صاروج معرّبِ čārūg فارسی میانه است. ساروج نیز املای فارسیشدهٔ واژهٔ عربیِ صاروج است. امروزه در فارسی املای صاروج کمابیش متروک شده است و این واژه را بهصورت ساروج مینویسند و اشکالی هم ندارد.
برخی معتقدند
برخی معتقدند واژهٔ ساروج بهمعنای «مادّهای مرکب از آهک و خاکستر و ریگ آمیخته به آب که در بنایی به کار میرود» فارسی است و صاروج (یا صهروج) معرّب آن است. بنابراین بهتر است که این واژه با حرف «س» نوشته شود.
پاسخ
۱. واژههای صاروج و صهروج معرّب و برگرفته از واژهٔ فارسیِ میانهٔ čārūg هستند (برای واژهٔ فارسی میانه، نک: MacKenzie 1971, p. 21). در فرایند تعریبِ واژههای ایرانی، واجِ /č/ یا /چ/ معمولاً به /ص/ بدل میشود (مانند čawlagān ← صولَجان)، نه به /س/، و واج /g/ یا /گ/ نیز معمولاً به /ج/ بدل میشود. در نتیجه اینکه صاروج را عربیشدهٔ ساروج بدانیم، غیرممکن است. ساروج نیز املای فارسیشدهٔ واژهٔ عربیِ صاروج است. این سیر تحول را میتوان اینگونه نشان داد:
čārūg ← صاروج ← ساروج
۲. واژهٔ پهلویِ čārūg در فارسی نو به چارو بدل شده است. g پایانیِ čārūg در فارسی نو حذف شده است. حذف g پایانیِ واژههای پهلویِ مختوم به -ūg در فارسی نو شاهدهای پرشماری دارد، مانند āhūg ← آهو، tarāzūg ← ترازو، zānūg ← زانو (نک: دنبالهٔ مطلب).
۳. در فارسی نو صورت چهرو نیز به کار رفته است (نک: ابوبکر بستی، المصادر). وجود صورتهای چهرو در فارسی و صهروج در عربی نشان میدهد در فارسی میانه صورت čahrūg نیز وجود داشته است و صهروج عربی معرّب از همین واژهٔ فارسی میانه است.
۴. چارو دستکم از سدهٔ پنجم در متنهای فارسی به کار رفته است:
قرن ۵: الکلس و الصاروج: چارو (کردی نیشابوری، البلغة، ص۱۱۱).
قرن ۵: صاروج: چارو (ادیب نطنزی، دستور اللغة، چاپ آستان قدس، ص۴۶۴).
قرن ۷: نزد شافعی چارو پلید است و گوید چون در حوض دو قلّه آب بود، پاک بود و غسل و وضو بدان توان کرد و درست بود و اگرچه پنج جهت حوض چارو بود، نجس، و آب اتصال دارد با نجاست از جهات خمسه (تبصرة العوام، ص۲۶۸ و ۲۶۹).
قرن ۹: کلس: چارو که به عمارت به کار برند (محمد بن عبدالخالق، کنز اللغات، ج۲، ص۱۱۲۴).
۵. ساروج دستکم از سدهٔ چهارم در متنهای معتبر فارسی به کار رفته است:
قرن ۴: یکی خانهای کرده از پخته خشت / به ساروج کرده بهسان بهشت (فردوسی، شاهنامه، ج۶، ص۴۵۸).
قرن ۵: بهجای شنگرف اندر نگارهاش عقیق / بهجای ساروج اندر مسامهاش درر (دیوان فرخی سیستانی، ص۱۲۹).
قرن ۶: بعضی در بنا و عمارت به کار دارند، چون گچ و ساروج (محمد بن ابیالبرکات، جواهرنامه، ص۲۹۰).
۶. صاروج دستکم از سدهٔ پنجم در متنهای معتبر فارسی به کار رفته است:
قرن ۵: پس به صاروج بیندود همه باموبرش / جامهٔ گرم برافکند پلاسین ز برش (دیوان منوچهری، ص۱۹۸).
قرن ۶: قبطیان… میان سراها، ستونها برکشیدند و به گچ و به صاروج بکردند (ابوالفتوح، روض الجنان، ج۸، ص۳۵۷).
قرن ۷: چون به سرای او رسیدم، همان سرای اولین را دیدم مرمت فرموده و عمارت کرده و دیوارها به گچ و صاروج بیندوده… (دهستانی، فرج بعد از شدت، ج۲، ص۶۱۸).
قرن ۸: عضدالدوله بر آنطرف بندی بست و آن زمین را به صاروج و سنگ و گچ حوضی ساخت (حمدالله مستوفی، نزهة القلوب، ص۱۵۸).
۷. صهروج دستکم از سدهٔ پنجم در متنهای معتبر فارسی به کار رفته است:
قرن ۵: عضدالدوله… بند برآورد از معجون صهروج و ریگریزه، چنانک آهن بر آن کار نکند (ابنبلخی، فارسنامه، ص۱۵۱).
قرن ۶: مردم گذرآبها را و حوضها را به صهروج قوی کند (جرجانی، ذخیرهٔ خوارزمشاهی، ص۱۰۲).
قرن ۹: در میان حوض بیست ستون کردهاند از سنگ و صهروج (حافظ ابرو، جغرافیای حافظ ابرو، ج۲، ص۱۴۷).
۸. با استناد به پیکرههای زبانی، در دورهٔ معاصر املای صاروج تقریباً متروک شده است.
نتیجه
نتیجه آنکه صاروج معرّب ساروج نیست؛ بلکه معرّبِ čārūg فارسی میانه است. ساروج نیز املای فارسیشدهٔ واژهٔ عربیِ صاروج است و از قدیم در فارسی رواج داشته است. امروزه در فارسی املای صاروج کمابیش متروک شده است و این واژه را بهصورت ساروج مینویسند و اشکالی هم ندارد.
پیکرههای زبانیِ استفادهشده در این پژوهش
۱. پیکرهٔ گروه فرهنگنویسی فرهنگستان زبان و ادب فارسی، بهسرپرستی دکتر علیاشرف صادقی.
۲. نرمافزار درج ۴، شرکت مهرارقام رایانه.
۳. پیکرهٔ فارسی روز، بهسرپرستی فرهاد قربانزاده، بهسرمایهگذاری انتشارات تیسا.