در سال ۱۹۹۹ یونسکو ۲۱فوریه را «روز جهانی زبان مادری» نامید. مناسبتش کشتهشدن پنج دانشجو در ۲۱فوریهٔ۱۹۵۲ بود که خواهان بهرسمیتشناختنِ زبان بنگالی بهعنوان زبان رسمیِ یکی از ایالتهای پاکستان (بنگلادش کنونی) بودند. هدف از این نامگذاری حمایت از گوناگونی زبانها و رواجدادن آموزش زبانهای مختلف بود. متن را زیر بهمناسبت این روز نوشتهام:
یکی از ستونهای بنیادینِ هویتِ هر کشور، زبان آن کشور است. برخورداری از زبان زایا و پویا برای هر ملت، نشانهٔ برخورداری آن از فرهنگِ زایا و پویا است؛ زیرا بخش عمدهٔ فرهنگ هر ملت در زبانش نهفته است. مردمی که زبان خود را فراموش کنند، در واقع خواسته یا ناخواسته و آگاهانه یا ناآگاهانه، غالب فرهنگ خود را فراموش کردهاند.
هر مَثل، هر اصطلاح، هر نوا و نغمه و سروده، گوشهای از فرهنگ آن مردم را در خود جا داده است. این فرهنگ که درون زبان جا خوش کرده، طی سالها همچنان درونش انباشته میشود و روزبهروز پُربارتر میشود؛ بنابراین زبان گنجینهای میشود بسیار غنی از فرهنگ آن ملت. همچنین در هر جامعه، زبان از سویی، یکی از مشخصههای وحدتبخش و از دیگر سو، یکی از مؤلفههای تمایزبخش به آن جامعه است. یعنی از یک طرف، به مردمِ درون آن اجتماع وحدت میبخشد و از طرف دیگر، به همان مردم در تقابل با مردمانِ جامعههای دیگر تمایز میدهد. مثلاً زبان فارسی که زبان رسمی ایران است، برای ایرانیانِ درون این کشور با وجود اینکه از دین و مذهب و قومیت یکسانی نیستند، وسیلهٔ مشترک ارتباط است و همین اشتراکِ همگانی وحدت را به ارمغان میآورد.
حال، همین زبان که درون مرزهای کشور ایران به مردمش وحدت میبخشد، ایرانیان را از مردم کشورهای دیگر تمایز میدهد؛ مثلاً ایرانیها را از روسها، چینیها، فرانسویها، آلمانیها و… متمایز میکند. پس زبان فارسی ضمن اینکه بهعنوان وسیلهٔ مشترک ارتباط، به ما ایرانیان وحدت میدهد، ما را از مردم کشورهای دیگر متمایز میکند و به ما هویت منحصربهفرد میبخشد.
لهجه هم در سطح محدودتر و با نقش کمرنگتر، همین اهمیت را برای شهرها و روستاها و بهطور کلی خُردهفرهنگهای درون هر کشور دارد. لهجهٔ مردم هر منطقه ابزار مشترک و خاصتر ارتباط مردم آن با همدیگر است. ضمن اینکه به آنها وحدت دوچندان میدهد، آن مردم را از مردم دیگر خُردهفرهنگها متمایز کرده، بر هویت خاص و منحصربهفرد آنان تأکید میکند.
اگر مردمِ اهل شهر یا روستایی چه بر سر بهرهمندیِ حداکثری از موقعیتِ پیرامون، چه بر اثر آمیختگیِ زیادهازحد با شهرها و روستاهای دیگر، لهجهٔ خود را ببازند، در عمل بخش مهم و عمدهٔ فرهنگ بومی خود و بهدنبال آن هویت منحصربهفرد خود را باختهاند، هویتی که دستاورد قرنها تعامل با اقلیم بومی و صدها سال تجربهٔ اجتماعی است.
در این همهمهٔ جهانیشدن که فرهنگِ غالب، خواهناخواه، فرهنگهای دیگر را میبلعد و در خود حل میکند، نهتنها نباید در حفظ فرهنگ بومی تردید و سستی کرد، بلکه میباید با قدرت و جدیت به گسترش آن همّت گماشت. البته این نکته را هم باید همواره در نظر داشت که حفظ و گسترش فرهنگ بومی که بخش درخور توجه آن هم لهجهٔ بومی است، باید کاملاً آگاهانه و هوشمندانه باشد؛ وگرنه هر اقدام ناسنجیده و نااندیشیدهای چهبسا نتیجهٔ عکس بدهد.
1 دیدگاه. دیدگاه خود را ثبت کنید
ساکنین مردم زبان بلوچی بجزاستان سیستان و بلوچستان درسایراستان های کشور ایران مثل استان خراسان رضوی.شهرستان صالح اباد.تربت جام.سرخس.مشهد.جنوبی.بیرجند استان گلستان.تهران سکونت دارند