یکی از دوستان ویراستار را دیدم که در جداکردن جملههای عطفشده به هم، نقطهکاما میگذارد:
حضرت مرکب برانگیخت؛ به قلب لشکر زد؛ لشکر را متفرق ساخت و حر را از میان آنان بیرون آورد.
بهنظرم باید کاما بیاوریم. چرا؟ چون اینها بندهای همپایهاند. در عطفکردن بندهای همپایه، باید «و»ها را برداریم و کاما بگذاریم، بهجز آخرین «و». بنده معنای «بند» را کاملاً موسّع (باز) تفسیر میکنم: حرف، واژه، عبارت یا جمله. بله، جملههای عطفشده به هم هم، باید با کاما جدا شوند.
حضرت مرکب برانگیخت، به قلب لشکر زد، لشکر را متفرق ساخت و حر را از میان آنان بیرون آورد.
البته اصل دیگری هم هست که میگوید: هرجا که «در داخلِ» بندهای همپایه کاما آمده بود، دیگر برای جداکردن آن بندها از یکدیگر نمیتوانیم کاما بیاوریم؛ چون کامای داخلِ بندها با کامای جداکنندهشان قاتی میشود. در اینجا هم فرقی نیست بین بند واژهای و بند عبارتی و بند جملهای. چند مثال برای حالتهای مختلف میزنم:
حضرت که شاهد این جنگ نابرابر بود، مرکب برانگیخت؛ به قلب لشکر زد؛ در نبردی شجاعانه و حیرتآور، لشکر را متفرق ساخت و حر را از میان آنان بیرون آورد.
نمونۀ دوم:
اعداد «و»دار را بهرقم مینویسیم: ۲۱، ۳۳۴، ۹۹۹، ۱۳۰۰۲.
تمام اعداد خاص را بهحرف مینویسیم: شش۱۰۰؛ ص۷؛ پ۱۲، ط۴؛ نمودار ۷؛ آلعمران، ۹۱.
نمونۀ سوم:
از جملۀ عوارض این دوران میتوان به ترس از بلندی، تمایل به بینظمی، احساس بیگانگی با افراد جدید و رویآوری به درونگرایی اشاره کرد.
از جملۀ عوارض این دوران میتوان به ترس از بلندی، بدون آگاهی قبلی؛ تمایل به بینظمی، با وجود حاکمبودن نظم در خانواده؛ احساس بیگانگی با افراد جدید، بدون تلاش برای برقراری رابطه با آنها و دستآخر، رویآوری به درونگرایی اشاره کرد.
البته در آخرین مثال، اگر با نقلقول مستقیم روبهرو نبودیم، بهتر بود فعل را به آغاز بیاوریم:
از جملۀ عوارض این دوران میتوان به اینها اشاره کرد: ترس از بلندی، بدون آگاهی قبلی؛ تمایل به بینظمی، با وجود حاکمبودن نظم در خانواده؛ احساس بیگانگی با افراد جدید، بدون تلاش برای برقراری رابطه با آنها و دستآخر، رویآوری به درونگرایی.