چند وقت بود دلدل میکردم در مزایای رونویسی متن بلندبالایی بنویسم و بسپارمش دست مسئول بخش نوشتهچه. که مثلاً بگویم رونویسی چهقدر خوب است و اگر روزانه تمرین کنید نوشتنتان از این رو به آن رو میشود. بگویم من از روی دست فلانی و بهمانی نوشتهام و نتیجهاش را دیدهام. بگویم رونویسی کنید که کمترین منفعتش این است که در روزگار تایپ و استیکر و پیام صوتی، دستخطتان را از رفتن به قهقرا نجات میدهد و در یک کلام به عرضتان برسانم که با رونویسی تفاوت را احساس کنید.
باور میکنید نمودار درختی بود، دایرهای بود، چه بود، آن را هم در ذهنم کشیده بودم؟ که مثلاً بعد که خواستم روی کاغذ بیاورمش آمادهتر باشم و چیزی را از قلم نیندازم. حتی میدانستم میخواهم متنم را چهطور شروع کنم: خیال میکنم حالا دیگر صلاحیت دارم دربارهٔ فواید رونویسی نظر بدهم… .
صلاحیت داشتم؛ چون چند ماهی بود که رونویسی روزانه را پی گرفته بودم. اواسط راه هم که احساس کردم به بنبست برخوردم، مشکلم را در گروه مطرح کردم. گفتند به خودم استراحت بدهم. کمی فاصله بگیرم، دوباره از نو شروع کنم و دست از پراکندهنویسی بردارم. به قول آقای باقری یک ساز و یک نُت را تمرین کنم و به قول نشر بوق به جای آن که چندین کتاب بخوانم، کتابهای بوق را چندین بار بخوانم.
جنبهٔ استراحتکردن نداشتم. وا دادم و یکباره رونویسی را رها کردم. چند هفته گذشت و دریغ از صفحهای که سیاه شده، ورق بخورد. خودم را توجیه میکردم که اثر آن همه رونویسی که یکشبه محو نمیشود! اما آرام آرام تهماندهٔ تأثیرات رونویسی هم تمام شد. کمکم قلمم کُند شد. تا مجبور نبودم، چیزی نمینوشتم. دستخطم هم کمکم داشت عوض میشد و من دل خوش میکردم که مشکل از خودکارم است. خودکار مشکلی نداشت. صاحب خودکار بود که از بس دستش به قلم نرفته بود، قلم با او قهر کرده بود.
حالا چند وقتی است رونویسی را از سر گرفتهام. ترکِشهای ترکش هنوز در تنم مانده و میدانم نباید بهسادگی رهایش کنم. شاید چند روزی وقفه هم افتاده باشد، اما این بار تلاشم را میکنم جنبه داشته باشم. باشد که رستگار شوم.
یاسمن علاقهبند، مهر۱۴۰۰
yasaman17@gmail.com