مخاطبان ارائه کند: قاعدتاً یک کتاب را نویسنده مینویسد و نقش ویراستار ارتقای کیفی یک اثر است. ویراستار ۲۰ تا ۲۵درصد در بهبود کیفی یک کتاب نقش دارد؛ پس آن را دگرگون نمیکند. با این حال نباید فراموش کنیم این نقشی است که ویراستاران در غرب دارند: آنها مشاورند و بعید میدانم وقت خود را صرف غلطگیری کنند.
این نویسنده به بررسی جایگاه ادبیات در ایران پرداخت و به بحرانهای دههٔ شصت و هفتاد در انتخاب و انتشار اثر اشاره کرد؛ اما در ادامه، تأثیر آن را بر تولید اثر ادبی فاخر کتمان نکرد و گفت: در گذشته یک مؤسسهٔ انتشاراتی هیئتتحریریهای داشت که یا اثری را میپذیرفت یا رد میکرد. حالت سوم رأی مشروط بود. بهواسطهٔ این رأی یک نویسنده با شنیدن آرای کارشناسان، طی شش ماه تا یک سال اثر را بازنویسی میکرد. با گذشت این سالها اوضاع نشر بهبود پیدا کرد و فضا برای حضور نویسندگان فراهم شد.
طبق آمار سال قبل ما بیش از ۱۳هزار ناشر و کمتر از ۲هزار کتابفروشی داریم. همین آمار نشان میدهد که جریان نشر ما حرفهای نیست. در این میان چند جایزهٔ محدود و حرفهای وجود داشت که تبدیل به جوایز متعدد با کارشناسیهای نامعتبر شده است. در همین راستا روند ویرایش که پیشتر صورت میگرفت، از بین رفته است، آثار گزیده انتخاب نمیشوند و مخاطب با خواندن کتاب بیکیفیت تصور میکند میتواند قدم در این راه بگذارد.
رقابت ناسالم، تعریف و تمجید بیدلیل، آمار دروغ ناشران از چاپ کتاب از دیگر آسیبهایی بود که این سخنران برشمرد و گفت: در این چرخه، بازنویسی حذف میشود، ناشر به تحریریه نیاز ندارد و افراد برای تدوین یک اثر یک سال وقت نمیگذارند. به همین سبب جریان ویرایش محتوایی و نقش مشاورهٔ ویراستار نیز تخریب میشود.
دربارهٔ الهام و ویرایش شعر | گروس عبدالملکیان در گفتوگو با ایسنا
گروس عبدالملکیان در گفتوگویی با خبرگزاری ایسنا در ۱۳مهر۱۳۹۲ دربارهٔ ویرایش و جایگاه ویرایش در شعر سخن گفت.
از نظر او، ویراستاری از مقولاتِ مرتبط با خودآگاه شاعر است. به هر حال، شاعر پیش از تألیف اثر، هنگام تألیفِ اولیهٔ شعر و همچنین پس از آن، از مقولهٔ خودآگاه به اَشکال متنوع استفاده میکند که بحثش مفصل است. ولی دربارهٔ اهمیت خودآگاه بهتر است به این قضیه توجه کنیم که از گذشته تاکنون تعاریف و گزارههای متنوعی به این دوگانگیِ خودآگاهناخودآگاه اشاره کردهاند.
مثلاً عطار دربارهٔ دو وجه جوششی و کوششیِ شعر صحبت میکند. یا پل والری، شاعر و نظریهپرداز سمبولیست فرانسوی، به این مقوله اشاره میکند که مصرع ابتداییِ یک شعر هدیهٔ خدایان است و اتفاقاً منظورش این است که تنها مصرع ابتدایی یک شعر هدیهٔ خدایان است و بهواسطهٔ جذبه و الهام در دست شاعر قرار میگیرد و اتفاقاً پس از آن، نقشِ شاعر بسیار مهم است که با تسلطش بر چهارچوبهای شعر و مؤلفههای یک اثر ادبی، با آن بازی میکند.
تمامی مکاتب و جریانهای ادبی دو وجهِ ناخودآگاه و خودآگاه را بهعنوان دو بال برای خلق یک اثر هنری پذیرفتهاند؛ اما یکی از تفاوتهای اساسیِ این جریانهای شعری، در نقش و جایگاهِ متفاوتی است که به دو وجه ناخودآگاه و خودآگاه میدهند.
به هر حال، کسانی که گمان میکنند شعر، الهامِ صرف است، کاملاً به خطا رفتهاند؛ چون همان طور که اشاره کردم، مقولهٔ خودآگاه در مسیر زندگیِ شعریِ شاعر، در زمان خلق اولیهٔ یک اثر و سپس بهعنوان منتقد و ویراستار آن اثر، نقش بسیار مهمی را ایفا میکند. یعنی بهتر است بگویم که غالبِ شاعران بزرگ ادبیات، منتقدان بزرگی در درون خود داشتهاند که دستکم کار خودشان را تحلیل، واکاوی و ویرایش میکرده است.
ویرایش شعر چیست؟ | احمد پورصدری در وبنوشت ویرایه
احمد پورصدری بهتاریخ ۱۰مهر۱۳۸۸ در وبنوشت ویرایه از ویرایش شعر گفته است.
اینکه شعر را نیز میتوان ویرایش کرد یا نه، شاید پاسخهایی داشته باشد که ممکن است هیچ اتفاقنظری در آنها نباشد. اما اگر ویراستار را منتقدی بدانیم که با نگاه منتقدانهٔ خود چندوچون متنی را بررسی میکند، میتوان تاحدودی در شعر نیز به جنبههایی از ویرایش قائل شد. بهطور کلی، ویرایش شعر بهویژه در ایران چندان رایج نیست. علت این مسئله را میتوان تخصصیبودن حوزهٔ شعر و تفاوتهایی که میان ذوق شاعر و دیگران ممکن است وجود داشته باشد دانست. اما دستبهقلمبردن در حوزهٔ شعر و شاعری، دربایستهایی دارد که باید به آنها پرداخته شود.
اگر بپذیریم که شعر تصویرآفرینی با واژههاست و شاعر نقاش چیرهدست زبان است، بهخوبی درخواهیم یافت که ویرایشکردن شعر کار هرکسی و بهتعبیری بهتر، کار هر ویراستاری نیست. شعر گونهٔ ادبی و ارتقایافتهتر زبان است. نمیتوان مانند یک متن ساده و غیرادبی با آن رفتار کرد. ممکن است ویراستاری در ویرایش متن، بسیار توانمند بوده باشد؛ ولی این بدان معنا نیست که همان شخص بتواند شعری را نیز ویرایش کند.
تفاوتهای شعر و نثر
برای اینکه چندوچون این مسئله تاحدودی روشن شود، ناگزیر باید به برخی تفاوتهای شعر و نثر پرداخته شود تا با درنظرگرفتن این تفاوتها و ویژگیها، نوع ویرایش شعر و حدود آن و همچنین قابلیتهای ویراستار آن مشخص شود. برخی از این تفاوتها و ویژگیها به شرح زیر است:
۱. وزن شعر و عناصر موسیقیایی
نخستین تفاوتی که میان شعر و نثر خودنمایی میکند، وزن شعر و عناصر موسیقیایی آن است. وزن برآمده از ترکیب حروف و امتداد ادای آنهاست. امتداد تلفظ حروف و ترکیب صامتها با مصوتها، هجاها را به وجود میآورد و هجاها با تلفیق و ترکیبهای خود، به یاری عناصر موسیقیایی دیگر، به وزن شعر منجر میشوند و کاربردهای هنری پیدا میکنند. تشخیص وزن شعر از راه شنوایی و بهوسیلهٔ گوشهای تربیتیافته امکانپذیر است. شاخصههای موسیقیایی در شعر، تنها به وزن ختم نمیشود؛ عناصری مانند ردیف، قافیه، گونههای جناس، تکرار و… را نیز در بر میگیرد که هرکدام ویژگیهایی دارد.
۲. استفاده از عناصر خیالآفرین
تفاوت دیگر شعر با نثر، استفاده از عناصر خیالآفرینی است. در شعر، عناصری به کار گرفته میشوند که بهوسیلهٔ آنها تصاویر ادبی خلق میشود. تصاویر ادبی همان ایماژهایی هستند که حاصل تفکر و تخیل شاعر است و شاعر در ضمن آن، همان گونه که گفته شد، زبان را نقاشی میکند و واژهها را از کاربردهای معمول و عادی خود دور کرده، به دنیایی دیگر وارد میکند و در آن، بهگونهای دیگر، به آنها امکان زندگی میدهد. این عناصر خیالآفرین عبارتاند از: تشبیهها، استعارهها، کنایهها، ایهامها و عناصر دیگری که در این زمینه دخیلاند.
این عناصر تا حدودی در گونههایی از نثر هم امکان نقشآفرینی دارند که بنا به زمینهٔ نوشتار و سبک و توانایی نویسنده متغیرند؛ اما واردکردن این عناصر در هر متنی خطاست و نشاندهندهٔ سبکآشوبی نویسنده است.
۳. هنجارگریزی
شاید در حد یک شاخصهٔ کلی، بتوان به این تفاوت هم اشاره کرد که شعر اصولاً هنجارگریزیهایی دارد که رعایتکردن آنها چه بسا آن را هنریتر هم میکند. در حالت کلی، شعر عرصهٔ دخلوتصرف در زبان است. در برخی مواقع، این دخلوتصرفها با معیارهای دستورزبان سازگار هم نیست؛ اما گونهای جسارت هنری در بهوجودآمدن آنها مؤثر است که از هرکسی برنمیآید.
بنابراین در ویرایش شعر، همهوقت نمیتوان از دریچهٔ دستورزبان به قضیه نگاه کرد. شعر دستورزبان دیگری نیز به نام معانی و بیان دارد که جنبههای هنری واژهها و جملهها و متن را توجیه میکند؛ اگرچه این توجیهها گاه از نظر دستوری لغزشهایی داشته باشد.
بایستههای ویراستار شعر
تفاوتهای شعر و نثر در این دوسه مورد کلی خلاصه نمیشود. هرکدام از این دو گونه، ویژگیهای فراوانی دارند که در مباحث بعدی به آنها پرداخته خواهد شد. در اینجا، هدف بیان نکتهای بود که اگر قرار است ویرایش را به عرصهٔ شعر و شاعری بکشانیم، ویراستار چنین متنی باید چه ویژگیهایی داشته باشد. آیا ویراستاری که دانش کافی ادبی ندارد و با ذوق هنری بیگانه است، صرفاً با تکیه به قواعد دستوری، میتواند از عهدهٔ ویرایش یک شعر که اثری کاملاً هنری است برآید یا نه؟
در پاسخ به پرسش بالا، نکات زیر شایستهٔ یادآوری است:
۱. همان گونه که بهاشاره گذشت، توجه به عناصر هنری، در ویرایش شعر بسیار اهمیت دارد. ویراستاری که به این کاربردهای هنری آشنا و آگاه نیست، حتی ویراستاری که اهل ذوق و ادب نیست، نمیتواند از عهدهٔ ویرایش شعری برآید.
۲. ویراستار شعر باید شعرشناس باشد، وزن را بهدقت و ظرافت تشخیص دهد، زیباییهای هنری شعر را دستکاری نکند، به کارکرد واژهها و ترکیبها و تعابیر دقت کند.
۳. غیر از این مواردی که بیشتر جنبهٔ ادبی دارند، ویراستار شعر باید از شعر درک درستی نیز داشته باشد. کسی که از بُن با شعر مخالف است، اگر شعرشناس و ویراستار نیز بوده باشد، صلاحیت دستبردن در شعر را ندارد؛ چراکه برخورد غرضورزانه با هر متنی، بهویژه با شعر، هویت علمی و ادبی آن را مخدوش میکند. همان گونه که بارها تأکید کردهایم، یکی از گوهرهای بیبدیل شخصیت ویراستار، بیطرفانهبودن او در برخورد با متن است. ویراستار نباید خود را مقابل متن قرار دهد و با آن متعصبانه به ستیزه برخیزد؛ بلکه باید با دقت و مراقبت همسو و همجهت با متن حرکت کند.
۴. اگر ویراستار ذوق ادبی نداشته باشد و متن ویرایشی او نیز شعر باشد، بدون توجه به کارکرد هنری عناصر شعری، ممکن است شخصیت واژهها و تعبیرها را مخدوش کند و جنبههای هنری آن را از کار بیندازد.
نمونهای از اثر قلم غلطتراش ناشاعر شعرنشناس
چندی پیش، نخستین دفتر شعری شاعری جوان را مطالعه میکردم که با هنرآفرینی و با زیبایی چشمگیری چاپ شده بود. با مرور شعرهای او، از بیشتر شعرها، صدای دو نوع احساس و عاطفه شنیده میشد. بیشک یکی از آن صداها که قویتر هم به گوش میرسید، صدای احساس شاعر بود؛ اما صدای دیگری هم شنیده میشد که صدای ناخوشآهنگ کسی غیر از شاعر بود.
آن صدای کمرنگ و ضعیف، اگرچه در امتداد صدای شاعر گم میشد، شعر را از یکدستی انداخته بود. صاحب چنین صدایی شاعر به نظر نمیرسید و شعرشناس هم نبود و آنگونه که میشد پی برد، مایهای از ذوق ادبی هم نداشت. اینها را میشد واقعاً از چندزبانی شعرها فهمید. در نظر بگیرید شعری دو شاعر داشته باشد! یا بدتر از این، یکی از آن دو ناشاعر و شعرنشناس هم باشد.
حتم دارم که چنین کسی که صلاحیت اصلاح شعری را نداشته است، قلم غلطتراش خود را ناجوانمردانه بر شعرشعر دفتر آن شاعر نهاده و بهگمان خود آن را ویرایش کرده است. در ویرایش او، احساس و عاطفهٔ شاعر دستکاری و در نهایت، چندزبانی بر شعر او حاکم شده بود. چنین ویرایشی خطاست و چنین ویراستاری ویراستار متنهای ادبی و بهتعبیری عالمانه و رایج، مصحح نسخههای شعری نیز نمیتواند باشد.
ویراستار رقیب مؤلف نیست | گفتوگوی مشروح با کامران فانی
کامران فانی در گفتوگویی مفصل با خبرگزاری مهر بهتاریخ ۱شهریور۱۳۸۸ از ویرایش متون ادبی گفته است. او معتقد است با اینکه ویراستار در متن مؤلف دست به دخلوتصرف میزند، در نهایت همکار مؤلف محسوب میشود. کامران فانی، مترجم و ویراستار و فرهنگنویس، با ذکر تاریخچهای از ویراستاری در ادبیات ایران گفت ویراستاری اصولاً در تاریخ نشر کتاب در ایران امر تازه و جدیدی است. در گذشته ویراستار بهمعنای امروزی وجود نداشت و به ویراستاری، تذهیب و به ویراستار مذهّب میگفتند.
عمر ویراستاری در ادبیات معاصر ایران پنجاه سال است
ویراستاری بهمعنای امروزی تاریخی پنجاهساله در ادبیات ایران دارد و با تأسیس مراکز فرهنگی مانند مرکز ترجمه و نشر کتاب فرانکلین که بهطور جدی روی ارکان نشر از جمله ویراستاری برنامهریزی کرده بودند، مسئلهٔ ویرایش کتابها جدی گرفته شد. این مراکز این فرهنگ را ایجاد کردند که کتاب نباید صرفاً نوشته و روانهٔ چاپخانه شود؛ بلکه لازم است قبل از چاپ ویرایش شود.
در سی سال اخیر اکثر ناشران، حتی ناشران کوچک، مسئلهٔ ویرایش را مورد توجه قرار دادهاند و دیگر کمتر کتابی بدون ویراستاری به چاپ میرسد و میتوان گفت در این دوره، گام بلندی برای برنامهریزی مدون در زمینهٔ ویراستاری برداشته شده است.
در ویرایش آثار تألیفی کمکار بودهایم
ویرایش به دو دستهٔ ویرایش کتابهای تألیفی و ترجمهای طبقهبندی میشود که در تاریخ ویرایش ادبیات معاصر ایران، تمرکز بیشتر بر ویرایش آثار ترجمهای بوده است. به همین دلیل در حوزهٔ ویرایش آثار ترجمهای، تجربههای خوبی داریم و طی سالها، ویراستاران بزرگی به ویرایش اینگونه آثار پرداختهاند؛ اما دربارهٔ آثار تألیفی بهویژه در حوزهٔ ادبیات، کمتر فعال بودهایم؛ تا جایی که آثار ادبی کمتر درگیر آفرینش و خلق هنری بودهاند.
در حوزهٔ تحقیق، کار ویراستار راحتتر است؛ ولی مسئلهٔ اصلی ما دربارهٔ ویراستاری آثار ادبی (داستان و شعر) است که متأسفانه در این حوزه کمکار بودهایم. به کمتر رمان یا کتاب شعری برمیخورید که بهدقت ویراستاری شده باشد. در این زمینه ویراستار حرفهای هم خیلی کم داریم.
آیا ویراستار همان مشاور است؟
در زمینهٔ داستان بیشتر اینگونه بوده که ناشر کتابی را که به او داده میشود، به یک نفر که بیشتر نقش مشاور را دارد، میسپارد و او داستان را میخواند و اظهارنظر میکند که داستان خوبی است و میتواند مخاطب را جذب کند یا خیر. سپس ناشر با شمّ خود تشخیص نهایی را میدهد که کار پرفروش میشود یا خیر و در این روند، کمتر کسی در نقش ویراستار حرفهایِ رمان و داستان ظاهر میشود. این جریان بیشتر کارشناسی اثر از لحاظ موفقیت در میزان فروش است، نه ویراستاری.
ویراستاری داستان از هر نوع ویرایشی سختتر است. ویراستار رمان باید به چند نکته توجه کند:
- ساختار رمان، محکم و استوار و قابلقبول باشد؛
- پیرنگ داستان واقعهای جذاب و اقناعکننده باشد؛
- شخصیتپردازیها و توصیف و تحلیل شخصیتها درست باشد و اینکه شخصیتها رابطههایشان درست و هرکدام در جایگاه خودشان باشند؛
- فضاسازی داستان درست باشد.
ویراستار پس از طی این مراحل، سرانجام به زبان میپردازد. زبان در آثار تحقیقی در همین حد که مفهوم و گویا باشد، کافی است؛ ولی در هنر داستان و شعرنویسی، زبان خودش هدف است که بسیار اهمیت دارد. ویراستار باید به این موضوعات دقت کند که زبان با فضای داستان همخوانی داشته باشد، زبان گفتوگوها جاافتاده و صحیح باشد. ویراستار در جاهایی حتی پیشنهاد حذف و تغییر و جابهجایی میدهد.
ویراستار همکار مؤلف است؛ نه رقیبش
علیرغم امکان دخلوتصرف ویراستار در کتاب، وی همکار مؤلف است، نه رقیب او. در هر صورت داستان متعلق به داستاننویس است و ویراستار به او کمک میکند. ویراستار بهنوعی یک خواننده است. او خوانندهٔ خصوصی رمان است. او تشخیص میدهد خواننده در چه شرایطی، از خواندن این کتاب بیشتر راضی خواهد بود و به نویسنده کمک میکند تا رابطهٔ بهتری با خوانندگانش برقرار کند.
ویراستار باید کتابخوان باشد
برای ویراستار حرفهای خیلی مهم است که کتابخوان باشد و انتظار خواننده از داستان را بداند. از آنجا که نویسنده دربارهٔ کتاب خودش هرگز نمیتواند نقش خوانندهٔ صرف را داشته باشد، چراکه او نقش آفریننده دارد و در نسبت با کتاب او نقش تولیدکننده را دارد نه مخاطب، پس ویراستار بهترین کسی است که میتواند از دیدگاه مخاطب به اثر نگاه کرده، نظرش را به نویسنده منتقل کند تا در نهایت اثر خوانندهٔ درست خودش را پیدا کند. نقش ویراستار آنقدر مهم است که حتی اثری که در ابتدا مهم به نظر نمیآید، پس از اعمال نظرات ویراستاران میتواند به اثری موفق بدل شود.
ویرایش حرفهای هزینه میبرد
ما در ادبیات معاصرمان کمتر کتاب داستان یا شعری داشتهایم که با همکاری مؤلف و ویراستار به اثر جدیدی تبدیل شده باشد. یکی از دلایل آن هم این است که ویرایش حرفهای آثار زمان و هزینه میبرد که در ایران کمتر ناشری حاضر است آنها را بپذیرد. این مشکل بهویژه دربارهٔ آثار مؤلفان جوان که اتفاقاً بیشتر به ویرایش نیاز دارد، جدیتر است. اگر هم در مواردی میبینیم کتابی ویراستار دارد، این ویرایش بیشتر در حد ظاهری است و اینکه کتاب آمادهٔ چاپ شود.
در ویراستاری آثار ترجمهای، ویراستار دیگر با محتوای کتاب کار ندارد و هدف، بررسی دقت و صحت ترجمه است. در اینجا کار ویراستار مشخصتر است؛ ولی دربارهٔ تألیف اینگونه نیست و ویراستار نظر به محتوای کتاب دارد. ویراستاری به دو دستهٔ صوری که تا حدی با رسمالخط کار دارد و با نثر، و ویراستاری محتوایی که با محتوا کار دارد، تقسیمبندی میشود. در هر دو نوع، ویراستاری زبانی که کتاب را پیراسته میکند، وجود دارد. حال دربارهٔ آثار تالیفی همهٔ این کارها بر عهدهٔ ویراستار است که گاه ویراستاران مجزا این کارها را انجام میدهند و گاه وقتی یک ویراستار خیلی باتجربه است، همهٔ این موارد را شخصاً بر عهده میگیرد.
نقد شفاهی شعر نقش ویرایش را بازی کرده است
از قدیم اینگونه بود که در انجمنهای ادبی، جلسات شعرخوانی گذاشته میشد و آنجا اشعار نقد و بررسی شده، ایرادها گفته میشد و با اعمال نظرات صاحبنظران، کارها پختهتر و شیواتر میشد. این خود بهنوعی ویرایش شفاهی بود. ولی برای اینکه بتوانیم ادبیات تألیفی را چه در حوزهٔ داستان و چه شعر، از این وضع بیرون بیاوریم، لازم است به ویراستاری حرفهای بهای بیشتری داده شود.
پرسش: آیا تعامل ویراستار و مؤلف در حوزهٔ شعر سختتر از داستان نیست؟ آیا چون یک شاعر دنیای شعر را نسبت به خود خیلی شخصی میبیند، اعمال تغییر در اثرش را سختتر میپذیرد؟
بله! اینگونه است که شاعران دربارهٔ آثارشان سختتر برخورد میکنند و اثرشان را برگرفته از نوعی الهام و برگرفته از ناخودآگاه و فرزند عزیز خود میدانند و کمتر حاضر میشوند کسی در اثرشان دست ببرد؛ ولی این فرهنگی است که باید تغییر کند.
حافظ شعرهایش را ویرایش میکرده است
وقتی میبینیم شاعر بزرگی چون الیوت در برابر تغییرات و حذف شعرش توسط اُزرا پاوند جبههگیری نمیکند و میپذیرد که اعمال این تغییرات شعرش را زیباتر میکند، ما هم باید جریان ویراستاری حرفهای را بپذیریم. در قدیم پذیرش تغییرات در شعر بیشتر بود. نسخههایی از دیوان حافظ موجود است که نشان میدهد او شعرهایش را ویرایش میکرده و این نشاندهندهٔ این است که او نظر دیگران را میشنیده و آنچه را درست بوده، اعمال میکرده است.
البته ما دیدهایم که شاعران شعرشان را به دوستانشان میدهند تا بخوانند و اعمالنظر کنند و در این جایگاه مشکلی وجود ندارد؛ ولی وقتی به ویراستار رسمی میرسند، نظرات آنها را نمیپذیرند؛ در حالی که این برخورد اصلاً درست نیست و ما واقعاً به ویرایش آثارمان احتیاج داریم.
نمیتوان بهبهانهٔ ویرایش، نمایشنامهٔ شکسپیر را تغییر داد
پرسش: آیا میتوان کتاب نویسندگانی را هم که در قید حیات نیستند، مانند آثار نویسندگان فعلی ویرایش کرد؟
نه! در این موارد به این فرد اقتباسگر میگویند، نه ویراستار. اقتباسگر هم فردی است که آثار کهن را خلاصه میکند یا زبان آنها را کمی امروزیتر میکند تا مخاطب بهتر بتواند با اینگونه آثار ارتباط برقرار کند. هرگز نمیتوان بهبهانهٔ ویرایش، جملهای از نمایشنامههای شکسپیر را عوض کرد. نوع دیگری برخورد با متون قدیمی هم داریم که عنوان تصحیح دارد و جایگاه آن هم مشخص شود و به هیچ عنوان ویراستار نیست.
مرزهای تغییر متن در ویرایش کجاست؟ | نگاهی به درسنامهٔ «ویراستاران»
وقتی جایگاه نویسندهای در ادبیات تثبیت شده است، باید نثر او را همانگونه که بوده، نگه داریم. ضمن اینکه ویراستاری یک فعل توافقی بین مؤلف یا مترجم با ویراستار است که در غیاب مؤلف و مترجم نمیتوان در اثر او دست برد. مثلاً شاید در جاهایی، نثر صادق هدایت ایراد داشته باشد؛ ولی هیچکس نمیآید بهبهانهٔ ویرایش، در نثر او دست ببرد؛ مگر اینکه ویراستار مطمئن باشد در نسخهای که از اثر به جا مانده، غلط چاپی وجود داشته و مربوط به نثر نویسنده نبوده است که میتواند آن را اصلاح کند.
گاهی داستانهای بلند گذشته کوتاه میشوند. مثلاً سامرست موام معتقد بود دلیل اینکه بسیاری از آثار ادبیات جهان دچار طویلگویی شدهاند، این است که ویراستاری نشدهاند. او در کتاب ده رمان بزرگ، ده رمان بزرگ ادبیات جهان را خلاصه کرد تا بدون اینکه آسیبی به متن برسد، جذابتر و خواندنیتر بشوند. از آنجا که بیشتر نویسدگان قرن نوزده پاورقینویس بودند و از نوشتن این پاورقیها در روزنامهها و مجلات پول میگرفتند، تلاش میکردند کارهای بلندتری بنویسند. به همین دلیل کسی مانند موام معتقد است که میتوان این آثار را خلاصه کرد.
ویژگیهای نهضت ترجمه در قرون اولیهٔ بعد از ظهور اسلام
پرسش: ویراستاری بهمعنای دقیق آن، بیشتر پدیدهای شرقی است یا غربی؟
در صدر اسلام و بیشتر در قرون دوم و سوم، نهضت بزرگی ایجاد شد که به ترجمهٔ آثار یونانی، پهلوی و هندی به زبان عربی و فارسی میپرداخت. در آن دوره، مترجم نقش ویراستار را هم ایفا میکرد. پرکارترین مترجم ایرانی، حنید بن اسحاق که در زمان مأمون میزیست، چند شرط برای کارش قائل بود:
- مترجم باید به زبان مبدأ و مقصد مسلط باشد؛
- باید به موضوع متن ترجمه تسلط داشته باشد؛
- من ابتدا نسخهٔ اولیه را غلطگیری، تصحیح و ویرایش و سپس ترجمه میکنم.
این نشان میدهد که از آن دوران، در ادبیات شرق به مسئلهٔ ویرایش توجه شده است. اما در دورهٔ معاصرٔ وقتی ترجمهٔ آثار غربی رواج پیدا کرد، همان رویکرد به کار گرفته شد؛ بدین معنا که مترجمان، اکثراً ایرانیانی بودند که مدتی در خارج زندگی کرده بودند یا خارجیانی که مدتی در ایران ساکن بودند. آنها کتابهایی را ترجمه میکردند و سپس نویسندگان این متنهای ترجمهشده را بازنویسی میکردند تا به فارسی شیوا درآید. بازنویسی آثار تا دورهٔ مشروطه ادامه داشت و حتی محمدعلی فروغی در جایی گفته است که کتابهای اولیهاش را پدرش بازنویسی میکرده است.
دیگر کسی حاضر نیست اثرش را به بازنویسی بسپارد
ما میبینیم در دورهای، مترجم و نویسنده حتی حاضر بود اثرش را به شخص دیگری بدهد تا آن را بازنویسی کند؛ ولی امروز دیگر کسی حاضر نمیشود اثرش را به دست بازنویسی بسپارد و اگر ویراستاری بیش از حد در متن اصلی دست ببرد، حتماً با اعتراض نویسنده روبهرو میشود و میبینیم همکاری صمیمانه بین چنین ویراستارانی با نویسندگان وجود ندارد.
در ادبیات ایران، جایگاه ویراستار باید شناخته و تثبیت شود
من توصیه میکنم کتاب هنر ویرایش را که مصاحبه با یکی از برجستهترین ویراستاران ادبیات داستانی آمریکاست، همهٔ اهالی ادبیات بخوانند. مؤلف در این کتاب، خاطرات و تجربیات خود از پنجاه سال ویراستاریِ بیش از هزار رمان را مرور میکند. اینکه او چگونه با نویسندگان ارتباط برقرار میکرده که آنها نظرات او را میپذیرفتند، خیلی مهم است و ما هم در ایران نیاز داریم چنین رابطهای بین مؤلفان و مترجمان با ویراستاران برقرار کنیم.
لازم است در ادبیات ایران، قدر و جایگاه ویراستار شناخته و تثبیت شود. ناشران نباید به ویراستاری بهعنوان تفنن نگاه کنند. از لحاظ حقوق مادی هم باید بیشتر به ویراستاران توجه شود. این حرفهٔ مهمی است که باید تأمین مالی در آن وجود داشته باشد تا افراد بتوانند با ذهن آرام این شغل را ادامه دهند.
در حوزهٔ کتابهای آموزشی که ویراستاری آنها خیلی اهمیت دارد، بهدلیل اینکه نهادها و سازمانها ویراستاران را استخدام میکنند و حقوق ماهانه برای آنها درنظر گرفته میشود، کار برای ویراستاران راحتتر و امنتر است. چنین شرایطی باید در حوزهٔ ادبیات داستانی هم ایجاد شود تا کسانی که شمّ و علاقهٔ ویراستاری دارند، بتوانند بهطور حرفهای این عرصه را دنبال کنند.
درآمدی به تقسیمبندی ویرایش | عبدالحسین آذرنگ در کتاب بازاندیشی در مباحثی از نشر و ویرایش
عبدالحسین آذرنگ در کتاب بازاندیشی در مباحثی از نشر و ویرایش که در ۱۳۸۴ چاپ شده است، در ذیل عنوان «انواع ویرایش و ویراستاران؛ درآمدی به تقسیمبندی» خواسته مرزهای انواع ویرایش را بهگونهای دقیق مشخص کند. او در ص۱۲۷ «ویرایش ادبی» را بر آن چیزی اطلاق کرده که ما آن را «ویرایش زبانی» مینامیم.
او سپس در ادامه و بهعنوان «ویراستار اسلوبی»، به آن چیزی پرداخته است که در این نوشتار از آن به «ویرایش ادبی» یاده شده است. آذرنگ مینویسد:
ویراستار اسلوبی ویراستار ادبی بسیار باتجربه و مسلطی است که گذشته از تسلط به دستورزبان، به سبکشناسی، علم معانی و بیان و همهٔ گونههای ادبی احاطه دارد. برخی از ویراستاران اسلوبی با ویژگیهای نثری و روشی پدیدآورندگانی که به ویرایش آثار آنها میپردازند، بهحدی آشنا هستند که مانند رفوگران چیرهدست میتوانند بافت نوشته را کامل و بینقص کنند.
مبادی و روشهای ویرایش اسلوبی در زبان فارسی تدوین نشده است؛ هرچند که شمار بسیاری از پژوهشگران ایرانی که به تصحیح متون ادبی و تاریخی میپردازند، به ویژگیهای سبکی و اسلوبی نثرها تسلط دارند و سبکهای ادبی را خوب میشناسند. البته ویرایش رمان، شعر و سایر آفرینشهای ادبی در زبان فارسی رایج نیست؛ ولی ویرایش آثار ادبی جدید، در شاخهٔ ویرایش اسلوبی قرار میگیرد.
ویرایش از زبان ویراستاران | معرفی کتاب بهقلم عبدالحسین آذرنگ
از تغییراتی که در برنامهٔ آموزش ویرایش ادبی در ایران حتماً ضرورت دارد، افزودن مباحث معانی و بیان، سبکشناسی و بررسی انتقادی اختصاصات نثری است. اگر این برنامه درست اجرا و با آموزش مباحث بنیادی نشر و ویرایش همراه شود، مطمئناً به پرورش و پیدایش ویراستار اسلوبی کمک خواهد کرد.
مشارکت کنید
ممنون که تا اینجا چشمانتان را همراه وبگاه «ویراستاران» کردید. برای تکمیل محتوای این پرونده ما را یاری کنید:
- دیدگاه خودتان را در پایین همین صفحه درج کنید؛
- اگر مطلبی مرتبط با ویرایش متون ادبی دیدهاید، بفرمایید که به این فرسته اضافه کنیم؛
- پیوند این فرسته را برای کسانی که در وادی ادبیات قلم میزنند یا به آن علاقهمندند، بفرستید.
2 دیدگاه. دیدگاه خود را ثبت کنید
بسیار دقیق و کامل بود.
ممنون از صرف اینهمه وقت و حوصله.
بهرهها بردم و برای دوستان علاقهمندم ارسال کردم.
درود!
ممنون از جمعآوری و ارائه اینهمه دیدگاه ارزشمند و آموزنده. ذوقزده شدم و امیدوارم که استفاده کنم و یاد بگیرم! سپاس و آرزوی تندرستی و موفقیت برای شما و همه ویراستاران ایران. ویراستاری واقعا حرفه دشوار و محترمی است.