دربارهٔ کلیشه تعریفهای گوناگونی بیان شده است:
۱. کلیشه کاربرد واژه یا عبارتی بهصورت تکرار و قالبی و بدونتفکر، برای مفاهیم گوناگون است. این تعابیر و واژهها بهسرعت در زبان منتشر میشود و جای تعابیر دیگر را میگیرد (ناصر نیکوبخت، مبانی درستنویسی زبان فارسی معیار، چ۴، تهران: نشر چشمه، ۱۳۹۳، ص۱۱۵).
۲. چنین تعابیری در زبان فارسی امروز کم نیست که قالبی و بدوناندیشه گرتهبرداری شده و برای مفاهیم مشترک بهکار میرود. این تعابیر از لطف، زیبایی و رسایی کلام میکاهد (حسن ذوالفقاری، راهنمای ویرایش و درستنویسی، چ۱، تهران: علم، ۱۳۸۷، ص۱۸۳).
آنچه در مقالهٔ «کلیشهکُشی» نوشتهٔ سیدحمید حیدریثانی میخوانیم، دربارهٔ کلیشه و انواع آن است. نویسنده در این مقاله، کلیشه را مهمترین آسیب زبان فارسی برشمرده است و ریشهٔ آن را تکیهکلامها و گرتهبرداری از زبانهای بیگانه میداند. در ابتدای مقاله، نویسنده با ذکر خاطرهای که بهزعم برخی شرکتکنندگان در نشست، اغراقگونه است، بحث تکیهکلام را بهپیش میکشد. در واقع، ایشان تکیهکلام سخنران یا نویسنده را کلیشه قلمداد میکند.
در ادامه، نمونهای از کلیشههای رایج را که بر اثر گرتهبرداری از زبانهای بیگانه در زبان ما کلیشه شدهاند، مطرح میکند و برای آن برابرنهادهای صحیحی پیشنهاد میدهد. سپس در این مقاله شاهد دیدگاههای استادان ویرایش در این زمینه هستیم. در آخر هم مبحث کلیشهسازها و کلیشهیابی و کلیشهنماها را مطرح کرده است.
شایان ذکر است این مقاله در مجلهٔ انشا و نویسندگی چاپ شده است.
در این نشست، اولین انتقاد برخی دوستان به این مقاله چنین بود: این نوشتار تحتعنوان مقاله نمیگنجد؛ زیرا نویسنده نظر جدید یا تعریف جدیدی ارائه نکرده است؛ بلکه این مقاله صرفاً گردآوری نظرهای دیگران است و نویسنده فقط مثالهای جدید مطرح کرده است. دلیل ایشان این بود که این کار، نوعی گردآوری است؛ نه کار تحقیقی. برخی دیگر معتقد بودند این مقاله بیشتر جنبهٔ آموزشی دارد؛ نه پژوهشی.
موضوع بحثبرانگیز در این مقاله، برشمردن تکیهکلام تحتعنوان کلیشه است. در این نشست دربارهٔ ملاک کلیشه بحث شد و اینکه تکیهکلام نیز بر اساس مبنای کلیشه، تحتعنوان کلیشه قرار میگیرد یا نه. آیا صرف تکرار، دلیل کلیشهبودن تکیهکلام است یا نه؟ اگر «تکرار» مبنای کلیشهشمردن واژهای است، پس با این ملاک، کلیشهای مثل «مورد» و «بالا» کلیشه نیستند؛ زیرا دلیل کلیشهبودن «مورد» این است که در معنای خودش (آبشخوار) بهکار نرفته است.
دراینباره مهدی صالحی گفت:
تکیهکلام هیچ بار معنایی ندارد که بخواهیم آن را کلیشه بهحساب آوریم؛ بلکه تکیهکلام در واقع، حشو در سخن یا نوشتار است. صرف تکرارشدن یک واژه، کلیشهبودن آن را ثابت نمیکند. مطلب دیگر اینکه بحث کلیشه در خصوص متنهای معیار غیرخلاق مطرح میشود؛ پس این اعتقاد آقای حیدریثانی که کلیشه را در فضای گفتار داخل کردهاند، صحیح نیست؛ اما اگر منظور ایشان گفتاری باشد که به نوشتار درمیآید، آنوقت فضای این بحث میشود. در تعریف مبنای کلیشه باید گفت کلیشه واژهای است که جای واژههای دیگر مینشیند و آن واژگان را از زبان خارج میکند. دیگر، بحث ترکیبهایی مثل مورد استفاده قراردادن و تماس حاصلکردن است که بهصورت کلیشه در نوشتار بهکار میروند.
برای مثال، ایشان در پاسخ دوستان که سؤال کردند چه اشکال دارد واژهای مثل «قابل» بهکار رود، گفتند:
«قابل» دارد ساختار واژهسازی را از بین میبرد. از نظر بنده، کلیشه غلط است؛ چون هم واژهها را از زبان خارج میکند و هم ساختار غلط را وارد زبان فارسی میکند.
ایراد دوست دیگر این بود که نویسندهٔ این مقاله فرافارسی به کلیشه ننگریسته است. اگر ایشان بحث را از منظر ادبیات کشورهای دیگر مینگریستند، دید منفی کلیشه کم میشد. اولین قدم برای بررسی هر واژه، دیدن منابع دستاول و متون قدیمیتر است.
در پاسخ این اشکال دوستان مطرح کردند که نویسندهٔ مقاله بحث کلیشه را در حیطهٔ فصاحت زبان فارسی مطرح کرده است و این بحث شاید به زبانهای دیگر مربوط نشود؛ یعنی کلیشه ناقض فصاحت زبان فارسی است و شاید لزوماً ناقض فصاحت زبان دیگر نباشد.
ادامهٔ بحث کلیشه و نقد مقاله به نشست آینده موکول شد.
نکته: این گزارش بسیار خلاصه تهیه شده است.
این یادداشت را بارگیری کنید: کلیشهکشی
گزارش نشست نقد مقالهٔ «کلیشهکُشی» نوشتهٔ سیدحمید حیدریثانی، در دفتر «ویراستاران».
3 دیدگاه. دیدگاه خود را ثبت کنید
باعث خوشحالیام است که نوشتهٔ من لیاقت نقدشدن در جمعی از فرهیختگان را یافته است. از دوستانی که وقت گذاشتهاند و آن را مطالعه کرده و دربارهاش نظر دادهاند، سپاسگزارم.
قسمتی از آنچه در این چکیده دیدم، نشاندهندهٔ آن بود که بعضی عزیزان نوشتهٔ مرا دقیق ندیدهاند. اولین نقد این بود که این، «مقاله» نیست. من نیز ادعای مقالهبودن نکردم! نمیدانم این گمان از کجا برای این بزرگواران پیش آمده بوده است. البته اگر در تقسیمبندی مقاله به علمیپژوهشی و علمیترویجی دقت کنیم، شاید جایی برای این نوشتار تحتعنوان مقاله (علمیترویجی) بیابیم. در طرد عنوان «مقاله» از این نوشتار بهجرم نوآورینداشتن، این را هم باید در نظر گرفت که گاه شاید بستهبندی و عرضهای جدید، نوآوری محسوب شود. به هر حال بازهم ادعای مقالهبودن این اثر را ندارم.
دیگر نکتهای که برای من غیرمنتظره بود، بحث دراینباره بود که چرا من تکیهکلام را کلیشه دانستهام! کجای این نوشته همچین ادعایی کردهام؟! اتفاقاً گفتهام تکیهکلام چیزی است و کلیشه چیز دیگر؛ اما در منشأ، نسبتی با یکدیگر دارند.
امیدوارم پیش از نقد هر سخنی، اصل سخن را یک بار دقیقتر بخوانیم تا از ظنّ خود به نقد نپردازیم.
اشکالی هم به خاطرهٔ آغازین نوشته وارد شده بود که واقعی نیست. نه، این خاطره عین واقعیت است.
سپاسگزارم.
سلام
فرمودهاید «همچین ادعایی». میخواستم بپرسم این همچین همان چنین است؟
بله. گفتاریِ همان است.