بچهها، جملهبندی رو نگاه کنید! نویسنده اصلاً سوت زده اینو نوشته! من نمیدونم اگه نمینوشت، طوری میشد؟!
«شیخ انصاری یکی از بیمانندترین فقهای عصر خودش بود.»
چی میخواد بگه؟ معنیش رو نمیگم، همین ظاهرش.
میگه توی عصر شیخ انصاری، نه کل تاریخِ شیعه و سنی، کلی فقیه بوده؛ مثلاً هزار تا فقیه بوده که صد تا از اینا بیمانند بودند. از این صدتا، پنجاه تا بیمانندتر بودند؛ دهتاشونم بیمانندترین بودند. اونوقت، این آدم یکی از اون بیمانندترینهاست! هاهاهاها… .
من نمیدونم اگه این آدم نمینوشت، طوری میشد مثلاً؟!
خب، خانم بگو درستش چی میشه.
«شیخ انصاری یکی از فقهای بیمانند عصر خودش بود.»
درسته بگیم یکی از فقهای بیمانند؟ یعنی چند تا فقیه بیمانند بودند هان؟ میشه؟ چی باید بگیم؟ «شیخ انصاری فقیه بیمانند عصر خودش بود»؛ اگه واقعاً بیمانند باشه. اگه نه، یعنی بقیه هم بودند، فرق میکنه. برای چند نفر باید بگیم «شاخص، برتر، مطرح».
پس جواب درستش این شد:
«شیخ انصاری فقیه بیمانند عصر خودش بود.»
سوالت چیه خانم؟
«استاد، چون نوشته یکی از بیمانندترین فقها، یعنی چند نفر بودند و باید بنویسیم کمنظیرترین».
«کمنظیرترین» درسته بچهها؟! «کمنظیر» نه «تر» میگیره نه «ترین». اگه چند نفر باشند و بخوای از «نظیر» استفاده کنی، میشه: «فقیه کمنظیر عصر خودش بود.»
«استاد، باید بگیم شیخ انصاری سرآمد فقهای بیمانند عصر خودش بود.»
بچهها، فقهای بیمانند درسته؟ نه! ما میتونیم بگیم فقهای بیمانندی بودند که هر کدوم توی عصر خودشون بیمانند بودند؛ ولی توی این متن، میخواسته بگه همهٔ اینا توی یه عصر بودند، عصر شیخ انصاری.
«استاد، یعنی نمیشه توی عصر خودش چند تا فقیه بیمانند باشند؟»
نه دیگه! چون گفته همشون فقیهاند. تو میتونی سه تا دانشمند بیمانند داشته باشی که هر کدوم توی عصر خودشون بیمانندند: توی شیمی بیمانندند، توی ریاضی بیمانندند و…؛ ولی توی ریاضی اگه بگی سهتا بیمانند توی یه عصر بودند، اشتباهه. یا توی فقه نمیشه سهتا بیمانند همزمان باشند.
دوستان، هر کی عجله داره، بره. اونایی که سوال دارند، بمونند.
بهسلامت… .
چهارشنبه ایشالا جزوهگیران داریم! هر کی تمرینا رو ننوشته بود، جزوهش رو میگیریم… .
زهرا کیوانفرد، شهریور۱۴۰۰
zkeyvanfard213@gmail.com