این زمستان از خانه بیرونش کردیم. بالهایش را به پنجره میکوبید و مجالش نمیدادیم. راهش که نمیدادیم هیچ، گله میکردیم که نمیگذارد سر راحت بر بالین بگذاریم. از خود میراندیمش تا جای دیگری، تا آشیان دیگری بیابد.
به هر دستاویزی چنگ زدیم تا حتی سایهٔ پرهای گشودهاش هم بر دیوار تراس خانهمان ننشیند. هر چه میگفتیم، گوشهای نادیدهاش بدهکار نبود. باز میرفت و برمیگشت. انگار در آن سرما جای بهتری پیدا نکرده بود.
باز صبر کردیم و صبوری کرد. جوجهاش که از آبوگل درآمد، رفت و دیگر نیامد.
***
کبوتر پرکشیده از فراز خانهٔ ما، بینوای زمستان سرد پارسال، ما را ببخش.
ببخش که گاه خستگی، پناهت نبودیم.
ببخش که رنجیدهخاطرت کردیم.
بازگرد…
قول میدهیم این بار میزبانان بهتری باشیم.
یاسمن علاقهبند، خرداد۱۴۰۰
yasaman17@gmail.com