واژهپردازی یعنی کلمههای موجود و رایج را در شکل یا معنایی جدید با روابطی متفاوت، پردازش کنیم یا پرورش دهیم. البته این شکل یا معنای جدید باید همسانیهایی با شکل و معنای قدیم کلمه داشته باشد.
زبانها برای ماندن و بالیدن، باید پیوسته بر گسترهٔ واژگانی خود بیفزایند. گسترش واژگانی مهمترین عامل پایایی و پویایی زبان نیست؛ اما جزو نیازهای ضرور هر زبانی است که میخواهد عمری درازتر داشته باشد. افزایش واژگان در زبانها، معمولاً از سه طریق است:
- وامگیری از زبانهای بیگانه؛
- احیای واژههای کهن و فراموششده؛
- ساختن واژههای جدید.
راه چهارمی هم وجود دارد که بیشوکم به آن عمل میشود؛ اما هنوز رسماً جزو راههای واژهسازی به شمار نیامده است. من نام این راه را «واژهپردازی» میگذارم، در مقابل «واژهسازی».
واژهپردازی چیست؟
در واژهسازی، ما کلمه یا ترکیبی را که پیشتر نبوده است، میسازیم؛ مثل «پوشه» یا «پرونده» یا «فناوری» یا «آسیبشناسی». در واژهپردازی، کلمهٔ جدیدی ساخته نمیشود؛ بلکه کلمههای موجود و رایج، در شکل یا معنایی جدید با روابطی متفاوت، پردازش یا پرورش مییابد.
روشن است که این شکل یا معنای جدید باید همسانیهایی با شکل و معنای قدیم کلمه داشته باشد؛ اما به هر حال، «کلمهٔ جدید» به حساب میآید. پیش از مثال، بگویم که در واژهپروری، کلمهای که بازپروری میشود، باید همراه قرینهای باشد که معنای جدید و پرداخته را پیش چشم خواننده بیاورد.
راهنما را زدیم
مثال روش این شیوهٔ واژهافزایی، کلمهٔ «راهنما» در ترکیب «راهنمازدن» است. کلمهٔ «راهنما» در پیشینهٔ زبان فارسی، هیچگاه با «زدن» به کار نرفته بود؛ اما وقتی در ماشینها چراغ راهنما نصب کردند، نیاز بود که برای استفاده از آن، کلمهای بیابیم یا بسازیم. مردم ترکیب «راهنمازدن» را ساختند و گرفت.
در واقع کلمهٔ «راهنما» در ترکیب «راهنمازدن»، تغییر کاربری داده و با پذیرفتن فعل «زدن»، چهرهای جدید از خود را به نمایش گذاشته است. پیش از این ابتکار، با «راهنما» هر کاری میکردند، جز «زدن»! در اینجا کلمهٔ «راهنما» ساخته یا احیا نشده است؛ بلکه از رهگذر بازپروری و پردازش، معنایی جدید یافته است که البته پیوستگی آشکاری با معنای قدیم خود دارد.
«حروفچینی» هم مثال خوبی است. حرف و چیدن، جدید نیست؛ اما نسبت دادن آنها به یكدیگر كه در چاپخانهها اتفاق افتاد، جدید است. از همین دست است کلمهٔ «ارتباطگیری» که در روابطعمومی مؤسسهها و ادارهها ساخته شد و جا افتاد. «پرینتگرفتن» و «نظرگذاشتن» (کامنت) هم همین حکایت را دارد.
واژهپردازی چه نیست؟
واژهپردازی غیر از ترکیبسازی است. در ترکیبسازی، کلماتی کنار هم مینشینند که پیشتر نیز میان آنها همنشینی یا همراهی بوده است. بنابراین «آسیبشناسی» و مانند آن، ترکیبسازی است، نه واژهپردازی؛ زیرا «آسیب را شناختن»، جدید نیست؛ برخلاف مثلاً ارتباطگرفتن یا راهنمازدن که جدید است.
واژهپردازی گرتهبرداری هم نیست. در گرتهبرداری، بر اثر تقلید از زبانهای بیگانه، گاهی دو کلمه کنار هم میآیند که پیشتر با هم نمیآمدند و اکنون نیز نیازی به همنشینی آن دو با یکدیگر نیست. مثلاً وقتی کسی میگوید: «اجازه بدهید نخست خدمت شما سلامی داشته باشم»، «سلام» را با «داشتن» همراه کرده است که نه ریشهٔ تاریخی دارد و نه نیازی به آن است؛ چون میتوانست بگوید: «اجازه بدهید نخست سلامی کنم.» از همین گونه است: دوشگرفتن و خوابافتادن.
برویم به سراغ متون گذشته
این را هم بگویم که ما میتوانیم برای غنیسازی زبان، رابطههای متفاوت میان کلمات را از متون گذشته کشف کنیم و به کار ببریم. مثلاً من با نگاهی سطحی و سریع به باب نخست گلستان، «سیرت پادشاهان»، دهها رابطهٔ واژگانی به چشمم خورد که امروز برای ما «متفاوت» محسوب میشود. چند نمونهاش را در زیر میآورم:
- «برادران حسد بردند و زهر در طعامش کردند»
حسدبردن = حسادتورزیدن، حسودیکردن.
زهر در غذا کردن= زهر در غذا ریختن. - «فرصت نگاه میداشتند.»
فرصت را نگهداشتن = قدر فرصت را دانستن. - «فریدون… پادشاهی یافت.»
پادشاهییافتن = به پادشاهی رسیدن. - «ملک را عجب آمد.»
عجبآمدن = تعجبکردن. - «خیال باطل بست.»
خیالبستن = پنداشتن. - «چندان نعمت را به چندین مدت برانداخت.»
نعمت برانداختن = هدردادن نعمت.
آیا مهارت و تجربه دارید؟
استفاده از اینگونه رابطههای متفاوت، به مهارت و تجربه نیاز دارد و کار نویسندگان تازهکار نیست؛ چون اندکی نابلدی در استفاده از این رابطهها، زبان را از ریخت میاندازد. در عین حال، دیدهام که نویسندگان ورزیده و هنرمند، بدون اینکه به دام کهنگرایی و زبان باستانی بیفتند، این رابطهها را به نثر خود راه دادهاند و از این رهگذر، به نثری رنگارنگ و سرشار از واژگان غیرتکراری دست یافتهاند.
برهمزدن روابط کلیشهای میان واژگان، اگر هنرمندانه صورت بگیرد، بسامد واژگانی نویسنده را بالا میبرد و میدانیم که یکی از عوامل مهم در آفرینش نثرهای اثرگذار، بسامد واژههای غیرتکراری است.
منبع: این نوشتار را از کانال تلگرامی «کانون نویسندگان قم» برگرفتهایم.
2 دیدگاه. دیدگاه خود را ثبت کنید
نویسنده نوشتار بالا از نوشتن یک-جمله درست ناتوان است. حالا در بارة واژه-پردازی سخن میگوید.
جمله نادرست نوشتار بالا: در واژهسازی، ما کلمه یا ترکیبی را که پیشتر نبوده است، میسازیم
جمله درست پیشنهادی: در واژهسازی ما کلمه یا ترکیبی را میسازیم که پیشتر نبوده است.
با درود.
در زبان فارسی، بهخودیخود فعل در انتهای جمله میآید؛ بنابراین آن جمله خطا نیست. بله، بهتر است فعل جملۀ اصلی قبل از بند موصولی آورده شود که مخاطب راحتتر پیام را دریابد. ما خودمان همین را توصیه میکنیم.
اما به هر حال با فرض «غلطبودن» این جمله که البته فرض غلطی است، نویسنده فقط در نوشتن همین «یک-جمله» دچار خطا شده است و نمیتوان حکم کلی دربارهاش صادر کرد.
پیروز باشید.