علی صلحجو طی دهههای گذشته رویدادهای بسیاری را درزمینهٔ ترجمه شاهد بوده و نکتهیابیهایی جالبتوجه از آنها را در «از گوشهوکنار ترجمه» ذکر کرده. همچنین از لابهلای مقالههای مرتبط با ترجمه، مسائلی سخت بحثانگیز بیرون کشیده و در کتاب آورده است.
آثار صلحجو، چه درزمینهٔ ویرایش و چه درزمینهٔ ترجمه، بیشتر برای مخاطبانی کارآمد است که دستکم تااندازهای در عمل وارد این حرفهها شده باشند و با چموخمها و دشواریهای آن کمابیش دستوپنجه نرم کرده باشند. این اثر نیز همچون کتاب دیگر صلحجو، «نکتههای ویرایش»، بیشتر به کار کسانی میآید که تجربههایی درزمینهٔ ترجمه اندوخته باشند و در پی نکتههای کارساز و آموزنده باشند.
کتاب تقریباً دستهبندی مشخصی ندارد. هر نکته بهطور مجزا عنوانی دارد و در حد یکیدو پاراگراف یا حداکثر دوسه صفحه دربارهاش سخن گفته شده است. در این میان، بیشوکم دربارهٔ هر موضوعی که ربطی به ترجمه پیدا میکند، میتوان مطلبهایی یافت؛ از روشهای ترجمه و گفتمانشناسی در ترجمه و نمونههای ترجمهٔ نادقیق و نادرست گرفته تا ماجرای نقدهای ترجمه در ایران و جدلهایی که میان صاحبنظران و صاحبقلمان این حوزه درگرفته است.
بخش بسزایی از اهمیت و فایدهمندی این کتاب برخاسته از این است که نویسندهاش طی دهههای گذشته در ایران رویدادهای بسیاری را درزمینهٔ ترجمه شخصاً شاهد بوده و ازاینرو، دراینباره نکتهیابیهایی دقیق و جالبتوجه و داوریهایی بجا و منصفانه کرده است. افزونبراین، مزیت دیگر یادداشتهای صلحجو این است که تحلیلها و بررسیهایی که از دنیای ترجمه در ایرانِ چند دههٔ گذشته به دست میدهد، صرفاً به منابع علمی و رسمی معطوف نیست؛ بلکه در آنها به روزنامهها و مجلههایی که شاید نظریهپردازان و منتقدان ترجمه کمتر به آنها توجهی کنند، بسیار اعتنا شده و درواقع، نویسنده از لابهلای اینقبیل مقالهها و یادداشتها مسائلی سخت بحثانگیز و شایسته بیرون کشیده است. بد نیست در ادامه به یکیدو نمونه از مطلبهای حائزاهمیتی که در این اثر آمده، بهطور گذرا اشارهای کنم.
یکی از اموری که صلحجو بهحق و نکتهسنجانه بر آن انگشت مینهد، سوءتفاهمهایی است که دربارهٔ مسئلهٔ امانت در ترجمه در میان ایرانیان رواجدار است. وی در چند جای یادداشتهایش، چه ازطریق بررسیهای شخصی و چه با آوردن نقلقولهایی از دیگران، به این امر اشاره میکند که ترجمههای غربیها از آثار شاخص فارسی، مانند رباعیات خیام و شعرهای مولوی، بههیچروی ترجمههایی دقیق و درست نبوده است؛ بهحدی که گاه از رهگذر این ترجمهها اثر ادبی یکسره دگرگون شده و صورتی متفاوت پیدا کرده است. باوجوداین، ترجمههایی ازایندست در زبان مقصد آثاری موفق بوده و بعضاً با استقبالی نظرگیر مواجه شده است.
اما در ایران نگاه غالب به ترجمه، بهویژه ترجمهٔ ادبی، بهقدری سختگیرانه است که وقتی در ترجمهای چند خطای خُرد پیدا میشود، آن ترجمه بهکلی بیارج شمرده و نادیده گرفته میشود. بهباور صلحجو، این حساسیت و وسواسِ امانتدارانه جنبهای گفتمانی دارد و بیش از هر چیز زاییدهٔ این است که ما در بسیاری زمینهها ازنظر فرهنگی و زبانی، در جایگاه فرودست قرار گرفتهایم و غربیها در جایگاه فرادست.
این تمایز سبب شده غربیها در ترجمه رویکرد سهلگیرانهتری در پیش گیرند و بهطور کلی، در ترجمههایشان به حالوهوای فرهنگ مقصد بیشتر توجه کنند و مخاطبفهمی و مخاطبپسندی را در اولویت قرار دهند؛ هرچند ناگزیر شوند تا حدی از امانت در ترجمه و پایبندی به متن اصلی دور شوند. درست از همین رو است که در بین آثاری که از فارسی بهزبانهای غربی ترجمه شده، بهنسبت آثاری که از زبانهای غربی بهفارسی ترجمه شده، نمونههای پرشمارتری پیدا میشود از اینکه عنوان اثر را باتوجهبه پیشزمینههای فرهنگی و پیشنیازهای فهم معنا در زبان مقصد، آزادانه تغییر داده باشند. «اما این گرایش در ایران در مجموع ضعیف است. بهطور کلی، حس رعایت امانت در مترجمان ایرانی بسیار قوی است و اصولاً تلقی ما از ترجمهٔ خوب، ترجمهٔ دقیق و امانتدارانه است؛ هرچند نتوان آن را بهآسانی خواند» (۱۲۲).
نمونهٔ جالب دیگری که صلحجو برای نشاندادن این مسئله پیش میکشد، از یکیدو متن ترجمهشدهٔ فارسیبهانگلیسی و انگلیسیبهفارسی است که در آنها موضوعِ ترجمهٔ واژهٔ attic و «بالاخانه» به میان آمده است. وی استدلال میکند که احساس فرودستی فرهنگی ما موجب شده در ترجمههایمان دربرابر واژهٔ attic عبارت «اتاق زیرشیروانی» را به کار ببریم؛ درصورتیکه در زبان خودمان معادلِ «بالاخانه» را که ازنظر مفهومی و کاربردی بسیار به آن نزدیک است، داشتهایم. همین نگاه فرودستانه و فرادسته است که باعث شده مترجم انگلیسیزبان وقتی با واژهٔ «بالاخانه» در متنی فارسی مواجه میشود، برای معادلیابی دقیق و درست، چندان کوششی نکند و همان attic متداول در زبان خود را، بهرغم وجود تفاوتهای ظریف معناییاش با «بالاخانه»، بهجایش بنشاند. بهگفتهٔ صلحجو، مترجم غربی ازآنجاکه از موضع فرادست متن فارسی را میبیند، اساساً لازم نمیبیند که برای ترجمهٔ دقیق و درستِ «بالاخانه» خود را به زحمت بیندازد و واژهای ناآشنا برسازد و در ترجمهاش وارد کند. این در حالی است که مترجم فارسیزبان با واژهٔ attic چنین برخوردی نمیکند؛ زیرا بهواسطهٔ همان احساس فرودستی که پیشتر به آن اشاره شد، خود را موظف میداند واژه را عیناً مطابق آنچه در زبان مبدأ از آن فهمیده میشود، در قالب زبان مقصد بریزد. ازاینرو، بهجای کلمهٔ یادشده، «اتاق زیرشیروانی» را به کار میبرد و در پی آن، این عبارت آنقدر تکرار میشود که رفتهرفته «بالاخانه» از ذهنها پاک و به واژهای بیکاربرد بدل میگردد (۱۰۸).
در چند جای دیگرِ کتاب، صلحجو بهنوعی رویکرد غالب ایرانِ امروز به ترجمه را ریشهیابی و آسیبشناسی میکند. دراینزمینه اشارهٔ بجا و درستِ او به دو عاملِ مهم و جریانساز است: یکی انتشارات فرانکلین و دیگری طاهره صفارزاده.
بهاعتقاد وی، انتشارات فرانکلین با وجود نقش پرتأثیرش در حرفهایشدن ترجمه و ویرایش و بهخصوص ویرایش ترجمه، آفتی بزرگ داشته که عبارت است از غلبهٔ نگاه جزءنگرانه به ترجمه و غافلماندن از ارزیابی کلی و جامع اثر ترجمهشده. ازسوی دیگر، طاهره صفارزاده با نوشتن کتاب «اصول و مبانی ترجمه» به چنین رویکردی دامن زده و بیشازپیش به آن رسمیت بخشیده است. صفارزاده نخستین کسی بوده که مشخصاً در رشتهٔ مطالعات ترجمه تحصیل و این رشته را به دانشگاههای ایران وارد میکند. همچنین او در نقد جدیِ ترجمههای دیگران پیشگام بوده است. وی با نقدهای ریز و جزئینگرانهاش به آثار مترجمانی خوشنام چون نجف دریابندری و کریم امامی و پرویز داریوش، هرچند بنای کاری مهم را میگذارد، تأثیری مخرب برجا مینهد؛ چراکه بهواسطهٔ نفوذ و اهمیتش، این روش سرمشق دیگران میشود و بیشازحد تداول مییابد؛ بهطوری که نقد ترجمه به همین خردهگیریهای جزئی فروکاسته میشود و بسیاری از مبحثها و موضوعهای عمده و بنیادی ترجمه در این میان مغفول میماند (۷۱تا۷۶). خردهگیریهای صفارزاده به کارِ بزرگان، گذشته از اینکه در جاهایی به اشتباه رفته و واقعاً اشکالی در کار مترجمان نبوده، زمینهسازِ جریانی غلط میشود: اینکه نقش اینگونه افراد و ترجمههایشان در شکلدهی به ادبیات معاصر ایران و گرایشهایی که پس از آنها پدید آمد، نادیده گرفته شود. بهعقیدهٔ صلحجو، این مسئله چیزی است بسیار پراهمیتتر از اینکه فلان مترجم در ترجمهاش فلان واژه را دقیق ترجمه نکرده است.
کتابنامه
از گوشهوکنار ترجمه، علی صلحجو، چ۱، تهران: مرکز، ۱۳۹۴.
این مطلب اول بار در اینجا منتشر شده است.