غالباً «چالش» را معادل Challenge تلقی میکنند؛ حال آنکه تأملی در کاربرد این واژه در متون و محاورات، نشان میدهد معانی متفاوت و مختلفی از این لفظ موردنظر بوده که با معنای Challenge انطباق کامل ندارند.
از رنجهای علوم انسانی، یکی هم ابهام و بیدقتی در بهکارگیری اصطلاحات است، بهگونهای که گاه برداشت نادرست از یک اصطلاح ممکن است موجب بحثهای بیریشه و محاجات بیربط گردد.
برای ایجاد صراحت و شفافیت در موضوع پژوهشها و ایجاد همخوانی و هماهنگی بیشتر در متون علمی، کاملاً بدیهی است که واژهشناسیرکن اولیه و کلید ورود به مباحث خواهد بود؛ چنانکه بدون سعی در واژهشناسی علم، بهویژه در علوم انسانی، نهتنها محور اصلی پژوهشها دستخوش اخلاط و اغلاط بیهوده میگردد، بلکه گاهی نتیجهٔ مطالعات علمی را بهقدری از یکدیگر دور میکند که نمیتوان باور کرد اینهمه اختلافدر زاویهٔ دید و بینش علمی، صرفاً از کماهمیتدانستن تحلیل اولیهٔ واژگان کلیدی پژوهشها ناشی شده باشد.
یک واژهٔ علمی، صرفنظر از ریشهیابی زبانشناسانه و نیز تعاریف متعدد فرهنگنامهای، در هر شاخهٔ علمی کاربرد خاصِ خود را دارد که ضرورت توجه بایسته به آن، بهویژه بههنگام عاریتگیری کلمه و یا ترجمه، از اهمیت بسیار زیادی برخوردار است.
اخیراً در متون فارسی، بهویژه در متون مربوط به علوم سیاسی و روزنامهنگاری، واژهٔ «چالش» بسیار کاربرد یافته است؛ اما به نظر میرسد درک چندان واحد و مشترکی از این کلمه که توأم بر آگاهی متقن علمی باشد، وجود ندارد؛ کما آنکه در خصوص کلماتی نظیر «گفتمان» نیز همین طور است.
مقالهٔ پیش رو سعی میکند مفهوم دقیق واژهٔ «چالش» را ارائه دهد؛ اما مطمئناً این واژه تنها موردی نیست که چنین کوششی را میطلبد و لذا بایسته است که فرهنگستان زبان فارسی، بهعنوان نهاد مسئول در این زمینه، توجه خاصی را به چنین واژگانی مبذول دارد تا از تشتت فکری در عرصههای علمی و فرهنگی جامعه جلوگیری شود.
یکی از واژههایی که بهتازگی در ادبیات و مباحث اجتماعی در جامعهٔ ما کاربرد فراوانی پیدا کرده است، واژهٔ «چالش» میباشد. کاربرد این واژه تا اواسط دههٔ ۱۳۷۰ چندان رایج نبود. این واژه در لغتنامههای فارسی ضبط و معنا شده است؛ اما کاربرد رایج و امروزی آن، با معانی لغتنامهای آن تفاوت دارد.
غالباً «چالش» را معادل Challenge تلقی میکنند؛ حال آنکه تأملی در کاربرد این واژه در متون و محاورات، نشان میدهد معانی متفاوت و مختلفی از این لفظ موردنظر بوده که با معنای Challenge انطباق کامل ندارند.
بنابراین تحدید و تنقیح معنای «چالش»، بهویژه برای کاربرد در مباحث و پژوهشهایی که بهمنظور بررسی «چالشها» در عرصههای گوناگون انجام میشوند، ضروری به نظر میرسد؛ چنانکه بدون آن، موضوع و محور اصلی پژوهش مبهم خواهد بود.
معانی چالش در زبان فارسی
فرهنگ فارسی دکتر محمد معین، «چالش» را برگرفته از لغت «چال» بهمعنیِ گودال، آشیانهٔ مرغان، عمیق ذکر میکند و برای «چالش» نیز سه معنا برمیشمارد:
۱. رفتن با ناز و خرام، جولان؛
۲. مباشرت، جماع؛
۳. زدوخورد، جنگوجدال.
سپس فعل «چالشکردن» را به «زدوخوردکردن» و «جنگوجدالکردن» معنا میکند.[۱]
اما لغتنامهٔ دهخدا احتمال میدهد که چالاک و چالش هر دو از «چال» بهمعنای رفتار باشند. دهخدا با شاهدآوردن این بیت مولوی که میگوید: «چالش است این لوتخوردن نیست این / تا تو برمالی به خوردن آستین»، چالش را بهمعنایِ جنگوجدال، حمله و یورش میداند و علاوه بر معانی ذکرشده در فرهنگ معین، تلاش، کشتی و مصارعت را هم ذیل معانیِ «چالش» ذکر میکند.[۲]
برخی معانی چالش، از کاربرد رایج و امروزی آن بسیار غریب و دور هستند. نزدیکترین معانی، جدال، تلاش و یورش میباشند که آنها را نه بهصورت تطابقی، بلکه بهشکل التزامی یا تضمنی در کاربرد چالش میتوان ملاحظه کرد.
Challenge در زبان انگلیسی
در فرهنگ Webster ذیل واژهٔ Challenge، دو معنا ذکر شده است:[۳]
۱. a defiance: نافرمانی، تمرد، اعتراض؛
۲. a call to combat: دعوت به مبارزه (مبارزهطلبی).
اما فرهنگ لغات BBC، واژه Challenge را چنین معنا کرده است:[۴]
1. A Challenge is something new and difficult which will require great effort and determination.
2. A Challenge to something is a questioning of its truth, value, or authority.
بنابراین Challenge به «وضعیت و پدیدهای جدید و دشوار که مواجهه با آن تلاشی سخت و تعیینکننده را ایجاب کند» اطلاق میشود و در حالت مصدری، بهمعنای «زیرسؤالکشیدن و ایجاد تردید در امری است از جنبهٔ حقیقت، ارزش یا قدرت و توان آن.»
معادلیابی برای Challenge در زبان فارسی
فرهنگ معاصر انگلیسیفارسی، واژهٔ Challenge را «بهمبارزهطلبیدن» و «بهچالشخواستن» ترجمه کرده و Challenger را به «حریف» معنا نموده است.[۵]
نقد و بررسی
گرچه چالش و Challenge بهلحاظ تلفظ به هم نزدیکاند و چه بسا از ریشهٔ مشترک هندو و اروپایی برخوردار باشند، اما این دو لفظ، بهلحاظ معنا قرابت کمتری در قیاس با قرابت لفظی دارند؛ چنانکه برخی معانی «چالش»، در معانی مذکور برای Challenge اصلاً وجود ندارند؛ علاوه بر آنکه معنایِ «چالش» در زبان فارسی، در خلال معانی مذکور برای لغت Challenge تا حدودی بهصورت تضمنی وجود دارد و اما مفهوم Challenge در معنای مستفاد از «چالش» بهصورت التزامی دیده میشود.
توضیح اینکه جنگوجدال البته نه همیشه، بلکه گاهی، مستلزم مبارزطلبی نیز هست؛ اما مبارزطلبی یا مواجهه با وضعیتی جدید و سخت که به تلاش فراوان و سرنوشتساز نیاز داشته باشد، مستلزم جنگوجدال نیست.
بنابراین معادلدانستن Challenge و چالش در فرهنگواژهها دقیق نیست؛ مگر اینکه معنای تازهای برای چالش در زبان فارسی قرار داده شود و یا بهعنوان یک اصطلاح در ادبیات اجتماعی، تعریف و تحدید گردد.
«چالش» در اصطلاحنامهها
فرهنگ علوم انسانی در برابر Challenge واژههای «چالش»، «چالشگری» و «هماوردخواهی» را قرار داده است[۶] که چیزی بیش از ترجمهٔ لغتنامهای نیست.
در فرهنگ اصطلاحات علمیاجتماعی واژهٔ «چالش» اصلاً مطرح نشده است؛[۷] گرچه واژههای «بحران» و «مسئلهٔ اجتماعی» تاحدودی برخی مصادیق چالش را پوشش میدهد.
فرهنگ علوم اجتماعی نیز اصطلاحاتی از قبیل «بیسازمانی اجتماعی» و «نابسامانی اجتماعی» را تعریف کرده؛ ولی از واژهٔ «چالش» در این منبع نیز خبری نیست.[۸]
عدمطرح و تعریف این اصطلاح در این فرهنگهای واژگان و اصطلاحات، درواقع از تازهبودن کاربرد این واژه در مباحث اجتماعی حکایت دارد و البته از همین جا نیز نشئت میگیرد.
پیشینهٔ کاربرد «چالش» در مقالهها و کتابها
همان گونه که اشاره شد، کاربرد واژهٔ «چالش» در مباحث اجتماعی جامعهٔ ما، از سابقهٔ چندانی برخوردار نیست. مروری بر برخی نوشتهها و مجموعهمقالات که در آنها تعابیر نزدیک به معنای مراد از واژهٔ «چالش» فراوان به کار رفتهاند، نشان میدهد که تا نیمههای دههٔ گذشته (۱۳۷۰)، این واژه چندان کاربردی نداشته و از آن زمان بهتدریج در آثار و گفتهها، نمود و رواج یافته است؛ چنانکه اخیراً در عناوین و موضوع برخی کتابها و تحقیقات دیده میشود.
با اینهمه، در کتاب فرهنگشناسی مجموعهمقالاتی در سالهای ۱۳۷۰ تا ۱۳۷۵ واژهٔ چالش اصلاً به چشم نمیخورد و در فرهنگ اصطلاحات پایان کتاب نیز ملاحظه نمیشود.[۹]
در مجموعهمقالات آسیبشناسی انقلاب اسلامی[۱۰] و نیز مقالات گردهمایی «راهبردها و رویکردهای ساماندهی فرهنگی»[۱۱] حتی یک مقاله که عنوان آن حاوی واژهٔ «چالش» باشد، مشاهده نمیگردد. البته موارد نادری از کاربرد این واژه در متن مقالات آسیبشناسی انقلاب اسلامی دیده میشود.[۱۲]
در کتاب بیمها و امیدها نیز کاربرد «چالش» در اظهارات مصاحبهشوندگان که اکثراً از چهرههای روشنفکری و اجتماعی جناح موسوم به دوم خرداد هستند، خیلی نادر و انگشتشمار است؛ با اینکه واژههای نزدیک به این واژه، فراوان به کار رفتهاند.[۱۳]
در مجموعهمقالات تحقق جامعهٔ مدنی در انقلاب اسلامی ایران تنها در عنوان یک مقاله از ۵۲ مقاله، لفظ «چالش» دیده میشود.[۱۴] همچنین از مجموعهمقالات مناسبات دین و فرهنگ در جامعهٔ ایران (ج۲) تنها در عنوان مقالهٔ «چالشهای تربیت دینی»، این واژه استفاده شده است.[۱۵]
از میان صدها مقاله و مطلب که در طول سال ۱۳۸۰ در همشهری ماه نگاشته شده، حتی یک مطلب که از واژهٔ «چالش» در عنوان آن استفاده شده باشد، یافت نمیشود؛ گرچه این واژه در متن مقالات، بهندرت مشاهده میگردد.[۱۶] البته در همین کاربردهای محدود نیز معانی گوناگونی از این اصطلاح، تلقی و اراده شده است.
مراد از «چالش» در کاربرد امروزی آن
تأمل در کاربرد واژهٔ چالش در متون فوق، نشان میدهد که معانی زیر از واژهٔ مذکور مستفاد بوده است:
- تعارض، جدال و تهافت؛[۱۷]
- مانع و مشکل؛[۱۸]
- آسیب و آفت.[۱۹]
علاوه بر این، به سراغ چند کتاب میرویم که واژهٔ «چالش» در عنوان آن به کار رفته است:
کتاب چالشهای توسعهٔ سیاسی تعریف صریحی از چالش ارائه نکرده است؛ ولی این واژه را بهمعنای کشمکش،[۲۰] تناقض،[۲۱] تقابل یا تعارض،[۲۲] و نیز اختلاف و تهافت رأی،[۲۳] مدنظر قرار میدهد. ضمناً از عنوان برخی گفتارهای این کتاب میتوان استفاده کرد که معنای «مانع» و «مشکل» نیز موردتوجه مؤلف بوده است.[۲۴]
همچنین کتاب چالشهای کنونی ایران تعریفی برای واژهٔ چالش ارائه نداده است؛ اما از مقدمهٔ مؤلف معلوم میشود که در کتاب او، از این واژه معانی دغدغه، سؤال، بحران، مشکل، معضل، اشکال، درد و… مدنظر میباشد.[۲۵] همچنین مجادله، نزاع نظری و زیر سؤال بردن یک موضوع که در معنای Challenge وجود دارد نیز در این کتاب مورد استعمال قرار گرفته است.[۲۶] مروری بر فصول کتاب مذکور و مصادیق «چالش»ها، نشان میدهد معانی موردنظر برای این تعبیر با معنای اصطلاحاتِ بحران، مشکل، سؤال، مسئله، تعارض… قرابت زیادی دارد و واژهٔ مذکور گاه مترادف با همین اصطلاحات به کار رفته است.
کتاب انقلاب اسلامی؛ چالشها و بحرانها، چالش را مترادف آسیب و بحران به کار برده[۲۷] (ص۵)، اگرچه تعریف صریحی از خود این اصطلاح ارائه نکرده است. البته عناوین مصاحبهها و مقالات این کتاب نشان میدهد که مراد از چالشها، مشکلات، کاستیها، آسیبها و معضلات میباشد.
همچنین کتاب چالشهای ایران و آمریکا بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، چالش را بهمعنای تعارض، اختلاف و تنش و شاید بهطور ضمنی بهمعنایِ مبارزطلبی به کار گرفته است.[۲۸]
اما در کتاب چالشهای فراروی آموزش عالی در هزارهٔ سوم[۲۹] نکات دقیقی دربارهٔ معنای چالش و تفاوت آن با واژهها و اصطلاحات مشابه ذکر شده است که در زیر به آنها اشاره میشود:
- تفکیک بین مسائل (problems) و چالشها (Challenges) و اینکه چالشها ناظر به عوامل بیرونی هستند و مسائل ناظر به عوامل درونی؛[۳۰]
- چالشها امواجیاند که پیش روی ما قرار دارند؛[۳۱]
- هدف مطالعهٔ چالشها، رسیدن به راهبردهای عملی و نویدبخش است؛[۳۲]
- چالشها با فرصتها متفاوتاند؛ ولی چالش میتواند به فرصت تبدیل شود؛[۳۳]
- چالشها و خطرات متفاوتاند و یکی از اهداف بررسی چالشها، کاهش خطرات است؛[۳۴]
- بحرانهای کنونی، میتوانند نمایانگر چالشهای فراروی ما باشند.[۳۵]
نکات فوق از جملهٔ مواردی هستند که میتوان آنها را در تدقیق و تنقیح معنای چالش، مورد استفاده قرار داد.
واژههای مشابه و همجوار
برای تعریف دقیق چالش در کاربرد امروزی آن، لازم است فهرستی از واژههای نزدیک، مشابه و همجوار این اصطلاح، ارائه شود تا بتوان در تعریف آن، مرزهای مفهومی را تعیین کرد.
واژهها و مفاهیم متبادر به ذهن در کاربرد عام و متعارف «چالش»
الف. واژهها و مفاهیمِ ناظر به واقعیت و عینیت خارجی: بحران، آسیب، تهدید، خطر، معضل، آفت، کاستی، مانع، تنگنا (محدودیت)، انحراف، کمبود، ضعف (سستی)، نیاز، فرصت، مشکل، مسئله، اشکال، فتنه، کشمکش، تضاد، تعارض، تنش، تقابل، نزاع.
ب. واژهها و مفاهیم ناظر به ذهنیت و حالات روحی: سؤال، شبهه، مباحثه، جدال، تحریف، دغدغه، ابهام، نگرانی، بیم، درد، دلمشغولی، تناقض، اشتباه، تردید، تهافت، اختلاف، کلنجار.
شاید با تتبع و تأمل بیشتر، بتوان واژهها و مفاهیم دیگری را نیز به این فهرست اضافه کرد.
همان گونه که پیشتر ملاحظه شد، واژهٔ چالش در کاربرد امروزی آن، مترادف با برخی واژههای فوق تلقی شده است؛ اما بالاخره باید روشن ساخت که آیا این واژه با یک یا چند واژه از واژههای فوق مترادف است یا معنای مستقل و متفاوتی دارد.
البته میتوان برای «چالش» معنای عام و گستردهای را که شامل معنایِ همه یا اکثر واژههای فوق باشد، لحاظ کرد و در کاربرد آن بدون وسواس و دقت علمی، تسامح روا داشت؛ ولی به نظر میرسد این مسامحه و سخاوتمندی، نوعی آشفتگی زبانی را در پی خواهد داشت و غرض از تعدد و اختلاف واژهها را که انتقال مفاهیم و معانی مختلف و متفاوت است، نقض خواهد کرد.
تعریف معیار برای «چالش»
با استفاده از معنای لغوی «چالش» و Challenge و نیز برخی عناصر معناییِ متبادر از کاربرد این واژه در ادبیات اجتماعی امروز، تعریف زیر برای چالش قابل ارائه است:
«شرایط و وضعیت جدیدی که مسیر آینده جامعه را از بیرون مورد هجوم قرار داده حفظ تعادل آن را دچار مشکل و مستلزم تلاشی سخت و سرنوشتساز میسازد.»
خصوصیات «چالش»، در این تعریف عبارتند از:
۱. عینیبودن؛
۲. جدیدبودن وضعیت؛
۳. ناظر به آینده؛
۴. بیرونیبودن [و غیرارادیبودن آن]؛
۵. اقتضای تلاشی سخت و تعیینکننده [که ناشی از فراگیر بودن و بهمبارزهطلبیدن کل جامعه است].
با حذف هرکدام از این خصوصیات، قلمرو معنایی «چالش» گسترش و تعمیمیافته و با برخی واژههای همجوار، اشتراک پیدا میکند و تنها در صورت حفظ همهٔ این خصوصیات است که واژهٔ «چالش» بارِ معنایی خاص و ویژهای پیدا کرده و مرز آن با واژههای مشابه و همجوار حفظ خواهد شد. البته این تعریف اگر پذیرفته و در کاربردها رعایت شود، معنای اصطلاحیِ تازهای برای «چالش» در زبان فارسی خواهد بود.
«چالش» به این معنا در عرصههای مختلف فرهنگی، سیاسی و اقتصادی قابلطرح است و به عرصهٔ خاصی محدود نمیشود.
بنابراین:
- کاستیها، ضعفها، نارساییها، مشکلات و خلأهای داخلی، کنونی و ریشهدار را نمیتوان چالش نامید.
- مسائل، پرسشها، شبهات و ابهامهای ذهنی و علمی که بهطور طبیعی در طول زمان برای جامعه مطرح میشوند، چالش به حساب نخواهند آمد؛ مگر اینکه از نظر فراگیری و تأثیرگذاری، به وضعیت جدیدی تبدیل گردند که کل جامعه به مبارزه طلبیده شود.
- کشمکشها، تعارضها، اختلافنظرها و کلنجارهای علمی و نظری دربارهٔ مدلها و راهکارهای حل مشکلات و مسائل، چالش شمرده نمیشوند.
- نمیتوان هر چالشی را تهدید تلقی کرد و هر تهدیدی هم لزوماً چالش نیست.
- هر بحرانی چالش به حساب نمیآید؛ ولی چالشها را میتوان از بحرانهای کنونی حدس زد.
- آسیبها، انحرافها و آفتها فینفسه چالش نیستند؛ ولی میتوانند توانمندی جامعه را در رویارویی با چالشها تحتتأثیر قرار دهند.
- دغدغهها، نگرانیها و دلمشغولیها، از پیامدهای بروز چالشها به شمار میآیند؛ ولی خود چالش شمرده نمیشوند.
- فتنهها، چالش نیستند؛ اما چالشها میتوانند زمینهٔ ظهور و بروز فتنهها را فراهم کنند.
- چالشها، هم خطرآفریناند و هم فرصتساز؛ نه اینکه لزوماً خطرساز باشند.
- موانع و محدودیتهای بیرونی و درونی بهخودیخود چالش شمرده نمیشوند؛ ولی میتوانند مولود چالشها باشند.
اقدامات بایسته در برابر چالشها
اگر مشکلات، بحرانها و مسائل را باید حل کرد، موانع را باید برطرف ساخت؛ از آسیبها و آفتها باید پیشگیری کرد یا آنها را زدود؛ پرسشها، شبهات و سؤالات را باید پاسخ داد؛ خلأها و کاستیها را باید جبران کرد و تعارضها، تناقضها و کشمکشها را باید حل نمود…؛ اما در برابر چالشها چه باید کرد؟
چالشها قابلپیشگیری نیستند؛ زیرا طبق تعریف، بیرونیاند و اجتنابناپذیر. چالشها، قابلزدودن و برطرفکردن نمیباشند؛ چراکه وضعیتی جدید و عینیاند که با فراگیری خود، به جامعه هجوم میآورند.
همان گونه که در کتاب چالشهای فراروی آموزش عالی در هزارهٔ سوم مطرح شده است، با چالشها باید برخورد کرد[۳۶] و این برخورد گاه به اقداماتی ماجراجویانه و خطرپذیر نیاز دارد.[۳۷] در بررسی چالشها و مواجهه با آنها باید روندهای تأثیرگذار را شناسایی و تحلیل کرد[۳۸] و با تأثیرگذاری بر آنها، خطرات را کاهش داد. گاه میتوان تهدیدهای بالقوه را به فرصتهای بالفعل تبدیل ساخت و از چالشهای ناخواسته، بستری برای پویایی و رشد فراهم کرد. گرچه چالشها موجب بیم میشوند، ولی همین بیمها و دغدغهها، عوامل برانگیزندهای برای دستیابی به راهبردهای نویدبخش خواهند بود.
چنانچه مواجهه با چالشها بر اساس مبانی فکری و چهارچوب عملی و رفتاریِ مبتنی بر حقیقت، عقلانیت و منطق صورت گیرد، هرگز چالشها، به تهدید و بحران تبدیل و تأویل نخواهند شد و در ارتباط با آنها محلی برای نگرانی و یأس نخواهد بود. اگر فرازونشیبها و تحولات جوامع بشری، بخشی از روند تکاملی بشر تلقی شود و بروز چالشها، نه امری غریب و ناخواسته، که بخشی از برنامهٔ کلان و طراحی معقول و منطقی سرنوشت جامعه قلمداد گردد، نوع نگاه به چالشها، تغییر یافته و هر چالشی، نویدبخشِ مرحلهای نوین در سیر تکاملی انسان تعبیر و تفسیر خواهد شد. بنابراین باید گفت نقش چهارچوبهای فکری و بینشی در مواجهه با چالشها، بسیار مهم است.
نتیجه
هنگامی که سخن از چالشهای اجتماعی، فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و… به میان میآید، باید تعریف دقیقی از «چالش» و تفاوتهای آن با واژهها و اصطلاحات مشابه مدنظر باشد تا حیطهٔ بحث و کاوش، بهصورتی شفاف و روشن تعیین گردد. اما کاربرد این واژه در ادبیات اجتماعی امروز ما، نشان نمیدهد که تعریف دقیق و تفکیک معنایی موردنظر دراینباره انجام شده باشد. بنابراین با توجه به:
۱. معانی چالش در متون ادبی زبان فارسی،
۲. معانی Challenge در زبان انگلیسی،
۳. برخی معانی موردنظر کاربران در کاربرد امروزی چالش،
۴. عناصر معنایی واژههای نزدیک و شبیه «چالش»،
۵. و نیز با تأمل و تدقیق در مختصات این واژه،
تلاش کردیم تعریفی مشخص و شفاف از چالش ارائه دهیم:
«شرایط و وضعیت جدیدی که مسیر آیندهٔ جامعه را از بیرون مورد هجوم قرار داده، حفظ تعادل آن را دچار مشکل و مستلزم تلاشی سخت و سرنوشتساز میسازد.»
در این تعریف، چالشها ناظر به واقعیاتی عینی، جدید، معطوف به آینده و بیرونیاند که فراگیری و تأثیر آن، کل جامعه را به مبارزه میطلبد و تلاش سختی را برای پشتسرنهادن آن میطلبد. با این تحدید و تعریف، میان معنای چالش و معانی تعابیر و اصطلاحات مشابه و نزدیک، تفکیک حاصل میشود و جامعیت و مانعیت آن تأمین میگردد.
البته میتوان معنای «چالش» را اعم از مشکلات و مسائل عینی و ذهنی، داخلی و خارجی، فراگیر و محدود، ریشهدار و جدید دانست که میتواند بهاندازههای گوناگون حرکت متعادل جامعه را کند یا متوقف سازد و مستلزم تلاش و تدبیر برای چارهاندیشی باشد.
به نظر میرسد برای پیشگیری از خلط و مغالطه، هنگام کاربرد این واژه بهصراحت یا تلویح، باید معنای اخص یا اعم چالش را در مراد و منظر خود تعیین نماییم. ولو در کاربرد عادی و خطابی واژهها، عدمدقت قابلاغماض باشد، مسلماً در کاربرد علمی و پژوهشی، این اغماض توجیهپذیر نخواهد بود.
پینوشتها
۱. محمد معین، فرهنگ فارسی.
۲. محمد دهخدا، لغتنامه.
3. Webster’s Dictionary, New York, ۱۹۶۸
4. BBC (English Dictionary), London, ۱۹۹۳.
۵. محمدرضا باطنی، فرهنگ معاصر، تهران، ۱۳۷۱.
۶. داریوش آشوری، فرهنگ علوم انسانی، تهران: مرکز، ۱۳۷۴.
۷. محمد آراستهخو، فرهنگ اصطلاحات علمی اجتماعی، تهران: چاپخش، ۱۳۸۱.
۸. جولیوس گولد و ویلیام ل. کولب، فرهنگ علوم اجتماعی، ویراستهٔ محمدجواد زاهدی مازندرانی، تهران: مازیار، ۱۳۷۶.
۹. چنگیز پهلوان، فرهنگشناسی، تهران: پیام امروز، ۱۳۷۸.
۱۰. گروه مؤلفان، آسیبشناسی انقلاب اسلامی، تهران: نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری دانشگاه صنعتی شریف، ۱۳۷۹.
۱۱. خلاصهٔ مقالات گردهمایی راهبردها و رویکردهای ساماندهی فرهنگی، تهران: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، ۱۳۷۷.
۱۲. آسیبشناسی انقلاب اسلامی، همان، ص۴۴۱ و ۴۴۲.
۱۳. محسن آرمین و حجت رزاقی، بیمها و امیدها، تهران: همشهری، ۱۳۷۸، ص۲۹۹.
۱۴. تحقق جامعهٔ مدنی در انقلاب اسلامی ایران؛ مجموعهمقالات، تهران: سازمان مدارک فرهنگی انقلاب اسلامی، ۱۳۷۶.
۱۵. مناسبات دین و فرهنگ در جامعه ایران؛ مجموعهمقالات، ج۲، قم: دبیرخانهٔ دینپژوهان کشور، ۱۳۸۰.
۱۶. همشهری ماه، س۱، تهران، ۱۳۸۰.
۱۷. آسیبشناسی انقلاب اسلامی، همان؛ محسن آرمین و حجت رازقی، همان.
۱۸. تحقق جامعهٔ مدنی در انقلاب اسلامی ایران، همان، ص۴۸۳ و ۴۸۸؛ همشهری ماه، همان، شهریور، ص۶ و ۷.
۱۹. مناسبات دین و فرهنگ در جامعهٔ ایران، همان، ص۲۱۳ تا ۲۵۴.
۲۰. عبدالعلی قوام، چالشهای توسعهٔ سیاسی، تهران: قومس، ۱۳۷۹، ص۷.
۲۱. همان، ص۸.
۲۲. همان، ص۹.
۲۳. همان، ص۹ تا ۲۵.
۲۴. همان، عنوان گفتار چهارم و گفتار نهم.
۲۵. عماد افروغ، چالشهای کنونی ایران، تهران: سوژه و مهر، ۱۳۸۰، ص۷ تا ۹.
۲۶. همان، ص۱۵.
۲۷. عبدالوهاب فراتی، انقلاب اسلامی؛ چالشها و بحرانها، قم: دفتر نشر معارف، ۱۳۸۱.
۲۸. حمید معادی، چالشهای ایران و آمریکا بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ۱۳۸۱.
۲۹. ورنر زد. هیرش و لوک ای. وِبر، چالشهای فراروی آموزش عالی در هزارهٔ سوم، بهکوشش رضا یوسفیان املشی، تهران: دانشگاه امام حسین(ع)، ۱۳۸۱.
۳۰. همان، دیباچه.
۳۱. همان.
۳۲. همان، ص «ت».
۳۳. همان، ص۸۲ و ۸۳.
۳۴. همان، ص۱۲۶ و ۱۲۹.
۳۵. همان، ص۲۱۱.
۳۶. همان، مقدمهٔ مؤلف.
۳۷. همان، ص۸۳.
۳۸. همان، ص۲۲.
منبع: علی ذوعلم، «تأملی در مفهوم چالش؛ واژهٔ چالش در ادبیات اجتماعیفرهنگی ایران»، ماهنامهٔ زمانه، س۴، ش۳۶، شهریور۱۳۸۴، ص۳۴ تا ۳۷.
این مطلب در اینجا نیز منتشر شده است.
13 دیدگاه. دیدگاه خود را ثبت کنید
سلام !
در یکی از لهجه های جنوب ایران ، بنام بردستانی که ریشه در گویش مردم لارستان دارد ، و نیز در لهجه دشتی آن سامان ،
از مصدر ترکیبی (چالو کرده ) به معنی
روشن کردن وسایل موتوری استفاده می شده
است .
مثلاً : چالو بکو (روشن کن ) ، چالو ون (روشن است) ، چالو نی (روشن نیست ) و
یک بار هنگام گفتگو با برادری افغانی پرسید :
گوشی موبایل شما ، چالانه ( روشن است یا کار
می کند ) ؟
می خواهم بگویم در (چالو کرده ) وچالان
که با مصدر چالیدن بی ارتباط نمی باشند ،
مفهوم حرکت داشتن ، پویایی ، توان و نیرو نهفته است .
بنا بر این معادل فارسی آن نیز باید واژه ای باشد که بتواند این مفاهیم را تداعی نماید .
عالی بود ، استفاده کردم
براتون آرزوی موفقیت دارم.
با سلام و احترام،
خیلی ممنون از بررسی و نتیجهگیری دقیق شما.
امکانش هست با توجه به این تعریف از چالش، حوزههای مورد بررسی «چالشهای اجتماعی» را بفرمایید؟
با تشکر فراوان
مسائل اجتماعی، مسئلههای جامعه، معضلات اجتماعی، مشکلات جامعه
من این واژه را در زبان ترکی بسیار شنیدم.
(روشن کردنِ)ماشین،درگیری ذهنی وکارکردن از جمله کاربردهای این واژه در زبان ترکی هست.البته در شعرهای تزکی شهریار هم این واژه را دیدهام اما متاسفانه حضور ذهن ندارم.
این همه وراجی وحرافی کردی تا کلمه ترکی چالش را مصادره کنی.خیلی بی حیا و احمق هستی.میتوانستی با صرف این انرزی دهها کلمه برای ان معادلسازی کنی.
عزیزان من ،کش و قوس لازم نیست، چالیش یک کلمه اصیل در زبان ترکی است
اوغلوم چالیشاسان گرک به معنی پسرم باید تلاش کنی.
چالیش دوشمنه محتاج اولمویاسان.به معنی تلاش کن محتاج دشمن نشوی.
مصدر این کلمه در ترکی چالیشماق میباشد به معنی تلاش کردن.
مثال:
آمریکا ایران را به چالش کشید
یعنی آمریکا نگذاشت ایران در آرامش بسر برد باعث شد ایران برای مقابله به مثل به تلاش و تکاپو بیافتد .
حرف ی در کلمه چالیش نوشته شده با الفبای فارسی در واقع صدای ائ در ترکی است که چون در فارسی این صدا رو نداریم موقع نوشتن آن را حذف میکنیم و چالش مینویسیم.
سلام. بر خلاف آنچه که در زبان فارسی اخیرا از واژه چالش به کرات استفاده می شود، این کلمه ریشه ترکی داشته و مصدری به معنی تلاش کردن هست. مبارزه کردن، سخت تلاش کردن، زحمت زیاد داشتن و البته همه اینها به نوعی همراه با بار معنایی متمایل به مثبت معادل همین کلمه هست. اینکه در زبان فارسی معادل بسیاری از واژه ها و اصطلاحات تلقی شده و حتی مربوط به زمان حال نبوده و از قبل وجود داشته جای بحث و کار بسیار دارد. چالش از ریشه چالیشماق به معنی تلاش- سخت – کردن هست.
با سلام
برای فهم درست هر واژه بایستی به ریشه آن رجوع کرد چالش واژه ای ترکی است و تبیین درست آن نیازمند بررسی آن در خاستگاه زبانی آن است.
با عرض سلام
اینکه در زبان ترکی یا هر زبان و گویش دیگری واژه چالش یا مشابه آن وجود داشته باشد دلیل نمیشود که آن واژه مخصوص یک زبان باشد چه بسا یک واژه در چند زبان از قدیم وجود داشته و هرکدام معنای خاص خود را داشته باشد و یا حتی از نظر معنا هم مشابه هم و یا ملازم هم باشند.
پس بررسی یک واژه در زبان فارسی به دو عرصه برای تحقیق نیازمند است یکی ریشه یابی در زبان فارسی و دیگری جستجوی مشابهات آن در زبان های دیگر
یاعلی
اخه این چه مقاله ای هستش بزرگوار .
برای مقایسه علمی دو کلمه و بار معناییشون شما باید ابتدا ریشه واژه رو مورد بررسی قرار بدی و خانواده اون واژه رو بررسی کنی .اینکه فرهنگ معین چی گفته که نشد سند . توی فرهنگ معین هم معنای رایج وقت خودش،رو عنوان کرده . این مقاله از نظر ساختار علمی متاسفانه بسیار مشکل داره . خطاب به دوستان ترک هم بگم که اینکه میگین چالش از ریشه چالیشماخ هستش پس یه کلمه ترکی هستش که نشد سند . هر زبانی یه واژه از زبان دیگری که میگیره میتونه ببره تو ساختار قواعد زبانی خودش و صرفش کنه .مثل ده ها کلمه ترکی که اومده تو فارسی و صرف شده یا از فارسی به ترکی یا از عربی به فارسی و یا بالعکس…
در بین افراد قدیمی بوشهر از دو کلمه چالوش کن به معنای روشن کردن یک موتور استفاده می شود از ریشه آن اطلاعی ندارم
سلام
یکی از ویژگیهای زبان قدرتمند ترکی، پُرمشتق بودنِ کلمات در این زبان است که باعث میشود وقتی کلمات ترکی در زبانهای دیگر استفاده میشود، با رجوع به ریشه و مشتقات همان کلمه ثبات کرد که کلمه ترکی است. کلمه چالش در ترکی مشتقات زیادی دارد از جمله چالیشماق= تلاش کردن و به تکاپو افتادن؛ چالیشقان= صفت تلاشگری؛ چالشتیرماق، به تلاش و تکاپو واداشتن؛ چالیشان، فردی که مشغول تلاش و تکاپوست مثل ضرب المثل قدیمی “چوخ چالیشان، چاریق جیرار”!!