virastaran.net/a/12294

دیپار ۱۲: انسان آگاه از ادبیات

آموزش, متن‌خوانی, متن‌های معیار

محمدرضا حکیمی-ادبیات و تعهد در اسلام-ویراستاران-تفکر ادبی-ادبیات

مقصود از تفکر ادبی نحوۀ شناخت و جهان‌بینی و نگرشی است که انسانِ آگاه از ادبیات، واجد آن است.

آگاه از ادبیات نه به این معنی است که مقداری نحو و صَرف و لغت و معانی بداند، صنایع بدیع را بشناسد و مقداری شعر عربی و فارسی از بر باشد. غرض از آگاهی از ادبیات، اطلاع از ادبیات اسلامی است و مقداری ادبیات جهانی، به‌ویژه ادبیات جدید و اصول نقد و شناخت جدید و معیارها و مکاتب ادبی نو، معیارهای ادبی که به‌ویژه پس از جنگ جهانی دوم مطرح گشته است.

انسان آگاه از این اصول و معیارها، اگرچه آگاهی او مختصر باشد، نوع شناختی از مسائل دارد که از این شناخت و تصور، به «فکر ادبی» تعبیر می‌کنیم. این‌گونه انسانی کمابیش از اصول دیگر معارف بشری، مثلاً هنر، جامعه‌شناسی، نظام‌های فلسفی و سیاسی و اقتصادی نیز اندکی آگاهی دارد. معلوم است که اندیشۀ این انسان وسعتی ویژه می‌یابد و این سعۀ اندیشه را یک فیزیک‌دان، یک پزشک، یک مهندس، یک ریاضی‌دان، یک فلسفه‌دان، یک فقیه، یک عالِم عقاید (متکلم)، یک مدرسِ گوشۀ حوزه، یک واعظ و… که از آگاهی ادبی یادشده برخوردار نباشد ندارد.

اینجاست که علوم و تخصص‌ها بدون آگاهی ادبی مذکور، از انسان فردی می‌سازد خشک، محدوداندیش و یک‌بعدی و متأسفانه انسان یک‌بعدی اگر با خود بتواند کنار آید، در رابطه با جامعه دچار اشکالات فراوان می‌شود و جامعه را نیز دچار اشکالات فراوان می‌کند. اگر پیرو باشد، بیشتر برای خود اشکال می‌آفریند و اگر پیشرو باشد، برای دیگران.


گزیده‌ای از: محمدرضا حکیمی، ادبیات و تعهد در اسلام، چ۱۳، قم: دلیل ما، ۱۳۸۴، ص۸.

مقالات پیشنهاد شده

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پُر کردن این بخش الزامی هست
پُر کردن این بخش الزامی هست
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.

فهرست
کپی شد