منتقد ادبی کسی نیست که در جلسهای عمومی یا در مقالهای در یک نشریهٔ ادبی، عقاید شخصی خود را دربارهٔ فلان اثر ادبی یا بهمان نویسنده و شاعر به مخاطبانش ابلاغ میکند. اساساً نقد معطوف به بیان عقاید شخصی دربارهٔ محاسن یا ضعفهای هیچ اثر ادبیای نیست.
نقد ادبی تفحصی است دربارهٔ اینکه چه معانی تلویحیای در متن شکل گرفتهاند و نیز شکلگیری این معناهای متکثر از راه کدام راهبردهای معناسازانه میسر شده است. این تفحص ایجاب میکند که منتقد هرگونه گزاره دربارهٔ متن را بر پایهٔ نظریهای معیّن و با ارائهٔ استدلال و با استناد به شواهدی از متن، بهطرزی مقنِع با خواننده یا مخاطب خود در میان بگذارد.
اما آثار ادبی در بسیاری از جلسات موسوم به نقد، بیش از آنکه بر پایهٔ نظریههای ادبی استوار باشد، براساس سلیقههای شخصیِ این یا آن «صاحبنظر سرشناس» برگزار میشود. بهراستی فایدهٔ شرکت در جلسهای که در آن کسی از خوشآمدن یا بدآمدنش از رمانی جدید یا مجموعهٔ تازهانتشاریافتهای از شعر سخن میگوید، چیست؟ همین پرسش را میتوان اینگونه مطرح کرد که «خواندن مقالهای که نویسندهٔ آن حکم کرده چه داستانی عالی یا چه شعری ضعیف است، چه فایدهای میتواند داشته باشد؟»
شاید به همین سبب، برخی از نویسندگان و شاعران اساساً تمایلی به نقدشدن آثارشان در این قبیل جلسات یا نشریات ندارند. دلبخواهانهبودن احکامِ غیرتحلیلیِ این سخنرانان و مقالهنویسان، نهفقط باعث رنجش پدیدآورندگان آثار ادبی میشود، بلکه همچنین ذوق و اشتیاق جستوجوگرانه و ذهن نظامطلبِ پژوهشگران جوان و علاقهمند به نقد ادبی را تضعیف میکند.
گزیدهای از: سلینا کوش، اصول و مبانی تحلیل متون ادبی، ترجمهٔ حسین پاینده، چ۱، تهران: مروارید، ۱۳۹۶، ص ۹ و ۱۰.