در روانشناسی، اصطلاحی وجود دارد بهنام «آستانهٔ تحمل». این اصطلاح برای نشاندادن بیشترین میزان صبر و شکیبایی افراد در موقعیتهای اضطرابآور و عصبانیکننده به کار میرود.
برای نمونه، دربارهٔ کسانی که زود جوش میآورند و آسان از کوره درمیروند، اصطلاحاً گفته میشود: آستانهٔ تحملشان پایین است.
بهنظرم، این اصطلاحِ استعارهمبنا منطقاً بهمعنایی نادرست رواج یافته است و کاربردش به این معنا، ارتباطی با ساختِ معناییاش ندارد. «آستانه» یا «آستان» بهمعنای درگاه و پیشگاه و ورودی ساختمان است.
با این وصف، اگر قرار باشد از این واژه در معنایی استعاری استفاده و اصطلاح و ترکیبی نو ساخته شود، طبیعتاً باید آن را بهمعنای آغاز و ابتدای چیزی به کار برد، نه حد نهایی و بیشترین میزان آن.
در این عبارتِ استعاریِ تصویریشده، «تحمل» همچون ساختمانی تصور شده که درگاه و آستانه دارد. در این بافت معنایی، آستانه که محل ورود و آغازگاه است، بیانگر دمدستیترین و کمترین میزان است.
اگر بنا باشد با استفاده از این ساخت تشبیهی، برای معنایی که امروزه از «آستانهٔ تحمل» برداشت میشود، عبارتی برسازیم، احتمالاً باید بگوییم «پشتبام تحمل» یا اگر آن ساختمان را بهشکل برخی خانههای کشورهای غربی در ذهن مجسم کنیم، «حیاطپشتیِ تحمل»!
8 دیدگاه. دیدگاه خود را ثبت کنید
با این استدلال چندان موافق نیستم.
در فرهنگ عمید در تعریف «آستانه» چنین آمده: نقطۀ آغاز یک عمل.
ابتدا اشاره کنم که استعارهٔ مفهومیِ آستانهٔ تحمل از فیزیک و مشخصاً از متالوژی گرفته شده و به میزان فشار و وزنی دلالت دارد که یک سازه یا فلز میتواند تحمل کند.
شما نوشتهاید:
«اگر قرار باشد از این واژه در معنایی استعاری استفاده و اصطلاح و ترکیبی نو ساخته شود، طبیعتاً باید آن را بهمعنای آغاز و ابتدای چیزی بهکار برد، نه حد نهایی و بیشترین میزان آن.»
خب با توجه به تعریف فرهنگ عمید، آستانه بهمعنای «آغاز و ابتدا» بهکار رفته؛ آستانهٔ تحمل هم یعنی نقطهٔ شروعِ تحمل (ِ سازه یا فلز) و زیر آن نقطه میشود آستانهٔ عدم تحمل.
نکتهٔ دیگر اینکه در بحث استعارههای مفهومی، آن اهمیتی را که «انتقال سریع مفهوم» دارد، «دقت زبانی» ندارد.
اما در آن اصطلاح روانشناختی، «آستانه» را درست بهمعنی «بیشترین میزان» به کار بردهاند و ظاهراً فهم مخاطب نیز از آن همین است. بهبیان دیگر، تقریباً از همهٔ شواهدی که از «آستانهٔ تحمل» در حوزهٔ روانشناسی وجود دارد، چنین برمیآید که «آستانه» بهنوعی حاوی معنیِ «بیشترین میزان» است. این معنی را با مثالی روشنتر میکنم.
فرض کنید در اتاقی نشستهاید و کتاب میخوانید که کودکی در آن مشغول بازی است. کمی که میگذرد، کودک شروع میکند به صدازدن شما. کمی بعد، جیغ میزند. بعد بلند میشود و دوروبرتان جستوخیز میکند و باز تمرکزتان را به هم میریزد. تا اینجا دندان روی جگر گذاشتهاید و به او چیزی نگفتهاید. بهبیان دیگر، شیطنتهایش را تحمل کردهاید. اما چند دقیقه بعد، کودک میپرد روی کولتان و موهایتان را میکشد. در اینجا طاقتتان طاق میشود و با او دعوا میکنید و احتمالاً کتکش میزنید. روانشناسان به این مرحلهٔ آخر میگویند «آستانهٔ تحمل». درواقع، تا پیش از این مرحله شما پیوسته وضع ناگواری را تحمل میکنید و واکنشی دربرابرش نشان نمیدهید؛ اما همینکه به این مرحله، یعنی «آستانهٔ تحمل»، میرسید، صبر و قرارتان تمام میشود و پرخاش میکنید. بهعبارت دیگر، آستانهٔ تحمل مرحلهای است که انسان تحملش تمام میشود و از کوره درمیرود. پس بههیچروی نمیتوان آن را «نقطهٔ شروع تحمل» دانست.
از فیزیک چندان سررشتهای ندارم؛ اما تصور میکنم همین معنی از «آستانه» را در اصطلاح فیزیکی هم میتوان سراغ گرفت. چرا؟ چون وقتی از «میزان فشار و وزنی که یک سازه یا فلز میتواند تحمل کند» سخن به میان میآید، معمولاً حداکثر میزان فشار ذکر میشود، نه حداقل آن.
درهرحال، «آستانه» اگر هم در فیزیک چنین معنایی ندهد، تقریباً با اطمینان میتوانم بگویم که در روانشناسی معنایش همین است. برای سنجش این گفته، جملههای زیر را در نظر بگیرید. آیا میتوان در نمونههای زیر بهجای «آستانهٔ تحمل»، گفت «نقطهٔ آغاز تحمل»؟ تصور نمیکنم چنین باشد.
– چگونه آستانهٔ تحمل خود را دربرابر مشکلات و گرفتاریها بالا ببریم؟
– آستانهٔ تحمل شما کجا است؟ چقدر صبروحوصله دارید؟ چه مدت طول میكشد طاقت خود را از دست بدهید و عصباني شويد و خشم خود را بيرون بريزيد؟
با آقای یوسفی موافقم
شاید بهتر بود بجای اصطلاح “آستانه تحمل” می گفتیم ” آستانه ناشکیبی” یا مفهومی در این مایه
من با ترکیب آستانه تحمل نمیتونستم کنار بیام.وقتی شخصی زود عصبانی میشه و درواقع میزان تحملش کم و پایین هست باید بگیم انتهای تحملش و یا سقف تحملش کمه و نه ابتدای اون.
بعد از جستجو در گوگل به نظر آقای یوسفی برخوردم و با توجه به آنچه عرض کردم ،با نظرشون موافقم.
به نظرم آستانه تحملش بالاست یعنی ابتدا و شروع تحملش از یه نقطه بالایی شروع میشه یعنی تا به اون نقطه برسه طول میکشه و وقتی برسه تازه اولشه
استادی داشتیم که میفرمود: دریافت هر خوانندهای از متن بهاندازهٔ «افق انتظار» اوست… .
بهگمانم برای معنایی که گفتهاید، «افق تحمل» برابر رسا و گویایی باشد.
البته اگر هنوز از خوان اصطلاحسازی نگذشته باشیم؛ چون اگر «آستانه تحمل» جا افتاده باشد، تغییر آن، چه بسا که مشکل را دو تا کند؛ هرچند هر چه باشد، اختیار زبان به دست اهل زبان است!
ممنون میشم در عبارت زیر «آستانه ی طرفیت روانشناختی» رو معنی کنید :
برخی واکنش های اجتنابی نیرومندند و نمی گذارند به مراجعتان کمک کنید. آنجا آستانه ی ظرفیت روان شناختی شماست.
معنایش روشن است:
حدّ نهاییِ ظرفیت شما،
جایی که ظرفیت روانیتان پُر میشود،
حدّ اتمام ظرفیت.