یکی از گرتهبرداریهای نابجایی که از زبان انگلیسی و فرانسوی شده و در منابع ویرایشی به آن اشاره کردهاند، «بیتفاوت» است. همچنانکه ابوالحسن نجفی در غلط ننویسیم بهدرستی خاطرنشان کرده، این کلمه در فارسی بهمعنی «بدون فرق و تمایز» است؛ حالآنکه در کاربرد گرتهبردارانهاش آن را بهجای «بیاعتنا» و «بیتوجه» و «بیعلاقه» به کار میبرند؛ مثلاً:
ـ او به سرنوشت وطنش بیتفاوت است.
نکتۀ یادکردنی دراینخصوص این است که «بیتفاوتِ» صحیح در فارسی معمولاً در وصف مفاهیم و چیزها و امور انتزاعی کاربرد دارد؛ درصورتیکه «بیتفاوتِ» گرتهبردارانه در وصف اشخاص به کار میرود. از این میان، نمونۀ کاربرد گرتهبردارانه را بهوفور میتوان یافت؛ چنانکه از جستوجویی کوتاه در اینترنت این مثالها را میتوان جست:
ـ چرا بیاحساس و بیتفاوت میشویم؟
ـ مردم نسبتبه افراد حادثهدیده بیتفاوت شدهاند.
ـ سپاه بههیچوجه دربرابر مشکلات مردم بیتفاوت نیست.
ـ مسئولین بیتفاوت نیستند.
اما کاربردِ درست این کلمه کدام است؟ احتمالاً کمتر شنیده و دیده و به کار بردهایم. توجهتان را به این جملهها جلب میکنم:
ـ فکر اینکه بعدها در حق کسی نیکوکاری بکنم یا تمام عمر را مانند عنکبوتی سعی کنم همه را به دام تاروپود خود بیندازم و شیرۀ جانشان را بمکم، در آن دقیقه بیشک برایم بیتفاوت بود (داستایوسکی، ۱۳۵۱: ۶۱۱).
ـ برای تلویزیون بهعنوان یک دستگاه ارتباطی، بیتفاوت است که تصویر نیکسون را بهعنوان رئیسجمهور آمریکا از مجرای خود عبور دهد یا تصویر رقیب او، مکگاورن، را (باطنی، ۱۳۷۰: ۱۲۷).
ـ این واقعیت که شطرنج از ایران به اروپا آمده، جنبۀ خارجی دارد و برعکس، هرچه که به نظم بازی و قوانین آن مربوط میشود، درونی است. اگر من مهرههای چوبی را با مهرههای عاج عوض کنم، این تغییر در نظام بازی بیتفاوت است (میلانیان، ۱۳۹۶: ۴۱).
همانگونه که مشاهده میشود، در جملههای بالا «بیتفاوت»، برخلاف کاربرد گرتهبردارانهاش، اولاً برای اشاره به شخص نیست و ثانیاً میتوان بهجای آن «تفاوتنداشتن» را نشاند و جملهای طبیعی و درست در دست داشت (کاری که با نمونههای گرتهبردارانه نمیشود کرد):
ـ فکر اینکه بعدها در حق کسی نیکوکاری بکنم یا تمام عمر را مانند عنکبوتی سعی کنم همه را به دام تاروپود خود بیندازم و شیرۀ جانشان را بمکم، در آن دقیقه بیشک برایم تفاوتی نداشت.
ـ برای تلویزیون بهعنوان یک دستگاه ارتباطی، تفاوتی ندارد که تصویر نیکسون را بهعنوان رئیسجمهور آمریکا از مجرای خود عبور دهد یا تصویر رقیب او، مکگاورن، را.
ـ این واقعیت که شطرنج از ایران به اروپا آمده، جنبۀ خارجی دارد و برعکس، هرچه که به نظم بازی و قوانین آن مربوط میشود، درونی است. اگر من مهرههای چوبی را با مهرههای عاج عوض کنم، این تغییر در نظام بازی تفاوتی ندارد.
ولی چرا نباید از «بیتفاوتِ» گرتهبرداریشده استفاده کنیم؟
«بیتفاوت»، بهمعنی یادشده که برای اشاره به شخص به کار میرود، از دو نظر گرتهبرداری به شمار میرود: هم گرتهبرداری واژگانی است و هم گرتهبرداری معنایی؛ یعنی هم ترجمهای لفظبهلفظ از واژۀ خارجی indifferent است (که خودبهخود و در وهلۀ اول عیب محسوب نمیشود) و هم موجب شده است دلالتِ ساختار و لفظی ازپیشموجود در زبان، گنگ شود (عیب اصلی این است). بهبیان شفافتر، ساختار «بی+اسم» در فارسی صفتی میسازد که میتوان آن را به جملهای با فعل «نداشتن» تأویل کرد:
ـ بیشعور: کسی که شعور ندارد.
ـ بیحواس: کسی که حواس ندارد.
ـ بیفرهنگ: کسی که فرهنگ ندارد.
ـ بیخاصیت: کسی یا چیزی که خاصیت ندارد.
ـ بیتفاوت: چیزی که [با چیز دیگر] تفاوت ندارد.
این در حالی است که «بیتفاوتِ» گرتهبردارانه را نمیتوان چنین تأویل کرد: «کسی که تفاوت ندارد.» ازاینرو، این کاربرد بهسبب معنی استثناییاش، ازطرفی دلالت ساختار واژگانی مذکور را بر هم میزند و مخاطب را در درک معنا سردرگم میکند و ازطرف دیگر، معنی تازهای به «بیتفاوت» بار میکند که در کنار معنیِ ازپیشموجودِ آن، موجب آشفتگی میشود.
کتابنامه
باطنی، محمدرضا، ۱۳۷۰، مسائل زبانشناسی نوین، چ۳، تهران: آگاه.
داستایوسکی، فئودور، ۱۳۵۱، جنایت و مکافات، ترجمۀ مهری آهی، چ۲، تهران: خوارزمی.
میلانیان، هرمز، ۱۳۹۶، آزادی و بند در زبان و مقالات دیگر، گردآوردۀ احمد خندان، چ۱، تهران: هرمس.