نویسنده باید با خواننده، از سرِ صدق سخن بگوید، حقیقت را بگوید، حقیقتی که گاه تلخ ولی همواره دلیرانه است، حقیقتی را که ایمان به آینده و ایمان به توش و توان خویش را در او نیرو بخشد تا بتواند این آینده را بسازد. نویسنده باید در همهٔ جهان مبارز راه صلح باشد و به هرجا که کلامش راه مییابد، مبارزاتی از این دست را پرورش دهد و مردم را در گرایش طبیعی و شرافتمندانهشان، بهسوی ترقی و پیشرفت متحد سازد.
هنر سلطهٔ شگرفی بر ذهن و دل و جان آدمی دارد. در چشم من، آن کسی حق دارد خود را هنرمند بخواند که این نیرو را بهسوی آفرینش زیبایی در جان مرد و در راه خیر و صلاح مردم بهکار بَرد.
گزیدهای از: میخاییل شولوخف، گرداب، ترجمهٔ ضیاءالله فروشانی، چ۱، تهران: خوارزمی، ۱۳۵۹، ص۶ و ۷.