- پخششده از رادیو ایران، برنامهٔ کافههنر، ۲۶تیر۱۳۹۶
- محمدمهدی باقری
- امروز بشمار ببین چند تا «چیز» میگی و ببین بهجاشون چه واژهٔ مناسبی میشه بگی.
خیلی خب، ساعت کافه را نگاه کنم: ۱۵:۵۵. اگر ساعتتان تنظیم نیست، ساعتتان را تنظیم کنید که یک وقت نیایید کافه، یکهو ببینید کافه بسته است! نه، کافه بهوقت باز میشود، بهوقت میبندیم. یک نگاه بکنم به پیامکها ببینم چه سفارش دادهاید بیشتر از همه. تا الان، دروغ نگفته باشم، شش تا هفت تا، الان هشت تا، همین حدود، کمتر از ده تاست، مدام دارد پیامک میآید. پیامک آمده برای من و اکثریت قریب به اتفاق سفارشات را از روی منو، آقای واژه است؛ بهروی جفت چشمانم، چشم. بنشینید برایتان سرو کنم.
در گفتارمان هرجایی کم میآوریم «چیز» بهکار میبریم! خوب است یا بد؟ خوب است؛ کار ما را راه میاندازد و پر میکند خلأ تفکر ما را، یعنی اینکه…
دکتر چیز هست! رفتم پیشش یک چیزی داد واسۀ این کمردرد من، گفت: «این را بمال و اگر بعد از چند وقت دیدی چیز شد کمرت…» خلاصه یک بیماریای بود، این چی بود خاله گرفته بود؟! چیز گرفته!
میفهمیم چه میگوید؛ چون برایمان بافتش آشناست؛ ولی این ذهن دارد تنبل میشود. دارد خودش را بهسمتی میبرد که با «چیز» کارش راه میافتد! و بهتر است کارش راه نیفتد و فکر کند.
شاید عجیب باشد: من و خانمم با هم قرار گذاشتهایم اگر در گفتارمان «چیز» بهکار بردیم هرکداممان، آن یکی یک تذکر البته نرم و مهربان بدهد. مثلاً من میگویم: «آن همسایه بود، آقای چیز.» میگوید: «نه، فامیلش را بگو.»
اگر ما فکر کنیم جای چیزهایی که ما در کلام میگوییم، معادل… . ببینید، «چیز» غلط نیست در زبان. اشتباه نکنید! ما حوزهٔ دیگری را داریم بررسی میکنیم. حوزهٔ غلط و درست نیست؛ حوزهٔ تنوع گفتاری و نوشتاری است.
از امروز بشمارید ببینید چقدر «چیز» در گفتارتان هست و سعی کنید بهجای آن برابری بگذارید که به هدف میخورد و ملموس است و مال همین یک تکهٔ کلام شماست.
چون سایهای نگاه تو همواره با من است
دست نگاه روشن تو سایهبان من
من بایستی شبانهروزی توی این کافه قربانصدقهٔ همهٔ آدمهای عاشق بروم، چرا؟ بهخاطر اینکه دارم میبینم، بهدلم هست، دلم دارد به دلگویی واسطهای که شما زدید به کافههنر. برقرار باشید، بینظیرید شما! دارم پیامکها را میخوانم. متشکرم که اعتنا میکنید و التفات میکنید به کافهٔ خودتان؛ کافههنر. چندتا را میخوانم ببینید که… .
تاریخ انتشار: ۲۶تیر۱۳۹۶.