انگلیسیزبانان برای اشاره به کسی که بسیار کتاب میخواند، عبارت استعاری «کِرم کتاب» را به کار میبرند. اما بهکاربردن «کرم کتاب» در فارسی صحیح نیست؛ چراکه اولاً در این جایگاه و برای رساندنِ این مفهوم، پیشتر واژهٔ «خورهٔ کتاب» را در زبانمان داشتهایم و ثانیاً «کِرم» تداعیهای منفیِ ناخواستهای در پی دارد.
گرتهبرداری، بهویژه گرتهبرداری واژگانی، یکی از راههای تقویت و غنیکردن زبان است. با این کار، زبانوران برای مفاهیم غالباً جدیدی که در زندگیشان پدیدار شده، واژه میسازند و مقصود خویش را بهتر و دقیقتر میرسانند.
بااینحال، پیش از ساخت گرتهبرداریها و رواجدادن آنها همواره باید به دو نکتهٔ پراهمیت توجه کرد:
۱. آیا برای آن مفهوم بخصوص در زبانمان واژه یا تعبیری داریم یا نه و آیا میتوانیم با عناصر زبانی موجود، برای آن مفهوم، واژه یا تعبیری بسازیم یا نه؛
۲. اجزای واژه یا تعبیرِ گرتهبردارانهٔ تازهای که برمیسازیم، باتوجهبه داشتههای پیشینِ زبانیمان چقدر گویا و معنیرسان است و احیاناً معنی ناخواستهای را منتقل میکند یا نه.
با این توضیحات، نظری بیفکنیم به عبارتی گرتهبردارانه که چند سالی است اینجا و آنجا درخصوص کتابخوانها به کار میرود: «کِرْمِ کتاب». این عبارت ترجمهٔ واژهبهواژهٔ کلمهٔ انگلیسی bookworm است. انگلیسیزبانان برای اشاره به کسی که بیشازحد کتاب میخواند و تمام وقتش را صرف این کار میکند، عبارت استعاری «کِرم کتاب» را به کار میبرند. این واژه در آن زبان هیچ بار معنایی ناخوشایندی ندارد و مفهومی است کاملاً مثبت. اما آیا در فارسی هم میتوانیم «کِرم» را در این معنی و بهصورت مثبت به کار ببریم؟
در بافت فرهنگی زبان فارسی، کِرم موجودی موذی و مزاحم است. ازاینرو، واژهٔ «کِرم» عموماً وقتی در معنای غیراصلیاش و بهشکل مجازی و کنایی به کار میرود، با مفاهیم منفی و نامطلوب و ناخوشایند گره خورده است. برای نمونه، بنگرید به پارهای از تعبیرهای «کِرمدار» و تعریفشان که از فرهنگ بزرگ سخن و فرهنگ فارسی عامیانه بیرون کشیدهام:
ـ کِرم (گفتوگو، غیرمؤدبانه): گرایش به آزار و اذیت
ـ کِرم از خود درخت است (گفتوگو، غیرمؤدبانه): هنگامی گفته میشود که در رویدادن مشکل یا شکستی یا آشکارشدن عیب یا سِرّی، خود شخص مقصر باشد.
ـ کِرمداشتن: داشتن میل شدید به اذیت یا تحریککردن دیگران
ـ کِرمریختن: انجامدادن کاری بهقصد آزاردادن یا تحریک دیگران
ـ کِرمزدن: فاسدشدن مادهٔ خوراکی یا خرابشدن دندان
ـ کِرمخوردگی: ویژگی میوه یا سبزیِ آفتزده
ـ کِرمکی: مردمآزار و شرور
ـ کِرمو: آفتزده
برایناساس، پرواضح است که پیشینهٔ کاربرد این لفظ در فارسی، آن را با معنایی منفی پیوند زده است. به همین دلیل، عبارت «کِرم کتاب» در فارسی، برخلاف لفظ انگلیسیاش، بیش از اینکه گویای تحسین و تمجید باشد، حاوی نیشوکنایه و تحقیر است و مفهومی منفی به ذهن میآورد.
پس بهجای «کِرم کتاب» چه میتوان گفت؟
در فارسی برای اشاره به کسی که بهطرزی افراطآمیز به کاری مشغول است، کلمهٔ «خوره» را به کار میبرند؛ مثلاً «خورهٔ کتاب»، «خورهٔ کامپیوتر»، «خورهٔ فوتبال». البته این لفظ نیز در اصل معنایی منفی دارد؛ ولی ازطرفی، کاربرد منفی آن بهاندازهٔ «کِرم» نیست و ازطرف دیگر، بهعلت اینکه فعل «خوردن» (که واژهای خنثا است) هم در این معنی کاربرد دارد، آن مفهوم منفی تااندازهای به سایه رفته است. نمونهٔ کاربرد فعل «خوردن» در این معنی: «کتاب را خورده! تسلطش به موضوع حرف ندارد.»
بنابراین و باتوجهبه آنچه در ابتدای این یادداشت گفتم، بهکاربردن «کِرم کتاب» صحیح نیست؛ چراکه اولاً در این جایگاه و برای رساندنِ این مفهومِ «کِرم»، پیشتر واژهٔ «خوره» را در زبانمان داشتهایم و ثانیاً «کِرم» تداعیهای منفیِ ناخواستهای در پی دارد که در معنی اصلی این اصطلاح نیست. پس بیایید بهجای «کِرم کتاب»، «خورهٔ کتاب» باشیم!
کتابنامه
- انوری، حسن، ۱۳۸۲، فرهنگ بزرگ سخن، ج۶، چ۲، تهران: سخن.
- نجفی، ابوالحسن، ۱۳۸۷، فرهنگ فارسی عامیانه، چ۲، تهران: نیلوفر.
1 دیدگاه. دیدگاه خود را ثبت کنید
گمانم واژهٔ «خَرخوان» هم جایگزین خوبی باشد!