در درسنامهٔ کارگاه ویرایش و درستنویسی مؤسسهٔ «ویراستاران» آمده است:
واژۀ بیگانه خطرساز نیست؛ بلکه ساختارها و عبارتهای ناهمخوان با زبان فارسی، زبان را سخیف و بیریشه میکند. ساختار و نحو زبان فارسی را باید بیش از واژههایش پاس داشت. اگر در پسِ تعبیری، فکر غیرفارسی بود، باید آن را ترجمۀ فرهنگی کرد.
«مهمترین خطر ناشی از ترجمهها، متوجه ساختار و عناصر دستوری زبان است که درواقع، تشخصبخش زبان هستند. آثار منفی ترجمهها گرتهبرداری در سطوح صرفی و نحوی و معنایی و واردکردن عناصر دستوری و فرهنگی بیگانه است.»
احمد سمیعی گیلانی، نگارش و ویرایش، تهران: سمت، ۱۳۸۳، ص۱۷۸.
در پاسخ به این پرسش که آیا آمیختگی زبان عربی با زبان فارسی برای زبان فارسی خطری دارد، میگویم: آری، خطرساز است.
آموزشهای نادرست و تنبلی و عافیتطلبی ما و خودباختگی فرهنگی ما در برابر بیگانگان و… باعث شده است ما مرز واژهها و ساختارها را تشخیص ندهیم. اینکه واژهای از زبان عربی وارد فارسی شود، خودبهخود بد نیست و حتی شاید خوب باشد؛ چون قطرهای به دریای زبان فارسی میافزاید؛ البته بهشرطی که خودش تنها بیاید، نه خانوادگی. این مثال را ببینید: واژهای مانند «خبر» مهم نیست که از ریشهٔ عربی است؛ چون با آن ترکیبهای گوناگون فارسی ساختهایم، مانند: خبردار، خبرگیر، خبرچین، خبرگزار، خبرگزاری، خبرساز، خبرسازی، خبردهی، خبررسانی، خوشخبر، بدخبر، بیخبر، باخبر و… اما اِخبار و استخبار و مخابره و مُخبر و… فارسی نیست؛ زیرا از زبان وامدهنده پیروی کرده است، نه زبان وامگیرنده. واژهٔ عربی اگر هم آمد، اشکال ندارد؛ اما بهشرطی که تابع زبان ما باشد؛ وگرنه زبان ما را در معرض نابودی قرار داده است.
اشکال دیگر واژههای عربی این است که ظرفیت واژهسازی ما را از یادمان بردهاند. از این جهت نیز با عربی میانهٔ خوبی نداریم. بهجای اینکه بگوییم فضیلتمند و بافضیلت و بیفضیلت و فضیلتمندان و… میگوییم فاضل و مفضول و فضلا و… .
دیگر از بدی واژههای عربی این است: برابرهای فارسی را از یادمان برده است. دیگر بهجای انقلاب نمیگوییم خیزش و بهجای جمعه، آدینه را بهکار نمیبریم و… .
اشکال بعدی و فاجعهبار واژههای عربی، ترکیبهای عربی است: علیالتحقیق، علیایحال، فلذا و… .
اشکال مهمتر واژههای عربی، رواجیافتن ترکیبهای صرفی و نحوی عربی در فارسی است؛ چه برای همین واژههای عربی و چه برای واژههای فارسی. البته برای واژههای فارسی دهشتناکتر است.
1 دیدگاه. دیدگاه خود را ثبت کنید
آیا همه جاسوسیم؟(خودشیفتگی و خودباختگی!)
۳- براستی این چه مرضی است که هر که با ما نیست و مرید ما نیست جاسوس و خائن می شود. این چه پدیده ای است؟
استکبار فکری و تمام خواهی عقیدتی و خود-شیفتگی هویتی یکی از ویژه گیهای ما ایرانیان است که همه نهضت های آزادیخواهانه را به فساد می کشد و هر انقلابی را در ذاتش تبدیل به ضد انقلاب می کند و پس از هر نهضتی دوره ای از فترت و نسیان و حسرت و خودباختگی و خودفروشی رخ می نماید. این افراط و تفریط محصول طبیعی یکدیگر است: خودشیفتگی و خودباختگی! استبداد و سپس استعمار!
۸- ما یا غرق در خودشیفتگی هستیم و یا مبتلای به خودباختگی. و این عذاب آن است. یا شاه و امام می سازیم و یا می کشیم. یا بخودمان جایزه می دهیم و یا خاک بر سرمان می کنیم. و این داستان و حماقت تکراری گویا قابل عبرت هم نیست.
۱۱- هر که مثل من فکر نکند کافر یا جاسوس و خائن است: اینست بدبختی ملت ما.
از کتاب “نامه های عرفانی”استاد علی اکبر خانجانی ص ۱۹۲