برخی معتقدند نقاهت بهمعنای «حالت بیماری که رو به بهبود میرود»، از ساختههای فارسیزبانان در دوران متأخر است و در عربی به این معنی به کار نمیرود.
پاسخ
۱. نقاهت دستکم از سدۀ نهم در متنهای معتبر فارسی به کار رفته است:
قرن ٩: امير مظفر چون به شبانکارۀ فارس رسيد، او را مرضی عارض شد و صحت يافته و در ايام نقاهت، دشمنی در نخودآب سقمونيا به خورد او داد (حافظ ابرو، جغرافيای حافظ ابرو، ج ٢، ص ۱٩۸).
قرن ۱۰:فقير… مريض بودم و حالا ايام نقاهت است (واصفی، بدايع الوقايع، ص۲۶۶).
قرن ۱۱: ذات اشرف… ايام نقاهت را نيز در آن منزل گذرانيده، بعداز صحت تام کوچ فرموده… (اسکندربیک، عالمآرای عباسی، ج٢، ص۹۶۰).
قرن ۱٢: بعد شش ماه که يومافيوما مرض در اشتداد و ضعف نقاهت ازدياد پذيرفت، داعی حق را لبيک اجابت گفت (گلستانه، مجملالتواريخ گلستانه، ص٣).
قرن ۱٣: بهرام ميرزا… بهواسطۀ نقاهت در تخت روان نشسته… (رضاقلیخان، روضةالصفای ناصری، ص۶۸٢).
قرن ۱۴:شاه دوشانتپه میروند، من بهواسطۀ نقاهت نرفتم، مشيرالدوله عيادت آمده بود (اعتمادالسلطنه، خاطرات اعتمادالسلطنه، ص۱۷۵).
٢. در عربی نقاهة به همین معنیِ رایج در فارسی به کار رفته است و باید با آن، مانند دیگر واژههای عربی موجود در فارسی برخورد کرد (Wehr 1994, p. 1168, “recovery, convalescence”؛ قیم ۱٣٩٣). در عربی، دارالنقاهة نیز کاربرد دارد (Wehr 1994, p. 1168).
1 دیدگاه. دیدگاه خود را ثبت کنید
دست خوش به آقای قربانزاده