آدمها به بهانههایی دور هم جمع میشوند و بیبهانه، دور. «کارگاه ویرایش و درستنویسی» بهانهای بود برای چهلواندی ساعت گردهمآمدن و در فضایی دوستانه و پرانرژی، فارسینوشتن را آموختن. اما پس از دوره، هرکس بیبهانه رفت پی کار خودش؛ البته مشتاقانی هم یافت شدند که با ما در شغل ویراستاری همقدم شدند.
20 دیدگاه. دیدگاه خود را ثبت کنید
سلام. بابا دم شما گرم. خدابخواد، هستم؛ اگر سرما رو بهونه نكنم. ياحق. درضمن، بنده چون چندبار از اصفهان رد شدم، دنگ نميدم!
شیوا پژوهی، از شیراز
سلام
بدون من رفتین تهران… بدون من دارید میرید کوه… باشه… باشه… .
منم دوس داشتم که باشم، ولی…
عیب نداره! شما جای من برید خوش بگذرونید، انگار که من رفتم.
آخه من خیلی تهرانو دوس دارم! شیرازم بیاید، هر از گاهی. بیاید بریم باباکوهی! میآید؟
شرمنده که نشدبیام. هنوز واسه این کارا خیلی بچهام. بهم اجازه نمی دن! موفق باشید.
سلام. دیشب آرزو کردم: ای کاش دربندی بودم. نه به این معنا که در دربند زندگی میکردم؛ بلکه به این معنا که جزو دربندیهای امروز صبح جمعه بودم.
سلام. ما هم خیلی دوست داشتیم باشیم ولی فرداش امتحان بود. اگر بار دیگه بزارید حتما میاییم
سلام
اميدوارم حالتون خوب باشه كاش من تهران بودم مطمئنا ميآمدم ولي حيف نيستم
معلوم شد گروهتون خيلي هم اهل ورزش نيستن يا سحر خيز نيستن
انشاء اله دفعه بعد جبران كنن.
سلام. دو شب یلدا با خانواده رفتیم دربند و کلی کوهپیمایی کردیم (تقریباً 50 متر) کلی خوش گذشت. دفعة بعد من و چند نفر دیگه میآئیم. ولی بهتر تو دربند بریم امامزاده ابراهیم.
با سلام وسپاس از لطف شما بابت ارسال پیام ها و اطلاع رسانی .تقاضا داشتم که آیا امکان دارد این کارگاه های ویراستاری و درست نویسی را در شهر ما اهواز هم برگزار نمایید تا بتوانیم بهره مند شویم ؟ در پناه حق شاد و سلامت باشید.
سلام
من که از دو روز قبل از یلدا نبودم که بخوام میلم رو چک کنم
بعد از مدت ها امام رضا مارو طلبید
در آنجا به یاد شما هم بودیم
اما ای کاش می تونستید و این امکان را داشتید تا بچه ها رو با با اس ام اس خبر می کردید .
انشا الله هم بتونیم با دفتر ویراستاری همکاری کنیم و هم در برنامه های جانبی آن شرکت کنیم .
ممنون از اطلاع رسانی هایتان
سلام و درود بر ویراستاران.
اتفاق خیلی مبارکی است.امیدوارم که دوام داشته باشد.
ما هفته گذشته از این مجلس بی خبر بودیم.انشاءالله بار دیگر اتفاق بیفتد و ما هم بی نصیب نمانیم.
تمام برو بچه های ویراستاران!
خدا قوت و شاد باشید.
چرا تو مشهد از اين اتفاقا نميافته؟ ممنون
ویراستاران رو چه به کوهنوردی، ویراستار باید مثل مرد پشت سیستمش مطالب را بنوردد. در ضمن گروهتون چرا خوابشون میآد؟!
سلام
نويسنده: سهيلا
آقا خوش به حالتان. اينجانب هم به شدت علاقه مند مي باشم اما به دليل مشغوليت به همين شغل “ويراستاري” در يك روزنامه شلوغ مي كنم، عذر مي خوام شاغلم كه مجبورم جمعه سركار باشم كه الحق سركارم! آقا اجازه؟! نمي شود اين برنامه ها را پنج شنبه ها بينجاميد كه اينجانبان سركار هم در خانه به سر ببريم كه آن روزها كه مرخصي ها را هفته هفته دسته دسته مي گرفتيم ياد اين روز زمستاني نبوديم!
علي اي حال بهتان خوش بگذرد.
پ.ن: نمرديم چند نفر دوست ويراستار و بزرگوار آقا ديديم. ان قدر ويراستار آقا نديدم خيال مي كردم اين شغل زنانه است! :
سلام بر دوستان
اینجانب منتظر به روز شدن عکس های کوهنوردی هستم.
سلام و درود به همه ویراستارانی ها
سلام ما به استاد عزیز جناب آقای باقری
سپاس از گذاشتن عکس ها
عذر می خواهم از اینکه نتوانستم هنوز عکس ها را به دست شما برسانم.
امید که برنامه های کوهنوردی ادامه یابد.
خدا با شما باشد.شاد باشید.
سلامي با حسرتي به سردي برف!
و با اميدي به گرمي خورشيد
بسي اميد كه دوران حسرت بهسر آيد و توفيق رفيق آيد كه در آن جمع ويراستانه حضور يافته يا آن جمع را از آن آلودهشهر! تفريق كرده و در بر ياران خراساني بيابيم و شاهد يك كوهنوردي ويراستارانه در اخلمد مشهد باشيم.
تا قسمت، چه تقسيم گردد و اوچه خواهد 😕
حیف که تهران نیستیم ببریمتون کوه
میایین مشهد هماهنگ کنید کلاسا رو کوه های خلج برگزار کنیم
استفاده ها بردیم از کلاستان
قلمتان آباد
هرکی بخواد میتونه بیاد
چه جمع خوبی. من اگه ایران بودم باهاشون میرفتم. یه عده آدم هنردوست اهل ادب جمع شدند با هم یه چیزی راه انداختن به نام «کوهنوردی ویراستارانه». برنامه ریزی کردن برن کوه فارسیشونو تقویت کنن! همین جمعه پیش که ما اینجا پشت این مانیتور مثل جغد نشسته بودیم، گلومون از سیگار خس خس میکرد، و موجودی شده بودیم بین صادق هدایت و تام ویتس، اینا جمع شدن، زدن به کوه. جاهای قشنگ. راستراسیها! نه اینکه فکر کنین داستانه. آدمای جدیای هم هستن. یعنی وقتی که میگن «کوهنوردی ویراستارانه»، منظورشون راسراسی کوهنوردی ویراستارانهس! من اگه عکساشو ندیده بودم باور نمیکردم. اون بالا توی کوه و کمر واقعا کاغذ و نوشته دراوردند دارن ویراستاری میکنن. نیم متر اونورتر برف رو زمین نشسته، خودکار تو دست یکیشون یخ زده! عکساشون اینجا هس. آدم تو همتشون میمونه.
اول، گروهشون قرار بوده نزدیک صدنفر باشن، اما از قرار یه عده خوابشون برده، یه عده دیگه دیر از خواب بلند شدند، خیلیهای دیگه هم نتونستن از خواب صبحگاهی دل بکنن. اینطوری تعدادشون به هفت نفر رسیده. خب، چرا که نه. ما طرفدار کیفیتایم! بعد به هم گفتن: بریم؟ گفتن بریم. و راه افتادن رفتن. البته در مورد خود من، وقتی هوا سرده، بهترین جا برا دستام، اگه سیگار دستم نباشه، جیبامان. ولی خب، فکر نکنم همه باید جبرا در بخش ویراستاری برنامه شرکت کنند.
همینطوری داشتم تو خیال خوشگذرونی میکردم که یادم اومد کوهنوردی قبل از هرچیز یعنی سربالایی. این فکر یه کم حالمو خراب کرد. توی تمام دنیا بگردید غیر ازکوهنوردا هیچکس دیگهای رو پیدا نمیکنید که «راه سربالا» رو دوست داشته باشه. بخصوص این جماعتی که با کاغذ قلم سروکار دارن، همهجای دنیا معمولا توی کافهمافههای گرم و نرم جمع میشن. حالا میگید محیط کافهها مناسب نیست، یا نمیدونم، میخوایم از دود تهران بزنیم بیرون، باشه خب، عیبی نداره. اطراف تهران دشتای قشنگی هست که میشه با ماشین رفت.
https://plus.google.com/u/0/109046446296490745559/posts/16C6A97KBno
سلام. چه خوب که اینجا به روز شده.انشاالله که خوش گذشته باشه کوهنوردی و تعداد هیچ کدوم از خانم ها و اقایون صفر نبوده باشه.
خوش به حالتون
کاش منم بودم
هر وقت رفتید کوه
اون بالاها
یادی هم از زمینی ها بکنید
سلام. گزراشنویس محترم، «بهانه» را غلط به کار برده است. عبارت «هر از چند گاهی» هم مثل «هر از گاهی» است و هر دو کاملاً تهی از معنا با ساختی اجق وجق!
شاد باشید.