چرخیدن بخشی از ورزش‌های زورخانه‌ای است که نمادی از حرکت و گردش است. حرکتی دائم از آدمی که از خاک برون آمده و در خاک درون خواهد شد و این…
در محاصرۀ کوه‌های سربه‌فلک کشیده نشسته‌ایم تا استراحتی داشته باشیم و لقمه‌ایی به دهان ببریم، ناخودآگاه کشیده می‌شوم به خاطرات گذشته. روزهایی که هرچند سخت بود، ولی امید داشتیم. مداد…
بیشتر مسیر رفت‌‌و‌آمدم در روز کاری، در منطقهٔ خیابان انقلاب است: به‌ویژه راستهٔ کتاب‌فروشان. مردمِ بسیاری در پیاده‌رو هستند. بعضی‌ را می‌بینی که به‌سرعت از فروشگاه‌های کتاب بیرون می‌آیند. تعدادی‌…
ساعت دو‌ونیم بود. از سر کار برمی‌گشتم. خدا خدا می‌کردم که پسرک گل‌فروش مترو باشد. می‌خواستم برای تولد مادرم گل بخرم .خدا رو شکر بود. دو شاخه رز سرخ گرفتم؛…
۱. مادربزرگ یک‌بار گفت: «قدیم بره که بر نگرده.» حق داشت. زن تمیزی بود. مرتب و بانظم بود. قدیم و زندگی قدیم برایش تمیز نبود. آخر زندگی در یک اتاق…
کفش‌هایم را در می‌آورم. پاهایم را در ماسه‌های داغ فرو می‌کنم. گرمایش نمی‌تواند یخ‌های وجودم را آب کند. در بعداز‌ظهر روزی تابستانی، بدن خسته‌ام را کشان‌کشان تا لب دریا می‌برم.…
یکی از گواراترین لذّت‌ها، آرایش‌کردن نوشته‌هاست. ویرایش و پیرایش، دو ابزار من برای آرایش نوشته‌‌ هستند: با ویرایش، زواید را از نوشته‌ می‌زدایم و با پیرایش، آن را به زیور‌ها…
پنج‌شنبه شب، ساعت را برای نماز صبح کوک کردم و خوابیدم. صبح قبل از صدای زنگ، درد شدیدی در قفسه سینه و کتف و دست چپم امانم را برید و…
انگار تمام این سال‌ها کتاب را از آخر به اول خواندم. شب تولد حضرت زهرا، فهمیدم دوستی که در نیمۀ دوم دۀ چهارم زندگی‌اش به سر می‌برد، مدارکش را برای…
به اتاقی که برای خود در پشت‌بام درست کرده‌ام می‌آیم. به دیوارها نگاه می‌کنم. سرتاسر دیوارپوش سفید با راه‌های طوسی، بر روی یک طرف دیوار کمانۀ دفی همراه با زنجیرهایش…
در این روزهای کرونایی با دل‌های افسرده و دست‌های از هم جدا افتاده چه‌ کار باید کرد؟ بغل‌کردن‌ها و بوسیدن‌ها چگونه از مد افتاده و نزدیک شدن‌ها خطرناک‌ شده. در…
دبیر ادبیات و زبان فارسی دبیرستان ما گویا با این شعار پا به عرصۀ وجود گذاشته بود «معلم باید دیسپلین داشته باشد!» دختر جوانی که پنج یا شش سال از…
فهرست