– لطفاً جمع هزینهها را بفرمایید. میخواهم خودتان پرسشها را طرح کنید، خودتان مصاحبه کنید، خودتان مصاحبه را مکتوب کنید و بعد ویرایش و تدوین کنید و آمادۀ صفحهآرایی به ما تحویل دهید.
– چشم، بررسی میکنم و اطلاع میدهم.
چند ماه پیش بود که از شرکتی تجاری تماس گرفتند: صاحبامتیاز فروش چند برند اروپایی کفش و لباس. چون مدیر موفقی در عرصۀ تجارت دارند، میخواستند با او مصاحبهای کنیم و مصاحبه را تبدیل به کتاب: مصاحبهٔ حضوری، ضبط صدا، مکتوبکردن صدا، ویرایش دشوار متن گفتار و بازنویسیاش بهسبک نوشتار، ویرایش زبانی و صوری و… .
با همکاران مشورت کردم و قرار شد در صورت توافق، کار را به کسی بسپاریم که اتفاقاً خودش دستی در نشریات این حوزه دارد.
اما قیمت را که گفتم، مشتری حسابی جا خورد: «فقط یک کتاب است!» اصرار میکرد بهنصف قیمت. و خب شدنی نبود.
آنقدری که جا داشت تخفیف دادم و جواب امیدوارکنندهای گرفتم: «شما چقدر حقوق میگیرید؟ من دو برابر میدهم شما بشوید مدیر فروش ما!»
قرار به شروع کار شد. ویراستار وقت گذاشت و دربارۀ تاریخچۀ شرکت و زمینههای تجارتش تحقیق کرد. خودشان هم توضیحاتی دادند و پس از روشنشدن چندوچون کار، پرسشهای طرحشده را فرستادم تا مطالعه کنند و نکتهای اگر جا مانده، مشخص کنند و در ضمن، زمان مصاحبه را خبر دهند.
اما مدتی گذشت و دیگر پی نگرفتند. انگار از صرف این هزینۀ هنگفت پشیمان شدند.
حالا برایم آگهی تخفیف فصل فروشگاههایشان را فرستادهاند. شاید خواستهاند بابت زمانی که من و همکارانم صرف کردیم، لطفی کنند و ما را از فرصتی ویژه با خبر سازند!
عالی است. میشود با یکسوم قیمت آن پروژه، یک جفت کفش خرید: کفش مارکدار.