virastaran.net/a/11696

مثل این می‌ماند که…

آموزش, حشوزدایی, ویرایش زبانی, ویرایش و درست‌نویسی

مثل این می‌ماند که-ویراستاران

این روزها، گوشم به ساختاری خاص حساس شده است. این ساختار را در گفته‌ها و نوشته‌های این‌وآن زیاد می‌شنوم و می‌خوانم؛ از افراد عادی و کم‌سواد تا اشخاص ممتاز و پرسواد. حتی یکی‌دو بار از چند ویراستار کهنه‌کار هم این ساختار را شنیدم که البته بر تذکرم دربارۀ حشوبودن آن، صحه گذاشتند و کلامشان را اصلاح کردند. بارزترین نمونۀ آن ساختار چنین است:

مِثلِ این می‌ماند که…

اِشکال این ساختار در کجاست؟

فعل «می‌ماند» از مصدر «مانِسْتن» گرفته شده است. مانستن به‌معنای «شبیه‌بودن» و «مانندبودن» است. مصدر مانستن و فعل‌های برآمده از آن، در فارسی معاصر به دو شکل کاربرد دارند:

  1. به چیزی مانستن؛
  2. چیزی را مانستن.

نمونۀ حالت ۱: دَم فروبستن و جرئت افشای رازِ دل‌ نکردن و به لال مانستن مصیبت بزرگی است.

نمونۀ حالت ۲: آن بار، من سگ پاسوخته را می‌مانستم.

چون مفهوم «مِثلِ چیزی بودن» در خود مصدر مانستن و فعل‌های برآمده از آن وجود دارد، آوردن عبارت «مثلِ…» در جملهٔ «مثل این می‌ماند که…» زائد و نابجا است.

تنوع کم‌نظیر این ساختار باعث می‌شود گوینده یا نویسنده، در تشخیص آن، آن‌گونه که باید، کامیاب نباشد. این تنوع کم‌مانند در اثر جایگذاری مترادف‌های واژۀ «مثل» پدیدار می‌شود.

مترادف‌های «مثلِ» در فارسی معاصر این‌ها هستند:

عینِ، شبیهِ، مشابهِ، متشابهِ، مانندِ، همانندِ، نظیرِ، متناظرِ، به‌سانِ، همسانِ، متماثلِ، چو، همچو، چون، همچون، چونان و…

هریک از این واژه‌ها می‌تواند در جمله‌ای که فعلش از مصدر مانستن است، به‌جای واژهٔ «مِثلِ» بیاید؛ مثلاً:

عینِ این می‌مانَد که…

شبیهِ این می‌مانند که…

مشابهِ این می‌مانی که…

متشابهِ این می‌مانید که…

مانندِ این می‌مانم که…

همانندِ این می‌مانیم که…

نظیرِ این می‌مانست که…

متناظرِ این می‌مانستند که…

به‌سانِ این می‌مانستی که…

همسانِ این می‌مانستید که…

متماثلِ این می‌مانستم که…

چو این می‌مانستیم که…

همۀ این جمله‌ها نمونه‌های نابجای کاربرد فعل‌های برآمده از مصدر مانستن‌اند؛ چون فعل در همۀ این‌ جمله‌ها معنای «شبیه‌بودن» را در خودش دارد و آوردن واژه‌ای با معنای «مثلِ» زائد و نا‌به‌جاست.

برای سالم‌شدن جمله، باید یکی از دو عامل‌ شباهت‌ساز را از آن حذف کنیم. یکی از این دو عامل‌ شباهت‌ساز در این‌نوع جمله‌ها فعلی است که از مصدر «مانستن» برآمده است. عامل دیگر، واژه‌ای است که به‌معنای «مثلِ» در جمله آمده است. برای اینکه این حشو را برطرف کنیم، دو راه داریم:

۱. فعل را حذف کنیم و به‌جای آن فعلی اسنادی بگذاریم؛ مثلاً بنویسیم «مثل این است که…» یا «شبیه این بود که…»؛

۲. واژه‌ای را که به‌معنای «مثلِ» است حذف کنیم. بعد از حذف آن واژه می‌توانیم جمله را به دو شکل بنویسیم:

۱.۲. به‌جای واژه‌ای که حذف کرده‌ایم، حرف‌اضافهٔ «به» بگذاریم؛ مثلاً بنویسیم «به این می‌ماند که…» یا «به این می‌مانست که…»؛

۲.۲. گروهِ مضاف‌الیهِ واژه‌ای را که حذف کرده‌ایم، اول جمله بیاوریم و بعد از آن «را» بگذاریم؛ مثلاً بنویسیم «این را می‌ماند که…».

اکنون، بیایید بر اساس آنچه تا اینجا گفتیم، حشو این جمله را برطرف کنیم:

من مثل سگ پاسوخته می‌ماندم.

رفع حشو با حالت ۱: من مثل سگ پاسوخته بودم.

رفع حشو با حالت ۱.۲: من به سگ پاسوخته می‌ماندم.

رفع حشو با حالت ۲.۲: من سگ پاسوخته را می‌ماندم.

این را هم بگویم که حالت ۲.۲ در فارسی معاصر کم‌کاربرد است و بهتر است از حالت ۱.۲ استفاده کنیم؛ اما پرکاربردترین حالت برای رفع حشوِ این‌گونه جمله‌ها حالت ۱ است.

مقالات پیشنهاد شده

3 دیدگاه. دیدگاه خود را ثبت کنید

  • محمد یوسفی
    28دی 1396، 11:34

    «ماندن» به‌معنی «باقی‌ماندن» است و «مانستن» به‌معنی «شبیه‌بودن». صیغه‌های مضارع این دو فعل همانند است:
    «می‌مانم، می‌مانی، می‌ماند، می‌مانیم، می‌مانید، می‌مانند»

    امّا صیغه‌های ماضی آن‌ها متفاوت ‏است:‏

    ماندن: ماندم، ماندی، ماند، ماندیم، ماندید، ماندند

    مانستن: مانستم، مانستی، مانست، ‌مانستیم، مانستید، مانستند.

    بنابراین، باید مراقب بود زمانی که فعل جمله ماضی است، صورت درست به‌کار برده شود (نک: غلط ننویسیم، مدخل «ماندن/ مانستن»).

    پاسخ
    • معین پایدار
      30دی 1396، 04:02

      ۱. به‌طور کلی، کتاب «غلط ننویسیم» ملاک درستی و نادرستی در زبان نیست. غلط و درست از گفتار و نوشتار زبان‌وَران آن زبان برمی‌آید؛ نه صرفاً از ذهن یک شخص یا شاهدهای سال‌ها قبل؛
      ۲. وقتی درباره‌ی نارواییِ نمونه‌ای خاص حرف می‌زنیم، باید دقیقاً بر اساس همان نمونه، اصلاح صورت بدهیم؛ نه نمونه‌ی دیگری.
      در این‌جا هم چون بر حذف حشو تأکید و تمرکز داریم، به‌لحاظ آموزشی نباید تغییری جز آن‌چه به آن نکته مربوط می‌شود اعمال کنیم‌.

    • محمد یوسفی
      1بهمن 1396، 16:01

      «غلط ننویسیم» یا هیچ کتاب و منبعی تماماً ملاک درست و غلط در زبان نیست؛ مگر اینکه استدلالی معقول و پذیرفتنی از دیدگاهی که مطرح می‌شود، پشتیبانی کند. نجفی برپایۀ شاهدها و مثال‌هایی به‌درستی نشان داده که صیغۀ ماضی این دو فعل با هم فرق می‌کند و باید میانشان تمایز قائل شد. در فارسی گفتاری امروز هم این تفکیک به‌خوبی آشکار است. چرا؟ چون فارسی‌زبان به‌طور طبیعی نمی‌گوید: «من سگ پاسوخته را می‌ماندم.» به‌جای چنین جمله‌ای می‌گوید: «مثل سگ پاسوخته بودم.» اساساً صیغۀ ماضی این فعل در زبانِ مردم چندان جایی ندارد و خلطِ این دو فعل در نوشته‌های معاصران است که روی داده است. ازاین‌رو، طبق اصولی که دربارۀ تشخیص درست از غلط گفته‌اند و نیز با اندکی درنگ در پراشکال‌بودن بخش عمده‌ای از نوشته‌های معاصران، نمی‌توانیم وجود این خطا را در نوشتارِ امروز دلیلی بدانیم بر صحیح‌بودن این کاربرد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پُر کردن این بخش الزامی هست
پُر کردن این بخش الزامی هست
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.

فهرست
کپی شد