در بعضی زبانها، از جمله فرانسوی و انگلیسی، اعمالی که خاص انسان است، به اشیا نیز نسبت داده میشود. این امر در زبانهای یادشده نهتنها در گونهٔ ادبی، بلکه در گونهٔ غیرادبی و معیار هم تااندازهای رواج دارد. در زبان فارسی، این کاربرد عموماً فقط در حوزهٔ ادبیات، یعنی شعر یا نوشتههای شاعرانه، دیده میشود. در نثر، بهخصوص نوشتههای منثوری که صبغهٔ شعری و ادبی ندارد، شخصیتبخشیدن به اشیا متداول نیست؛ اما این رسم از راه ترجمه در نثر فارسی وارد شده است. احمد سمیعی در کتاب نگارش و ویراش ضمن اشاره به این موضوع، نمونههایی از این کاربرد خطا را بهاضافهٔ صورت اصلاحشدهٔ آنها بهدست میدهد (سمیعی، ۱۳۸۵: ۱۸۱):منبع: «ویراسـتاران» virastaran.net
الف.۱. «این ستارهٔ دنبالهدار قوانینِ سایر ستارههای دنبالهدار را اجرا میکند.»
الف.۲. «این ستارهٔ دنبالهدار تابعِ قوانینِ حاکم بر سایر ستارههای دنبالهدار است.»
ب.۱. «پیوست این مقاله فهرستی از واژههای فارسی را ارائه داده است.»
ب.۲. «در پیوست این مقاله، فهرستی از واژههای فارسی ارائه شده است.»منبع: «ویراسـتاران» virastaran.net
پ.۱. «واژگان حقوقی از اصطلاحنامههای دیگر کلماتی میگیرد.»
پ.۲. «در واژگان حقوقی، اصطلاحاتِ رشتههای دیگر وام گرفته میشود.»
در بسیاری از متنهای ترجمهای خطایی از این دست مشاهده میشود که ناشی از گرتهبرداری از زبانهای غربی است. به این جملهها توجه کنید:منبع: «ویراسـتاران» virastaran.net
فلسفهٔ مارکسیسم که در قرن ۱۹ و بهدست اقتصاددان آلمانی، کارل مارکس، پایهگذاری شد، بر این باور است که جامعه بهدلیل جدال میان طبقات مختلف، دچار تغییر و تحول میشود.
نظریهٔ انتخاب عقلانی معتقد است مجرمان بر اساس هزینه و منفعت ناشی از اعمال خود، تصمیمی عقلانی میگیرند.منبع: «ویراسـتاران» virastaran.net
این جملهها که حاوی نوعی انسانپنداری و تشخیص است، در فارسی چندان طبیعی نمینماید. «اعتقادداشتن» و «معتقدبودن» و «بر باوری بودن» چیزی است که از انسان سر میزند و نسبتدادن آن به اشیا و امور انتزاعی، با طبیعت زبان فارسی نادمساز است. بهبیان دیگر، فقط انسان است که به چیزی معتقد یا باورمند میشود. لازمهٔ باورمندی، انسانبودن است. از این گذشته، به این نوع کاربرد، اشکال دیگری نیز میتوان گرفت و آن این است که در این جملهها «نظریه» همان چیزی است که فرد به آن باور دارد و سخنگفتن از اینکه «نظریه» (که همان «باور» است) به چیزی باورمند است، جمله را از نظر معنایی تا اندازهای دچار مشکل میکند. در چنین جملههایی البته میتوان از پارهای انسانپنداریها استفاده کرد؛ منتها انسانپنداریهایی که به حوزهٔ زبان معیار راه یافته و منحصربودنش به زبان ادبی و شاعرانه، تا حدی کمرنگ شده است. بر این اساس، دو جملهٔ بالا را میتوان اینگونه ویراست:منبع: «ویراسـتاران» virastaran.net
فلسفهٔ مارکسیسم که در قرن ۱۹ و بهدست اقتصاددان آلمانی، کارل مارکس، پایهگذاری شد، بر این باور استوار است که جامعه بهدلیل جدال میان طبقات مختلف، دچار تغییر و تحول میشود.منبع: «ویراسـتاران» virastaran.net
نظریهٔ انتخاب عقلانی میگوید مجرمان بر اساس هزینه و منفعت ناشی از اعمال خود، تصمیمی عقلانی میگیرند.منبع: «ویراسـتاران» virastaran.net
کتابنامه: سمیعی، احمد، ۱۳۸۵، نگارش و ویرایش، چ۷، تهران: سمت.
6 دیدگاه. دیدگاه خود را ثبت کنید
جملۀ اولتان را که نَویراستهاید، عیناً تکرار شده است!
پیشنهادتان هم درکل نادرست است، «نظریۀ انتخابِ عقلانی» نیازی به «گفتن» ندارد.
براساسِ فلان نظریه، فلان اتفاق میافتد یا فلان دسته بهمان کار را میکنند. به همین سادگی و درستی!
به نظرم چنین استعمالهایی مخالف با شمّ زبانی نبوده و مانعی ندارد. قانون سخن گفتن را باید از اهل زبان گرفت؛ نه اینکه بر آنها تحمیل کرد
درود بر شما و ممنون بابت اظهارنظرتان.
شم زبانی چیزی است کمابیش نامعلوم و مبهم و در بسیاری مواقع نمیشود آن را سنجهای در نظر گرفت برای تعیین صحتوسقم کاربردهای زبانی. البته این به این معنی نیست که شم زبانی ارج و اعتباری ندارد. نکته این است که منِ نوعی ممکن است چیزی را مخالف شم زبانی بدانم و مخاطبِ نوعی همان چیز را موافق شم زبانی بپندارد. هر دو هم از یک چیز سخن میگوییم: شم زبانی. در این میان، راهحلی قطعی و استوار نمیتوان جست. مخاطب صرفاً باید استدلالهای دو طرف را بسنجد و برپایۀ فهم زبانی خویش نتیجهگیری کند. در اینجا نیز من چنین کردهام و شواهدی در تأیید مدعایم آوردهام. مخاطب نوشتۀ من مختار است سخن مرا بپذیرد و به آن عمل کند یا آن را یکسره ناموجه بداند.
نکتۀ دیگری که بد نیست به آن اشاره کنم، برمیگردد به کاربردهای زبانوران عام. بسیاری از غلطهای زبانی بهطور طبیعی از کاربران زبان سر میزند. درواقع، سخنگویی که ندانسته و بیتوجه به ظرافتهای زبانی حرف میزند یا مینویسد، معمولاً دستخوش اشتباههایی میشود. باوجوداین، در بسیاری مواقع وقتی گویشوری آگاه آن اشتباه را به او گوشزد میکند و دلایل اشتباهبودن را نیز خاطرنشان میسازد، آن سخنگو قانع میشود و میپذیرد که سخنش از جنبههایی عیبناک بوده است. بنابراین، نمیتوان همیشه کاربردهای ارتجالی و نیندیشیدۀ زبانی را ملاک درستی و نادرستی قرار داد.
با این استدلال باید این بیت مولوی را هم اصلاح کرد:
سنبله با یاسمن گفت سلام علیک
گفت علیک السلام در چمن آی ای فتا
چرا که سنبل و یا سمن با یکدیگر حرف نمیزنند و احوالپرسی مخصوص آدمهاست نه گیاهان.
درسته که این شیوه از ترجمه وارد زبان فارسی شده اما وقتی مشابه آن در متون ادبی و تعابیر شاعرانه وجود داشته چرا نباید در زبان روزمره و معیار هم از آن استفاده کرد؟
درود
در آغاز سخنم اشاره کردهام که چنین کاربردهایی در گونۀ ادبی زبان فارسی وجود داشته است. آنچه بر اثر ترجمه و رویارویی زبانهای غربی با فارسی پیش آمده، عبارت است از راهیافتن چنین کاربردهایی به زبانِ غیرادبی. بااینحساب، نیک پیدا است که شعر مولوی در زمرۀ متنهای ادبی و خلاقانه است و ازاینرو، نمیتوان آن را مصداقی از این خطا به حساب آورد.
بنا به تعریف، یکی از خصوصیتهای زبان معیار این است که از عناصر ادبی و خیالانگیز خالی است یا دستکم چنین کاربردهایی بهندرت در آن یافت میشود. به همین دلیل است که مثلاً در متنی علمی در حوزۀ نجوم نمینویسند: «ستارهای پردرخشش در جایی دورافتاده از منظومۀ شمسی، نورِ جان خویش را به گرداگِرد خویش میتاباند.» چنین جملهای در گونۀ زبانیِ معیار، جایی ندارد و بهجای آن مثلاً باید نوشت: «ستارهای نورانی در جایی دور از منظومۀ شمسی، وجود دارد.» بایدونبایدهایی ازایندست تااندازهای به گفتمان حاکم در علوم نیز مربوط میشود.
برای کسب اطلاعات بیشتر از زبان معیار و چندوچون آن، کتاب زیر را پیشنهاد میکنم:
زبان فارسی معیار، ناصرقلی سارلی، نشر هرمس.
درود بر جناب يوسفي عزيز. از دقتورزيهاي معناييتان بهره بردم. شاد و پيروز باشيد.