«جیک» و «بُک» دو روی «قاب» است در نوعی بازی قدیمی که به «قاببازی» مشهور بوده است. «قاب» استخوان پای گوسفند است. این استخوان تقریباً بهشکل مکعبمستطیل است؛ شبیه قوطیکبریتی کوچک. بنابراین شش سطح دارد. از این شش سطح، ظاهراً دو سطح بزرگ و دو سطح کوچک در این بازی مهمتر بوده و برایش اسم گذاشتهاند. اسم سطح بزرگی که برآمدگی دارد، «پُک (پوک)» و نام سطح مقابل آن «جیک (جِک)» است. از دو سطح کوچک هم یکی «اسب» است و دیگری «خر».
دهخدا اصطلاح «جیکوپوک» امروزی را بهصورت «جیکوبُک» در لغتنامه ضبط کرده است و در زیر آن، به عبارتی کنایی اشاره کرده است:
جیکوبُکشان یکیبودن: تعبیر مثلی است؛ یعنی به اسرار و رازهای یکدیگر آشنابودن.
«جیکوپوکِ هم را دانستن» و «از جیکوپوکِ کسی یا چیزی سر درآوردن» هم صورتهای دیگری از این عبارت کنایی است که امروزه بهکار میرود.
یکی از معناهای واژهٔ «بُک» «رُخساره و چهره» است و بهاحتمال قوی، این واژه به همین معنا برای سطحِ برجستهٔ استخوانِ قاب بهکار رفته است؛ زیرا آن را بهسبب برجستگیهای موجود بر روی آن، بهشکل صورتِ انسان تجسم کردهاند. بر این اساس، شاید بتوان رگوریشهای مناسبِ این ساختار مفهومی برای واژهای که به رویِ دیگر این استخوان اطلاق میشود، سراغ گرفت: «جیک».
اما برای «جیک» در واژهیاب نمیتوان چنین توضیحی بهدست آورد. با کمی دقت در ساختار «جیکوپوک» و «جیکوبُک» میتوان حدسی زد: «بُک» به «پُک» و سپس «پوک» تبدیل شده است. سپس میشود نتیجه گرفت که احتمالاً «جیک» نیز در این معنا، صورت تحولیافتهٔ واژهای دیگر است: «جِک». در لغتنامه زیر این واژه چنین آمده است:
فرورفتگیای است مانند زاویهٔ منفرجه در دیوار که به خارج میل دارد؛ مقابلِ رِخ.
این درست همان تصویری است که از «جِکِ» قاب وجود دارد: سطحی که فرورفتگی دارد. همچنین بنا بر اطلاعاتی که در تارنمای واژهیاب به دست داده شده، در لهجهٔ بختیاری، «جیک» را «جِک» تلفظ میکنند و این تقریباً حدس ما را در خصوص معنای اصلی این کلمه به یقین بدل میسازد.
توضیحات بالا و نیز گشتوگذاری در فرهنگهای لغت، بهخوبی نشان میدهد که اصطلاحِ «جیکوبُک» در طول زمان، طیِ فرایندهایی واجی، دستخوش تحولات آوایی شده است و این، امری است طبیعی. در طول تاریخ زبان فارسی، بسیاری از واجها به یکدیگر تبدیل شدهاند؛ از جمله «ب» به «پ» و «پ» به «ب» که در متنهای گونهگون نمونههایی از آن را میتوان یافت: بزشک / پزشک، بِنَهان / پنهان، اسب / اسپ، بابک / پاپک و… . اگر بنا باشد بر پایهٔ اینگونه تحولات، واژههایی از این دست را نادرست بپنداریم، خودِ «جیکوبُک» را نیز نمیتوانیم صحیح بدانیم؛ زیرا تحولیافتهٔ «جِکوبُک» است و صورت اصلیِ واژه نیست.
سرگذشت «جیکوپوک» البته به همین جا ختم نشده است. در فارسی جفتواژههایی وجود دارد که در آن، بهدنبالِ کلمهای معنادار، کلمهای دیگر (خواه معنادار و خواه بیمعنا) میآید که معمولاً هموزن واژهٔ نخست است و موجب تأکید یا گسترش معنایی آن میشود. این جفتواژهها به «اَتباع» معروف است. گاهی هم از آنها به «اَتباع و مُهملات» تعبیر میکنند؛ زیرا در پارهای از این جفتواژهها یکی از آنها مهمل و بیمعناست. در زیر بهترتیب نمونهای از اتباع میآید که در آن، واژهٔ تابع، معنادار است و سپس نمونهای از اتباع که در آن، واژهٔ تابع، بیمعناست:
_ شایستهوبایسته، بایدوشاید؛
_ چرتوپرت، چرندوپرند، کتابمِتاب، اَخموتَخم، رَختوپَخت.
بهنظر میرسد «جیکوپوک» پس از ازسرگذراندن تغییراتی که در بالا به آن اشاره کردم، با ترکیبات اتباعیِ هموزن اشتباه گرفته شده است. این مسئله بهگمانم بیش از هرچیز، از آن رو بوده که اجزای این عبارت، از معنای اصلی و نخستینش خالی شده و مدتها صرفاً در معنایی کنایی و مجازی بهکار میرفته است؛ زیرا دیگر از «قاب» و «قاببازی» و اصطلاحات آن خبری نبوده است. به این ترتیب، اهل زبان طبق قاعدهای زبانی، «پوک» را به «پیک» تبدیل کرده و «جیکوپیک» را برساختهاند.
اکنون دربارهٔ درستی و نادرستی اینگونه واژهها باید داوری کرد. بهنظر من، درست و غلط اساساً و بهطور کلی، در ساحتِ زبان معیار مطرحکردنی است؛ چراکه بناست زبان معیار زبانی باشد سرراست و صریح و بیاشکال و همهفهم و آسانیاب. دربارهٔ واژههای عامیانه و گفتار روزمرهٔ عوام نمیتوان اینگونه قاعدهگذاری کرد. بخشی از این زبانِ روزمره عیناً به متنهای ادبی و داستانی راه پیدا میکند که اصولاً درست و غلط دربارهٔ آنها نیز تا حد زیادی مصداق ندارد؛ چراکه بازتابِ واقعیتهای زبانی موجود است و دستبردن در آن این راستنمایی و انعکاسِ واقعیتها را خدشهدار میکند. مثلاً «خریت» و «خوبیت» را بههیچروی نمیتوان از متنهای داستانی کنار گذاشت؛ چراکه این قبیل واژهها و اصطلاحاتِ چهبسا نادرست، در شخصیتپردازیهای داستانی نقشی بسزا ایفا میکند.
با این توضیحات، بهنظرم بتوان نتیجه گرفت که «جیکوپیک» را میشود در متنهای غیرمعیار بهکار برد؛ هرچند تصور میکنم این واژه و صورتهای دیگرش، «جیکوبُک» و «جیکوپوک»، بهدلیل عامیانگیاش از اساس جایی در زبان معیار ندارد و چونوچرا در باب درستی و نادرستیاش در زبان معیار، بیموضوعیت است.
7 دیدگاه. دیدگاه خود را ثبت کنید
سلام. خیلی زیبا و مفید بود… . سپاسگذارم. اما در شکل ابتدایی، نام اسب و خر جابجا آمده و اسبه همانست که فرو رفتگی داره.
ضمنا در ادامه متن…. آنجا که میرسد:… خود جیک و بک را نمیتوان…. زیرا تحول یافته جیک و بک است، احتمالا منظور اینست: زیرا تحول یافته جیک و “پوک” است.
در گیلکی “بوک” به معنای ناراحتی و بغض به حالت ورچیدگی و بالاآمدن و غنچهکردن لبها و فرورفتگی مشخصتر در بالای چانه گفته میشود.
مشخصا ریشه این واژه در پارسی باستان است و در گیلکی بخاطر دسترسی سخت و گاه غیرممکن به زادگاه واژه اصلی و حدود جغرافیایی آن، کمی تغییر معنا داده است.
جیک (جِک)= دارای گودی، بوک=( حالت گودی پوشیده)، آلچی= گیرنده، تووخان (دارای سیری)
در زبان تركى آذربايجانى جيك و برك تلفظ ميشود و بُرك معنى كلاه ميدهد. و وقتى مثلاً گفته ميشود جيك و برك فلانى را ميدانم يعنى همه چيز فلانى را ميدانم و خيلى ميشناسمش
بازاریان وحتا کشاورزان رسید داده ها وگرفته های خود را رویهم میذاشتند که معمولا بعد چند وقت شکل کتاب میشد وبهش check book میگفتند یعنی کتاب چکهای داده وگرفته
فراموش نکنید بسیاری از کلمات ما ریشه انگلیسی دارد وکلمات فارسی بسیار شبیه ایرلندی وولزی است
در گویش بختیاری به معنای پوچ و توخالی است، ساق پاهم معنا میدهد.
در زبان کردی به جیک و بوک میگن ( جِگ و بِگ)