پس از پنج سال دستوپازدن در میانهٔ امواج پُرخروش دریای ویرایش، دریافتهام که هرگاه با خود نویسنده بیواسطه مرتبط شدهام یا مرتبطم کردهاند، هم نویسنده راضی بوده است و هم ویراستار که یعنی من باشم. البته نمیدانم خدای نویسنده هم راضی بوده است یا نه! اگر این رابطه از آغاز کار یا دستکم از همان اوایل کار دست دهد که دیگر نورِعلینور است و کار پربارتر خواهد بود.
در این چند سال، تا آنجا که یادم میآید، یک بار به همین صورت با نویسنده مرتبط شدم و سرانجامِ کار را خداوندگار چنان کرد که نویسنده خشنود بود و من رستگار!
خوب یادم هست که «نشر پگاه روزگار نو» کتابی فرستاده بود از آقای علیاصغر مصلح، مدرس فلسفه در دانشگاه علامه طباطبایی که از سالهای پیش مرا به او ارادتی بود. رفت و برگشت کار میان من و جناب مصلح بسیار لذتبخش بود. نتیجهٔ تعامل ما این شد که جناب مصلح به مجموعهٔ ارجمند «ویراستاران» اعتماد کرد و به ناشران دو کتاب بعدیاش سپرده بود ویرایش کتابهایش را به همین مؤسسه بسپارند. البته پس از ویرایش و انتشار کتاب سوم، از کتابهای بعدی آقای مصلح خبری نشد که نشد! «یا رب سببی ساز» که آن یار موافق دوباره بازآید.
ناگفته نگذرم که افزون بر این نوع رابطه، احوال شخصی نویسنده هم در شیرینشدن طعم ویرایش بسیار اثرگذار است.