جلسهٔ دوم درستنویسی بود و بحث شیرین کژتابی! روش تدریس آقای باقری همچنان جذاب و بینظیر بود و بسیاری از مسائل را بهسادگی و توأم با طنز به ما میآموختند.
قصد دارم برخی خاطرهها را با همان لحن خودمانی تعریف کنم که از بامزگی اتفاقاتش کم نشود. وقتی آقای باقری مبحث کژتابی رو توضیح دادند، یکی از بچهها پرسید: «استاد، کژتابی چطور ساخته میشه؟» آقای باقری که همیشه با کلمهٔ استاد مخالف بودند، گفتند: «اولاً من استاد نیستم و همیشه دلم میخواد دوست شماها باشم؛ ثانیاً کژتابی ناخواسته درست میشه! یعنی کسی نمیسازه، خودبهخود ساخته میشه. ویراستار باید اون رو کشف کنه.»
شروع کردیم به حل تمرین. یکی از آقایون از روی این تمرین خوند: معاون زنان رئیسجمهور.
آقای باقری یه لحظه سکوت کردند و بعد با لحن جدی پرسیدند «از جونت سیر شدی؟!» همه خندیدیم… . بعد گفتند حالا بگو ببینم کژتابی این جمله چیه. اون آقا گفت: «اول اینکه یعنی رئیسجمهور چند تا زن داشته.» آقای باقری سریع جواب دادند: «همه اول توی تموم کلاسا اینو میفهمن! یعنی یکی نمیاد بگه خب، معنی درستش اینه، اما حالا این معنی هم به ذهن میرسه؛ همه درجا همینو میگن.» کلاس غرق خنده شد… .
یکی دیگه از بچهها گفت خب استاد، نگارشش طوریه که اولین معنی که به ذهن میرسه، همینه. آقای باقری گفتند: «به من چه…، این تیتر روزنامه بوده: معاون زنان رئیسجمهور در جلسهٔ علنی مجلس گفت… .» بعد هم توضیح دادند که خلاصهگویی باعث کژتابی میشه.
دوستم گفت: «استاد، باید مینوشت معاون امور زنان رئیسجمهور!» آقای باقری همین رو نوشتند و گفتند بچهها چی شد؟ دوستم متوجه اشتباهش شد و گفت کژتابی که سر جاشه! یعنی باز چند تا زن هستند که برای امورشون معاون دارند.
به تکاپو افتاده بودیم. یکی دیگه از بچهها گفت: «زنان ریاستجمهوری!» همه خندیدیم… .
نفر بعدی با یه غرور خاصی گفت: «خب معاون رئیسجمهور یه خانمه!» خندهمون بند نمیاومد. گفتیم این که نوشتاری نیست!
آقای باقری گفتند: «به من یه جوری بگید که معنی درست بده.» بالاخره یکی از خانمها جواب صحیح داد و دو تا بارکالله از «استاد» گرفت: معاون رئیسجمهور در امور زنان یا بانوان.
کلاس که به اینجا رسید، آقای باقری از قول ما گفتند: «خب، میگی باقری ما که بیکار نیستیم اینهمه کژتابی پیدا کنیم؛ یعنی عصر چهارشنبه ما رو علاف کردی برا این کارا؛ ولی بچهها دقیقاً میخوام بگم ما بیکاریم! واقعاً خوبهها! کژتابی بهترین تمرینه برا اینکه ذهنتون دقیق و تحلیلی بشه، معنی بکشید بیرون. اینقدر جذابه! وقتی دو تا معنی میکشی بیرون، کلی ذوق میکنی… .»
نزدیک زمان تعطیلی بود که گفتند: «حالا میخوام یه جملهٔ مردافکن بگم که توی خونه حل کنید: رئیس جمهور یازده تا معاون داره. سه نفر از اینا خانماند. وقتی میخوام این سه نفر رو خطاب کنم، چی باید بگم؟!»
تمرین برای خونه بود و باید کلاس رو ترک میکردیم؛ ولی اونقدر جذب بحث شده بودیم که هیچکس از جاش بلند نمیشد. دلمون میخواست همونجا به جواب برسیم.
یکی از بچهها گفت: «معاونین زن رئیسجمهور.» همه خندیدند؛ یعنی زن رئیسجمهور سه تا معاون داره! یکی دیگه گفت: «زنان معاون رئیسجمهور!» باز خندیدیم… . آقای باقری گفتند: «بچهها این جمله رو بنویسید تا براتون یادگاری بمونه که همینطور کیلویی نمیشه حرف زد!
خواستیم سومی رو بگیم که دیگه اجازه ندادند و گفتند: «باشه برای خونه. شب با خونواده مطرح کنید. سریع هم حرومش نکنیدا…! مثل معما شروع کنید تا جذاب بشه تمرین.»
ما هم با دل خوش و پر از امید، خداحافظی کردیم و برای رسیدن به جلسهٔ بعدی، لحظهها شمردیم… .
زهرا کیوانفرد، تیر۱۴۰۰
zkeyvanfard213@gmail.com