اخیراً لغت «شوربختانه» را زیاد میخوانیم و میشنویم. برابرنهادی است برای کلمۀ متداول و پُربسامد «متأسفانه»، متضاد «خوشبختانه» و معادل Unfortunately در انگلیسی.
کسانی که به سرهگرایی گرایش دارند، این لغت را برای پرهیز از کاربرد «متأسفانه» رواج دادهاند. از زبان آنها به زبان رسانهها و از آنجا به زبان روزمرۀ گفتاری و نوشتاری مردم هم راه یافته است؛ در حالی که وزن کلمۀ «شوربختانه» با «متأسفانه» برابر نیست و نمیتواند بهجای آن به کار رود.
«شوربختانه» از «متأسفانه» و «بدبختانه» بسیار غلیظتر و سنگینتر است، کمی سایۀ شاعرانه و ادبی هم دارد و مرتبهاش با مرتبۀ «متأسفانه» و حتی «بدبختانه» یکی نیست؛ لذا کاربرد آن در بافت فارسی معیار، گاه کار را به مضحکه میکشاند. مثلاً میتوانید بگویید:
بدبختانه / متأسفانه اینجا تاکسی گیر نمیآید.
اما اگر بگویید: «شوربختانه اینجا تاکسی گیر نمیآید» مخاطب را خنداندهاید.
چند شاهد
چند مثال از اشعار قدیم نشان میدهد در فارسی از «شوربختی» تا «تأسف» چقدر فاصله است. مثلاً در شعر رودکی آمده است:
نیکبخت آن کسی که داد و بخورد
شوربخت آنکه او نخورد و نداد
میبینیم که «شوربختی» درست مقابل «نیکبختی» نشسته است و آنچه رودکی از آن سخن میگوید، خسرانی است گران. فردوسی نیز میگوید:
یکی را دگر شوربختی بود
نیاز و غم و درد و سختی بود
یعنی جمع چهار عاملِ نیاز، غم، درد و سختی است که شوربختی به بار میآورد. نظامی هم گفته است:
میزد نفسی به شوربختی
میزیست به صدهزار سختی
یعنی صدهزار سختی که داشته باشی، در شمار شوربختانی.
چند مثال
حالا با چند مثال از تداول کلمۀ «شوربختانه» در زبان رسانهها، کجسلیقگی و شمّ ضعیف زبانی را ببینید:
– شوربختانه لاریجانی بیطرفی را در استیضاح فرجیدانا رعایت نکرد (خبرگزاری دانشجو، ۱شهریور۱۳۹۳).
– خصوصیسازی شوربختانه در ده سال گذشته با مشکل مواجه شد (سایت انتخاب، ۲۴آبان۱۳۹۴).
– شوربختانه هنوز هستند میزبانانی که ارزش سفرۀ افطار را در وسعت مساحت و برخورداری از حداکثر تنوع رنگی سفره میدانند (سایت خبری قطره، ۳۰خرداد۱۳۹۵).
کدامیک از اینها شوربختی است؟! بهجای همۀ آنها میتوان گفت «متأسفانه». اینها مایۀ «اسف» میتواند باشد؛ اما آیا مایۀ «شوربختی» هم هست؟!
آش چنان «شور» شده که یکی از کاربران وبلاگی که لوازم آرایش و آشپزخانه تبلیغ میکند، نوشته بود:
سپاس از وبلاگ خوب و طرحهای زیبا و هنرمندانهتون، یک سوال داشتم: لاکهای بلموندا که چند رنگش رو شناسایی کردین، بسیار شیک هستند. شوربختانه در هیچ فروشگاهی در دسترس نیستند.
شاید بهنظر کاربر محترم «شوربختانه» هم، مانند رنگ لاک موردنظر، شیک است و گفتن آن مرتبۀ اجتماعی گوینده را بالاتر میبرد. حتی یکی از مترجمان جوان و خوشقلم و پُرکاری که ترجمههای خواندنی و دلچسبی دارد، در توضیح ویدیویی که در فیسبوک همرسان کرده، نوشته است:
شوربختانه این ویدیو زیرنویس فارسی ندارد.
پرویز ناتل خانلری، استاد صاحبسخن، در زبانشناسی و زبان فارسی بهدرستی و با بیانی روشن، به این اشکال اشاره کرده و مینویسد:
تجاوز و ستم بر حق الفاظ از چند راه صورت گرفته است. یکی عادت به مبالغه که نزد نویسندگان و شاعران ما رواج فراوان دارد. معمول ماست که همیشه، برای بیان امری یا حالتی، عبارتی بیاوریم که مفهوم آن چند بار شدیدتر از حقیقت واقع باشد.
مثالهایی که آورده شد، نشان میدهد که «شوربختانه» هم عبارتی است چند بار شدیدتر از حقیقت واقع.
ناگفته نگذاریم که در میان همزبانان افغانستانی نیز این کلمه تداول دارد. شوربختانه نمیدانم بار آن در فارسی متداول در افغانستان، به همین سنگینی است یا نه!
این مطلب اول بار در سایهسار منتشر شده است: t.me/Sayehsaar/69
2 دیدگاه. دیدگاه خود را ثبت کنید
البته «شوربختانه» کمی غلیظتر از «بدبختانه» و «متأسفانه» مینماید و باید در کاربرد آن، بافت کلام را در نظر گرفت. باوجوداین، بخشی از استدلالی که در این نوشته شده، ایرادی بنیادی دارد و نمیشود آن را پذیرفت.
ظاهراً نویسندۀ این یادداشت واژۀ «بخت» را فقط بهمعنی «اقبال و سرنوشت» دانسته و برایناساس، «شوربختانه» را نادرست قلمداد کرده است. نشانۀ این استنباط آنجا است که با استناد به بیتی از فردوسی، «شوربختی» را دربرابر «نیکبختی» نشانده و تلویحاً نتیجه گرفته است که مفهوم «شوربختانه» با «اقبال و سرنوشت» گره خورده است. اما اگر این استدلال را بپذیریم، تعبیرِ متضاد «شوربختانه»، یعنی «خوشبختانه»، را نیز باید غلط بدانیم؛ زیرا در اینجا نیز با مفهوم سرنوشت و اقبال سروکار نداریم. پرسشی که در اینجا پیش میآید، این است: گیریم که پذیرفتیم کاربرد «شوربختانه» بهجای «متأسفانه» نابجا است. بهجای «خوشبختانه» چه باید گفت؟
همانطور که گفتم، این تجویز ظاهراً از آنجا ناشی میشود که کلمۀ «بخت» را صرفاً بهمعنی اقبال و سرنوشت گرفتهاند؛ حالآنکه در گذشتۀ زبان فارسی «بخت» معنیِ دیگری نیز داشته که به «شانسِ» امروزی بسیار نزدیک است. این معنیِ «بخت» را علاوه بر «خوشبختانه» و «بدبختانه» و «شوربختانه»، در تعبیرهایی نظیر «بختآزمایی»، «بختْ درِ خانۀ کسی را زدن»، «بختِ کسی زدن» میتوان سراغ گرفت (نک: فرهنگ بزرگ سخن):
ـ یک بار دیگر بختِ خود را بیازماییم. شاید موفق شویم.
ـ ما آزمودهایم در این شهر بختِ خویش/ بیرون کشید باید از این ورطه رختِ خویش
ـ بختم زد و دختری نصیبم شد.
ـ این بار بخت درِ خانۀ ما را زده. باید از فرصت استفاده کنیم.
بنابراین، «بخت» در تعبیرهای یادشده معنیِ «شانس» میدهد و ازاینرو، اگر کسی برای گیرآمدن تاکسی تعبیر «خوشبختانه» یا برای گیرنیامدنش تعبیر «بدبختانه» و «شوربختانه» را به کار ببرد، مفهومش فقط این است که «از شانسِ خوب» یا «از شانسِ بد» این اتفاق افتاده است.
با این توضیحات، گمان میکنم هیچیک از قیدهای «خوشبختانه» و «شوربختانه» و «بدبختانه» نادرست نیست و بسته به موقعیت و بافت کلام و لحنی که مناسب است، میتوان آنها را به کار برد.
در باب مقاله «شوربختانه»
نظر من هم سو با نظر خانم اقتصادی نیا است.
خیلی خنده داره که آدم توی یک کتاب وقتی شخصیت داستان منتظر تاکسی است و هیچ تاکسیی نیست بگه « شوربختانه هیچ تاکسی در خیابان نبود.» یا مثلاً «شوربختانه این مغازه خودکار بیک ندارد.»??وقتی این همه بدبختی و مصیبت هست استفاده از واژه شوربختانه در این سطح دیگه واقعاً ظلم هست?