که این گفته را گر شوی کاربند
درختی برومند کاری بلند(فردوسی)
چندی پیش، سیدجواد طباطبایی، دانشمند فلسفهورز و سیاستدان و تاریخشناس، در ضیافت شام نهمین جشنوارهٔ بینالمللی فارابی سخنرانی کرد و دربارهٔ معضلات کنونی دانشگاهها در ایران نکتههایی را خاطرنشان ساخت. بخشی از سخنان وی که تحت عنوان «ضعف زبان فارسی نزد دانشجو و استاد» بیان شد، چنین بود:
نکتهٔ نخست به اهمیت و جایگاه زبان فارسی بهعنوان زبان ملی و علمی کشور مربوط میشود. من تولیدات استادهای کنونی را میخوانم و گاهی نیز نقدی مینویسم. بسیاری از آنان زبان فارسی نمیدانند و بسیاری از متنهایی که تولید میکنند، هم بهلحاظ علمی و هم از نظر زبان و ادب فارسی در سطح بسیار پایین قرار دارد. این تولیدات که شمار آنها بهطور روزافزونی در حال بیشترشدن است، حاصلی جز اتلاف منابع و امکانات ندارد. بهتر است وزارت علوم فکری به حال این افت علمی بیسابقه در کشور بکند و تدابیری بیندیشد.
inn.ir/News/316489.html
سخنان طباطبایی در باب بیارجشدگی زبان فارسی و نارسایی آثاری که به این زبان نوشته میشود، بجا و درخور تأمل است. با وجود این، به نظر میرسد نثر خودِ او نیز از حیث پیراستگی و شفافیتی که بایستهٔ نوشتار علمی است، چندان سنجیده و پاکیزه و سرراست نیست و از این بابت میتوان خردههایی به نوشتههایش گرفت. بهعبارتی، نثر طباطبایی برای مخاطبی که با آموزههای درستنویسی و سادهنویسی تا حدودی آشنا باشد و موقعِ خواندن، نوشتهها را با این ملاکها بسنجد، چندان استوار و پخته نمینماید. صحتوسقم این مدعا را میتوان بهسادگی با خواندن نوشتههای او و مقایسهٔ آن با نثر استادان پاکیزهنویس دریافت؛ کسانی چون پرویز ناتلخانلری، عبدالحسین زرینکوب، محمدعلی اسلامیندوشن، ابوالحسن نجفی.
با اینهمه، برای اثبات این گفته بد نیست کمی بیشتر وارد موضوع شویم و چندوچون نوشتههای سیدجواد طباطبایی را تا اندازهای بررسیم. برای این منظور، تصویری از صفحهٔ ۱۷ جلد دوم کتاب تأملی دربارهٔ ایران در ادامه میآید.
گمان میکنم با نگاهی اجمالی به این صفحه، نارسایی نسبی نوشتهٔ وی را بتوان متوجه شد. از دید من، در نوشتههای طباطبایی دو عیب نظرگیر نسبتاً وجود دارد: یکی تودرتونویسی و دیگری ادبینویسی. این هر دو عیب در صفحهای که آمده، بهسادگی تشخیصپذیر است و نمونههایی از آن را میتوان سراغ گرفت.
در ادامه، نمونهای از «ادبینویسی نالازم» و نمونهای از «تودرتونویسی» را از صفحهٔ پیشگفته میآورم و صورت پیراستهٔ مدنظرم را نیز ذکر میکنم تا مخاطبان خود بتوانند پیراستگی یا ناپیراستگی نوشته را ارزیابی کنند.
الف. نمونهٔ ادبینویسی نالازم
یکی از خصیصههای نوشتهٔ علمی و معیار، بنا بر آنچه صاحبنظران و بزرگان دربارهٔ این گونهٔ زبانی گفتهاند، خالیبودن از عناصر ادبی و عاطفی است. ازاینرو، آوردنِ شعر در میان نوشتهٔ تاریخی و سیاسی، اگر قرار نباشد از آن تحلیلی تاریخی و سیاسی به دست دهند و بهنوعی همچون شاهد و سند از آن استفاده کنند، هیچ وجهی ندارد. در جملهٔ طباطبایی که در زیر آمده، مصرعی از این بیتِ کلیم کاشانی با اندکی دستکاری آمده است: «ما ز آغاز و ز انجام جهان بیخبریم / اول و آخر این کهنهکتاب افتاده است.» در چنین جایگاهی، بهجای چنگانداختن به دامان شعر برای مقصودرسانی، بهتر است جملههایی طبیعی و معمولی به کار رود. صورت اصلی و ویراستهٔ جمله که یک خطای دیگرش هم برطرف شده، در زیر ذکر شده است:
ناویراسته
جای شگفتی است که همهٔ نویسندگان اندک رسالههای دربارهٔ اندیشهٔ مشروطهخواهی در ایران تصور کردهاند که «اول این کهنهکتاب افتاده» بوده است.
ویراسته
جای شگفتی است که نویسندگانِ اندکشمار رسالههایی که دربارهٔ اندیشهٔ مشروطهخواهی در ایران نوشته شده، همه تصور کردهاند از آغازِ این اندیشهها اطلاعی در دست نبوده است.
ب. نمونهٔ تودرتونویسی
از بایستههای دیگرِ نوشتار معیار، سادگی و شفافیت هرچه بیشترِ جملههاست. بهتعبیر دقیقتر، در این دسته از متنها تا میشود، باید جملههای کوتاه و ساده به کار برد و از طولانیکردن کلام که در بسیاری مواقع فهم مطلب را دشوار میکند، پرهیخت. جملهٔ زیر، نمونهای است از تودرتونویسی در نثر طباطبایی.
نویسنده برای واژهٔ «تاریخ» یک عبارت توضیحی آورده («در عرف تاریخنویسی ایرانی») و بلافاصله جملهٔ توضیحی دیگری اضافه کرده است. این در حالی است که بین مسند («مندرج») و فعل اصلی جمله («نیست») فاصلهٔ زیادی افتاده که فهم جمله را دشوار میکند. افزون بر این، «بندِ ناف آن از ادب کهن بریده نشده» تعبیری است عامیانه که در متن علمی چندان روا نمینماید. «باید» نیز به نظر گرتهبردارانه میآید (در معنی «احتمال قوی»). اصل جمله و صورت ویراستهاش به این قرار است:
ناویراسته
وانگهی، این نکته باید روشن باشد که تاریخ مشروطیت ایران مندرج در تحت تاریخ ادبیات و تاریخ در عرف تاریخنویسی ایرانی، که بههرحال هنوز بند ناف آن از ادب کهن بریده نشده است، نیست.
ویراسته
وانگهی، حتماً روشن است که تاریخ مشروطیت ایران بخشی از تاریخ ادبیات و تاریخ (در عرف تاریخنویسی ایرانی) نیست؛ تاریخنویسیای که بههرحال هنوز از ادب کهن بریده نشده است.
ممکن است کسانی مدعی شوند که این ویرایش، منظور نویسنده را بهدرستی منتقل نکرده و معنا تا حدی عوض شده است. البته من مدعی نیستم که ویرایشم صددرصدی و نهایی است. در واقع، از آنجا که کل کتاب سیدجواد طباطبایی را نخواندهام و با حالوهوای متن کاملاً آشنا نیستم، در ویرایشم کمابیش احتمال خطا میرود.
با همهٔ اینها، تصور میکنم همواری جملههای ویراسته در مقایسه با جملههای ناویراسته معلوم باشد و اگر برداشت مخاطب از مجموع گفتههای من چنین باشد، غرضم برآورده شده است. اینها صرفاً نمونههایی بود از ناهمواریها و دستاندازهایی که در نوشتهٔ این استاد میتوان یافت و مقصود از آوردنشان این بود که مخاطب دریابد میشود نوشتههایی ازایندست را بهتر و گویاتر نوشت.
کتابنامه: طباطبایی، سیدجواد، ۱۳۹۵، تأملی دربارهٔ ایران، ج۲، چ۲، تهران: مینوی خرد.
3 دیدگاه. دیدگاه خود را ثبت کنید
پیشنهاد شما هم باز بیایراد نیست. «همه» به «نویسندگان» در جملهی قبل برمیگردد و برای همین آن را پس از ویرگول آوردن بد جور در چشم میزند. همچنین، «نویسندگانِ اندکشمار رسالههایی که دربارهٔ اندیشهٔ مشروطهخواهی در ایران نوشته شده» کژتابی دارد یعنی دلالت دارد بر اینکه «رسالههایی که در بارهی … نوشته شدهاند نویسندگان کمی داشتهاند.» در حالی که منظور در واقع این است که «شمار نویسندگانی که در این زمینه نوشتهاند زیاد نیست». همچنین به نظر میرسد «… تصور کردهاند از آغاز این اندیشهها اطلاعی در دست نیست» درستتر و خواناتر باشد. من این جمله را پیشنهاد میکنم:
جای شگفتی است که اندکشمار نویسندگانی که رسالههایی دربارهٔ اندیشهٔ مشروطهخواهی در ایران نوشتهاند همه تصور کردهاند از آغازِ این اندیشهها اطلاعی در دست نیست.
اگر علاقمند به همکاری در زمینه ویراستاری هستید با رایانشانیِ من تماس بگیرید. با ارج و احترام
«باید پرهیخت» در نوشته علمی شما درست است؟
فعل جعلی درست است: زنگیدن، طلبیدن، چربیدن، پرهیختن.