ویرایش در آمریکا با یک مزایده شروع شد. حوالی سال ۱۸۹۸ کارگزاران در حال تغییردادن مبانی صنعت نشر بودند که رمان دیوید هاروم نوشتهٔ ادوارد نویز وسکات منتشر شد. البته آن مزایدهای که صنعت نشر را دگرگون کرد، برای این کتاب برگزار نشده بود؛ بلکه بخشی از آن بود.
وسکات که خودش از بانکداران شمال نیویورک بود، رمانی دربارهٔ نیویورکیِ زیرکی بهنام دیوید هاروم نوشته بود… . وسکات از هر جهت مطمئن بود که برای کتابش ناشری پیدا خواهد کرد؛ اما هرجا میرفت، سرش به سنگ میخورد؛ تا اینکه دستنوشتهاش بهدست ریپلی هیچکاک در انتشارات اپلتون رسید.
هیچکاک، گذشته از اینکه در چاپ تیزابی مهارت داشت و یک دوره تاریخ عامهفهم نیز نوشته بود، ویراستاری بود اهل خطرکردن. او دریافت که ماجرای مبادلهٔ اسب که در فصل ششمِ دستنوشت آمده، در حقیقت باید در فصل اول کتاب باشد. آن را جابهجا کرد و در این بین، پنج فصل را هم بهجای دیگری انتقال داد، در سراسر متن قسمتهایی را حذف کرد و در سبک نوشتن رمان دست برد. ویرایش او معجزهها کرد: دیوید هاروم پرفروشترین کتاب سال ۱۸۹۹ شد… .
پس از موفقیت دیوید هاروم، رفتهرفته ویراستار در اجتماع شخصیتی پیدا کرد و در دههٔ ۱۹۳۰ نوعی اسطورهسازی فرهنگی دربارهٔ ویراستار شکل گرفت: ویراستار در مقام نجاتدهندهای که روح دستنوشت را مییابد؛ ویراستار در مقام کیمیاگری که مس را طلا میکند؛ ویراستار در مقام دانایی که آنچه را که دیگران از آن غافلاند، میبیند. البته در روزگار هیچکاک تصویر دیگری از ویراستار جا افتاده بود: ویراستار در مقام دوست.
گزیدهای از: مارک آنسون، «سیر تحول ویرایش در آمریکا»، ترجمهٔ محیالدین غفرانی، در: جرالد گراس، ویرایش از زبان ویراستاران؛ آنچه نویسندگان باید دربارهٔ کار ویراستاران بدانند، چ۱، تهران: کتاب مهناز، ۱۳۸۹ش، ص۵۰ و ۵۱.