این واژهها انگار خصلتی جادویی دارند و هر مسئلهای را حل میکنند. تا دیروز، واژهٔ دیالکتیک چنین خاصیتی داشت و امروز نوبت پارادایم است. این واژهها، از هرکجا که آمده باشند و هر معنایی که در اصل داشتهاند، چنان بهجای هر واژهٔ ممکن دیگری بهکار رفتهاند که کمکم معنای اصلی خود را از دست دادهاند و بهجای آنها میتوان از واژهٔ «چیز» استفاده کرد.
غالب کسانی که از اصطلاح «رابطهٔ دیالکتیکی» استفاده میکردند، منظورشان نوعی رابطه بود که درست نمیتوانستند وصفش کنند و امروز وقتی از یک «پارادایم جدید» حرف میزنیم، در بیشتر موارد «چیز جدید»ی را در نظر داریم که درست نمیدانیم چیست و کاربرد واژهٔ پارادایم انگار ما را از تحقیق بیشتر در اینکه بدانیم چیست، معاف میکند.
پیش از این میگفتیم که «آمریکا در خاورمیانه سیاست جدیدی در پیش گرفته است»؛ اما امروز اینگونه نوشتن نشانهٔ عقبماندگی است؛ بنابراین بهجای آن میگوییم «پارادایم جدیدی بر سیاست خاورمیانهای آمریکا حاکم شده است» و البته منظورمان، اگر چیزی جز بیان این عبارت باشد، همان است که پیش از این با آن عبارت سادهتر بیان میکردیم.
… فساد زبانی راه را برای فساد زبان باز میکند. وقتی کسانی واژههایی را بیآنکه معنای اصلیشان را درست بدانند بهکار ببرند، تنها به این دلیل که دیدهاند که کاربرد این واژهها کارشان را در حوزهای راه میاندازد، کمکم عادت به سخنگفتن و نوشتن بدون توجه به معنای اصلی واژهها باب میشود و وقتی کارکرد اصلی زبان فراموش شود و کارکردهای دیگر جای آن را بگیرند، کلمات از معانی اصلی خود تهی میشوند.
گزیدهای از:
حسین معصومی همدانی، «فساد زبانی»، در: در جستوجوی خرد و آزادی؛ ارجنامهٔ دکتر عزتالله فولادوند، تهران: مینوی خرد.
گزیننده: محمد حیدری