تا جایی که به خاطر دارم و شنیدهام، در آموزههای ویرایشی چنین میگویند: کامایی که میان واژههای معطوف به هم میآید، بهنوعی گرتهبرداری از زبانهای غربی است و پدیدهای نوظهور. در ادبیات فارسی کهن هرگاه میخواستهاند چیزهایی را به هم عطف کنند، غالباً از واو عطف بهره میبردهاند؛ مثل «ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کارند» یا این جمله از تاریخ جهانگشا که در وصف حملهٔ مغول گفته شده و بسیار مشهور است: «آمدند و کندند و سوختند و کشتند و بردند و رفتند.»
احمد سمیعی در کتاب نگارش و ویرایش نکتهای کموبیش حاشیهای خلاف این اصل بیان کرده است. وی معتقد است که در جاهایی، حذف واو عطف، سخن را فصیحتر و زندهتر میسازد. این گفته در خصوص اصول نگارشی معاصر پذیرفتنی مینماید؛ اما سخن او بهنوعی صبغهٔ تاریخیادبی هم دارد؛ زیرا مثالهایی که میزند، همه از شعر کهن است:
بوسه گرفتم ز لبش، یک دو سه چار پنج شش
قربان شوم تو را که ندانستهای هنوز
اخلاص من، محبت من، اعتمادِ منبهقدر هر سکون راحت بوَد بنگر مراتب را
دویدن، رفتن، استادن، نشستن، خفتن و مردن(نک: احمد سمیعی، نگارش و ویرایش، چ۷، تهران: سمت، ۱۳۸۵، ص۲۳۵).
نکتهٔ حائز اهمیت این است که مطمئناً در زمان قدیم، نشانههای نگارشی از جمله کاما وجود نداشته است. در بسیاری جاها هم که وقفهٔ میان واژههای عطفشده به یکدیگر ضروری بوده، نشانهای برایش نداشتهاند تا آن را در نوشتار متمایز کنند. کسانی اینگونه استدلال کردهاند که بهسبب نبودِ نشانهٔ کاما، در بسیاری جاها واو بهجایش به کار میرفته است؛ اما شواهدی از نوع مثالهای یادشده، ظاهراً نشان میدهد که وقفهٔ میان واژههای معطوف به هم وجود داشته است و اینگونه نبوده که همهجا واژهها را فقط با واو به هم عطف کنند. شاید تصور شود این اتفاق در شعر و بهضرورت وزن رخ میداده است؛ اما گمان میکنم شواهدی هم از متنهای نثر برایش یافت شود؛ مانند این سطر از گلستان سعدی: «شمع را دید ایستاده، شاهد نشسته، قاضی در خواب مستی، بیخبر از عالم هستی.»
بهنظر شما، کدامیک از این دو شکلِ عطف واژهها به یکدیگر اصیل است؟ آیا میتوان آن را که با کاما صورت میگیرد، گرتهبرداری دانست؟
3 دیدگاه. دیدگاه خود را ثبت کنید
اصلا گرته برداری نیست.استفاده کردن یا نکردن از علائم،به حالات درونی مولف در همون آن بستگی داره.به داد گرته برداری واقعی برسید که ذهن و زبان پریشان و گنگ ما رو به سراشیبی انتحار انداخته. قرار بر ایندبود که زبان ابزار فهم باشه.این علائم هم ابزار زبان اند.
اصالت چه اهمیتی دارد ؟ مهم این است که می شود از این نشانه در موقع و موضع بایسته بهره مند شد .
در بررسی ضرورت استفاده از کاما یا واو عطف خلاف مسئله اصالت، بر ضرورت استفاده از آنها هم باید دقیق شد. زبان فارسی نوشتاری امروز که بسیار وام گرفته، مدیون و درهم پیچیده با ترجمه است اولویت رابه استفاده علامتهای ویرایشی وارداتی خواهد داد. این را هم فراموش نکنیم که تولید متون ادبی که بر ساختار زبانی کهن استوار باشند بسیار کم است. متاسفانه زبان ادبیات داستانی و ادبی ما بسیار به زبان ترجمه نزدیک شده و عجیب هم نیست که دردآن از علایم ویرایشی ترجمه استفاده شود.